قلندرلکی؛ خواننده مطرح کُرد در گفت وگو با پرسون:

میکروفون ها اوج صدای «حسن زیرک» را نمی کشیدند/ «زیرک» به بچه های رادیو و ارکستر انرژی می داد

اتاق استودیوها 20 متری یا 30 متری و کوچک بودند. اوج صدای حسن زیرک خیلی بالا بود، میکروفون صدای ایشان را نمی کشید و در ضبط صدا مشکل پیش می آمد؛ برای همین میکروفون را یک گوشه گذاشته بودند و حسن زیرک در یک گوشه دیگر و ارکستر در گوشه دیگری بود. آنجا آقای «آجیل چی» مسئول ضبط آهنگ بود و کار را ضبط کرد.

به گزارش سایت خبری پرسون از کردستان، با شور و شوق زیاد اما همراه با حسرت از گذشته حرف می زند؛ از دوره ای که رادیو پُر بوده از خوانندگان با استعدادی که هر کدام بخشی از تاریخ موسیقی کُرد به شمار می روند اما بعد از انقلاب با بی مهری و کج سلیقگیِ برخی افراد به حاشیه رفتند و از کار بیکار شدند.

عزت ا... قلندرلکی از خانواده ای مذهبی اما اهل موسیقی آمد و اولین آهنگ خودش را در سال چهل و پنج ضبط کرد.

وی به گفته خودش چنان از این اتفاق هیجان زده بود که سر از پا نمی شناخت و کم کم توانست خودش را به عنوان یکی از خواننده های کُرد پُرطرفدار رادیو در دهه پنجاه معرفی کند.

ابتدا خودتان را برای مخاطبان غرب معرفی کنید.

بنده عزت ا... قلندرلکی هستم متولد 1330، بنده در یک خانواده مذهبی اما علاقه مند به موسیقی متولد شدم و همه اعضای خانواده، از پدر و مادر گرفته تا خواهر و برادر همه صدای زیبایی داشتند و آواز می خواندند. یکی از «گلپا» می خواند و یکی از «حسن زیرک» و سایر خواننده ها.

در دبستان «شباب» شیفت مخالف دبستان سوم اسفند، در کوچه خانه تحصیلات ابتدایی را به پایان رساندم. سیکل اول دبیرستان را در مدرسه بوعلی گذراندم و سیکل دوم در رشته ادبیات دبیرستان کزازی تحصیل کردم. آقایی به اسم «شاه محمودی» مدیریت دبیرستان را برعهده داشتند و آقای «پاکباز» معاون ایشان بودند که از فعالیت های هنری بنده چه در داخل مدرسه و چه بیرون مدرسه، حمایت می کردند و دوست داشتند اسم دبیرستان کزازی در کشور مطرح شود. به همین خاطر با حمایت مدیریت دبیرستان کزازی در مسابقات مختلف شرکت می کردیم.

علاقه به خوانندگی از ابتدا با من بود و گاه گاهی نزد دوستانِ دوران کودکی و نوجوانی، آواز می خواندم. اولین بار کلاس چهارم دبستان بودم که در جمعی آواز خواندم.

اولین باری که آهنگ من را تنظیم کرده بودند و پشت میکروفون رفتم تا آواز بخوانم، وقتی صدای ساز به گوشم رسید انگار در آسمان بودم. خُب آن موقع سن زیادی نداشتم و برای کار خوانندگی بسیار هیجان داشتم و تا یک سال نتوانستم آهنگ را بشنوم تا اینکه رادیو اسم من و آهنگ را اعلام کرد. بسیار ذوق کرده بودم و انگار در این دنیا نبودم. وقتی صدای خودم را از رادیو شنیدم دوست داشتم بال در بیاورم و پرواز کنم.

خانواده شلوغی بودیم که آن روز در کنار یکدیگر آهنگ نامزدی را از رادیو گوش کردیم. سکوت عجیبی تمام خانه را فرا گرفته بود. بعد از پایان آهنگ، همه آمدند مرا بوسیدند و به من دلگرمی دادند.

خوب به یاد دارم که یک سال قبل از ورود بنده به رادیو و اجرای آهنگ نامزدی، مرحوم پیرخذری آهنگ «چمن خاموش» را خوانده بودند و کلی حسرت می خوردم که چرا این آهنگ را من نخواندم.

خانواده، برای ورود شما به عرصه خوانندگی مخالف نبودند؟

از آنجایی که پدر بنده مذهبی بودند و روی درس خواندن بچه ها حساسیت به خرج می دادند بنده نتوانستم زیاد در رادیو فعالیت کنم اما از طریق دبیرستان در مسابقات و جشن های مختلف، آهنگ اجرا می کردم.

پدر و مادر بنده با موسیقی مخالف نبودند اما می ترسیدند از درس خواندن غافل شوم به همین خاطر تا سال پنجاه از رادیو فاصله گرفته بودم؛ تا اینکه در سال ۱۳۵۰ پدر عازم مکه شد و بنده از فرصت پیش آمده بهره گرفتم، به رادیو رفتم و آهنگ بیستون را ضبط کردم.

پدرم وقتی خودش را در مقابل عمل انجام شده دید، گفت: «اشکالی ندارد. به کارت ادامه بده اما به شرط آنکه مدرک دیپلم را بگیری.»

ظاهراً بین حسن زیرک و آقای خالقی اختلافی پیش می آید و مرحوم زیرک از رادیو استانش می رود و با رادیو تهران همکاری می کند. شما می دانید اختلاف حسن زیرک و مظهر خالقی بر سر چه بود؟

در مورد اختلاف مرحوم حسن زیرک و استاد مظهر خالقی اطلاعی ندارم اما هر دو انسان های محترم و شریفی بودند. حسن زیرک با روحیه شادی که داشت به بچه های رادیو و ارکستر انرژی می داد و آقای خالقی هم به همه احترام می گذاشت. با وجود سن کمی که داشتم، هر زمان که ایشان من را در راهروی رادیو می دید به بنده احترام می گذاشت و برخورد گرم و صمیمانه ای با من می کرد. البته بنده ارتباط خیلی زیادی با آقای خالقی نداشتم فقط گاهی در رادیو یا جشن ها و مراسم ها یکدیگر را می دیدیم و یکبار هم از من دعوت کردند تا به محل کارشان بروم.

زمانی که بنده وارد رادیو شدم حسن زیرک با رادیو تهران همکاری می کرد؛ ولی زمانی که مرحوم حسن زیرک آهنگ «بارانه» را با همکاری ارکستر رادیو کرمانشاه ضبط کردند بنده در رادیو حضور داشتم.

اتاق استودیوها 20 متری یا 30 متری و کوچک بودند. اوج صدای حسن زیرک خیلی بالا بود، میکروفون صدای ایشان را نمی کشید و در ضبط صدا مشکل پیش می آمد؛ برای همین میکروفون را یک گوشه گذاشته بودند و حسن زیرک در یک گوشه دیگر و ارکستر در گوشه دیگری بود. آنجا آقای «آجیل چی» مسئول ضبط آهنگ بود و کار را ضبط کرد.

حسن زیرک انسان بسیار شوخ طبع و حاضر جوابی بود که خوب به یاد دارم با تمام اعضای ارکستر رادیو شوخی می کرد.

ملاقات شما و آقای خالقی در چه رابطه ای بود؟

آقای خالقی که بنده ارادت ویژه ای به ایشان دارم، پیش از انقلاب مسئول صدا و سیمای کرمانشاه بودند.

ایشان صدای من را شنیده بود و گفته بودند می خواهند من را ببینند. رفتم گفتند شما دنباله روی کار من هستید و من کار شما را دوست دارم چون آهنگهای مناطق دورافتاده را جمع آوری می کنید. گفتم بله من این را از مردم روستا و آبادی گرفته ام. گفتند تا جایی که می توانی به این کار ادامه بده ولی برخوردیم به انقلاب اسلامی.

حسن زیرک بعد از اینکه به تهران رفت با مجتبی میرزاده آشنا شد، دورۀ جدید کاری را شروع و آثار ماندگاری با همکاری مجتبی میرزاده خلق کرد. نقش مجتبی میرزاده را در شهرت حسن زیرک چقدر پُررنگ می دانید؟

خدا بیامرزد مجتبی میرزاده را. ایشان به گردن موسیقی کُردی و کشور حق بزرگی دارد. ایشان در کار خود نظیر داشتند و با پنجه های طلایی که داشتند هر آهنگی را با ویولن در می آورد.

مرحوم حسن زیرک صدای بی نظیر داشت اما با ساز میرزاده به حسن زیرک تبدیل شد. اگر موسیقی و تنظیم میرزاده نبود حسن زیرک نمی توانست به محبوبیتی که الان دارد برسد. میرزاده بسیار هوای حسن زیرک را داشت و به ایشان کمک می کرد. او شرایط را با ارکستر رادیو تهران مهیا می کرد تا حسن زیرک بتواند بهترین کار را ارائه بدهد. مجتبی میرزاده انسان شریفی بود و همانطور که عرض کردم به گردن موسیقی کشور حق بزرگی دارد.

شرایط کار کردن با رادیو به چه صورت بود و بابت هر آهنگ، به شما چقدر دستمزد می پرداختند؟

رادیو از ما تعهد گرفته بود بنابراین اجازه نداشتیم در هیچ مجلسی آواز بخوانیم و برای اجرای برنامه به مراسم های خصوصی برویم ولی از خودِ رادیو دستمزد خوبی می گرفتیم. برای اجرای دوم آقای مراتی به من گفت «برو حسابداری. امروز دستمزدها را می پردازند.» پنج تومان را برای مالیات کسر کردند و هفتاد ریال به من دادند ولی برای اجرای شهرستان دستمزد خوبی به ما پرداخت می کردند.

برای اولین آهنگی که اجرا کردم هیچ دستمزدی نگرفتم اما پس از آن برای هر آهنگ ۷۵ تومان دریافت می کردم که برای آن زمان دستمزد مناسبی بود. از طرفی، برای مناسبت های مختلف که صدا و سیما و رادیو اجرا داشتند با خودرو دنبال من می آمدند و با ارکستر به شهرهای مختلف می رفتیم و برنامه اجرا می کردیم. بابت اجراها هم دستمزد خوبی می دادند.

خوانندگان هم نسلِ شما چه ویژگی داشتند که از آنها به عنوان نسل طلایی یاد می شود؟

کسانی که آن زمان با رادیو کُردی کار می کردند بسیار بااستعداد بودند و اگر شعر خوبی به دستشان می رسید با آهنگساز همآهنگ و اثر ماندگاری خلق می کردند؛ مثل آهنگ «کاروان» سالار آقای سیف ا... نادرشاهی که در تاریخ موسیقی کُردی ماندگار شد یا آهنگ چمن خاموش که شعر آن را آقای وفایی گفتند و آقای مرآتی آهنگ این کار را ساختند و مردم به آن توجه کردند.

اگر هم آهنگ بدی در آن زمان ارائه می شد به این خاطر بود که خواننده می خواست خودش را خالی کند؛ مثل آهنگ اولی که بنده خواندم و به قدری شوق داشتم که نمی دانستم چه می خوانم! فقط دوست داشتم آهنگ بخوانم (می خندد).

با خوانندگان هم نسلِ خود دورهمیِ دوستانه هم داشتید؟

بله دورهمی دوستانه داشتیم و در برنامه های مناسبتی هم از چند خواننده دعوت می کردند تا آهنگ اجرا کنند. نوروز که می شد تمام خوانندگان را در قالب برنامه نوروزی دور هم جمع می کردند و از آن ها سؤال می پرسیدند و برنامه سیزده روز تعطیلی نوروز را با خوانندگان پُر می کردند.

از سبک آواز خود بگویید. در چه سبکی آواز می خواندید؟

سبک کاریِ بنده بر اساس تصویرسازی و توصیف بود؛ به طور مثال دو اثری که درمورد بیستون و تاق بستان خواندم، بنده گوشه به گوشه بیستون یعنی از رودخانه گاماسیاب و فرهاد تراشه تا کاروانسرا و کتیبه داریوش و دریاچه تا باغ های باصفای بیستون را قدم زدم و تمام مشاهدات خودم را به شکل شعر درآوردم. هر کس که به آهنگ بیستون بنده گوش دهد می تواند بیستون را در ذهن خود تصور کند.

و تاق بستان هم همینطور

در آهنگ تاق بستان از چهل پله تا دریاچه و باغ اورامان که خیلی باصفا بود و الان دیگر آن باغ وجود ندارد و امارتی در کنار تاق ها بود و حتی جوی آبی که به سمت زمین های کشاورزی مسکن می رفت و زمین ها را آبیاری می کرد، همۀ این ها در آهنگ «تاق وسان» هست و کسی که این آهنگ را گوش کند می تواند تاق بستانِ پیش از انقلاب را در ذهن خود ببیند.

شما آهنگسازِ اغلب کارهای خود بودید. برای آهنگسازی آموزش دیدید؟

به دلیل استعداد ذاتی که در کار آهنگ سازی و ترانه سرایی داشتم بیشترِ آهنگ هایی که خواندم، خودم ترانه سرایی و آهنگ سازی می کردم. از بیست و چهار آهنگی که پیش از انقلاب از من ضبط شده است بیست آهنگ را خودم خواندم. زمانی که ترانه و آهنگی ارائه می کردم لطف می کردند و می پذیرفتند. بعد از انقلاب، بسیاری از نوار و کاست ها در آرشیو گم شدند.

در جریان هستید که بر سر آرشیو رادیو چه آمد؟

بعد از انقلاب، شخصی که اجازه بدهید نامش را نیاورم، اهل موسیقی و جزو گروه کنسرت هم بود که به دلیل لهجه تهرانی به استخدام رادیو تهران درآمده بود. این شخص زمانی که انقلاب می شود به ساختمان رادیو می رود و تمام آرشیو را در حیاط رادیو آتش می زند.

همین اتفاق باعث شد آهنگ های زیادی در تاریخ گم شود و تعداد زیادی از خوانندگان مانندِ «محمد یاوری» فراوش شوند. هیچ کس از محمد یاوری اسم نمی برد و فقط قدیمی هایی که اهل موسیقی هستند او را به یاد دارند. الان اگر آهنگی از بنده باقی مانده به دوران بعد از انقلاب مربوط می شود؛ البته برخی دوستان قدیمی لطف کردند و چند آهنگ قدیمی از بنده داشتند که برایم آوردند.

در اوایل انقلاب گویا خوانندگان اجازه نداشتند برنامه اجرا کنند. از وضعیت موسیقی کُردی در اوایل انقلاب بگویید.

خُب اویل انقلاب نگاه به موسیقی، مثبت نبود به همین خاطر هیچ شخصی جرأت نداشت روی سن ساز موسیقی ببرد.

بنده اولین شخصی بودم که بعد از انقلاب، سازها را روی سن بردم. در اجرایی که تصمیم گرفته بودم سازها را روی سن ببرم، آقای زرندی هم در مراسم حضور داشتند. افرادی که در مراسم حضور داشتند به من گفتند این کار را انجام نده چون برایت مشکل ساز می شود. با خودم گفتم «هر چه بادا باد. تا کی نباید روی سن ساز ببریم.»

پرده ها که کنار رفت گروه روی سن آمد. بعد از قرائت قرآن، گروه نواختن و خواندن را شروع کردند. در آن مراسم 20 نفر از دانش آموزانِ مدارس که با آنها سولفژ کار کرده بودم، با یکدیگر همخوانی کردند. بنده آن آهنگی را که بچه ها در مراسم خواندند، سرودم و ساختم؛ آهنگی بود که به «صدام» پیام می داد: «تو متجاوز هستی و باید از خاک ما بیرون بروی.»

بعد از این ماجرا گروه های دیگری با حمایت «شهید حداد عادل» آهنگ هایی در مورد جنگ و تشویق مردم برای رفتن به جبهه ساختند که در بین کارهای آن زمان، چند آهنگ ماندگار شد.

بعد از انقلاب با خوانندگان قدیمی کُرد در ارتباط بودید. از اوضاع و احوالشان خبر داشتید؟

تا حدودی بله. ارتباط خودم را با خوانندگان قدیمی حفظ کرده بودم و هر وقت در محفلی با دوستان قدیمی دیدار می کردیم با حسرت درمورد گذشته صحبت می کردند؛ ولی خُب با مرور خاطرات گذشته سعی می کردیم حال خودمان را بهتر کنیم و خاطراتی از گذشته تعریف می کردیم.

اما هر کدام دچار سرنوشت تلخی شدند همچون مجتبی میرزاده و «منوچهر طاهرزاده» که در موسیقی بی نظیر بودند اما قدر خودشان را ندانستند. مرحوم یدالله رحمانی در اثر بیماری از دنیا رفت. حشمت لرنژاد و اسماعیل پیرخذری که زود از بین ما رفتند و آقای مسقطی که سرانجام خوبی نداشتند و پسرش هم به مشهد مهاجرت کرد؛ تمام این افراد با عزت و احترام زندگی کردند اما به آنچه لایق آن بودند نرسیدند و به آن ها بی مهری شد.

از حال و هوای جنگ و کارهایی که در زمان انقلاب و جنگ ساختید، بگویید

هر انسانی درگیر حال و هوای زمانه خودش است. انقلاب و بعد از آن جنگ و بمباران ها تأثیر زیادی روی من گذاشت؛ به همین خاطر در زمان انقلاب و جنگ، ساختن آهنگ های انقلابی را شروع کردم که نتیجه آن سی و پنج آهنگ انقلابی شد. به جز سال اول که گروه بنده مقام سوم را در مسابقات کسب کرد به مدت 10 سال در مسابقات مختلف مقام اول را به دست آوردیم که تمام لوح ها در بنیاد شهید موجود هستند. ازجمله آهنگ هایی که در دوران جنگ و دهه شصت ساختم، آهنگ «داغ فراق» است که راجع به رحلت حضرت امام بود و در تمام کشور جایزه بهترین آهنگ را گرفت.

آهنگ دیگری که باز هم جایز اول را دریافت کرد آهنگ «آزادگان» بود. در زمان جنگ بچه هایی را که عضو بنیاد شهید بودند، به مناطق جنگی ازجمله سومار و سرپل ذهاب می بردم. ما سعی می کردیم با اجرای آهنگ های انقلابی، به رزمندگان روحیه بدهیم.

زمانی که آزادگان به کشور بازگشتند برای آنان برنامه اجرا کردیم و خوب به یاد دارم که اشک در چشمانشان جمع شده بود.

بعد از جنگ و در سه دهه اخیر، کم کار شدید و از رادیو فاصله گرفتید. علت چه بود؟

بنده صبح تا ظهر مدرسه می رفتم و ظهر در خانه و پیش بچه ها بودم به همین خاطر فرصت کافی برای کار پیش نمی آمد. هر روز چهار به بعد باید می رفتم بنیاد شهید تا حدود ۹ـ۱۰ شب. فقط جمعه ها بیکار بودم و فرصت هیچ کاری نداشتم و تابستان کلاً با بچه های بنیاد اردو بود. شمال، جشنواره و جاهای مختلف می رفتیم و برای کار فرصت نداشتیم.

از دهه ۹۰ تا به حال برای دل خودم کارهایی دارم و در خانه مشغول هستم ولی برای ارائه، کاری انجام نداده ام.

شما را با نام هنری «قلندری» می شناسند. چه شد که این لقب را برای خود انتخاب کردید؟

قلندرلکی نام روستایی در نزدیکی پلیس راه رو به اسلام آباد است. بچه های من اصرار داشتند که برویم ریشه مان را پیدا کنیم. دو سال پیش از یک صبح تا ظهر گشتیم تا اینکه روستا را پیدا کردیم. وقتی رفتیم با اینکه کسی را نمی شناختیم مردم ما را بسیار تحویل گرفتند و از اینکه روستایمان را پیدا کردیم خوشحال شدند. اصلیت ما مربوط به قلندرلکی است و یک لکی را یدک می کشیم. یدک کشیدن مشکلی ندارد و اگر هم لک باشم افتخار می کنم ولی در شناسنامه آن زمان حس کردم تلفظ قلندرلکی کمی مشکل است و نهایتاً به قلندری تبدیل شد که راحت تر و ساده تر بود. از سال ۴۵ به اسم قلندری کارم را شروع کردم.

در بین خوانندگان همدورۀ خود، صدای چه کسی را بیشتر دوست داشتید؟

اسماعیل سابور را دوست داشتم همچنین حشمت لرنژاد، مرحوم پیرخضری، عزیز شاهرخ و مسقطی که شاگرد و مریدش بودم. بیشترِ افراد فقط گوش می دهند و کلام را نمی فهمند. من که به زبان سورانی، اورامی، کلهر و لکی مسلط هستم ـ چون معلم بودم و به روستاهای مختلف رفتم و یاد گرفتم ـ نمی فهمم. فکر می کنم یک هیات باید وجود داشته باشد که خواننده ها را راهنمایی کنند تا کلام نوک زبانی کار نکنند. کلام درست استفاده کنند ولی متأسفانه رابطه بازی شده است و رابطه ها باعث خراب شدن کار.

کدام یک از آهنگ هایی را که خواندید، دوست دارید؟

بهترین اثر بنده آهنگ قبله حاجات است که شعر آن را سید صالح گفته است و علیرضا صنعتی کار تنظیم آن را انجام داده است.

اثر دیگری که دوست دارم آهنگ داغ فراق است که کار را بعد از آهنگسازی و تنظیم به اصغر ایمانی دادم تا بخواند. از کارهای قدیمی تر آهنگ بیستون و «چاوان مستی» را دوست دارم. آهنگ های «تهمینه» و «ناز و نیم از که» ناپدید شدند و اثری از آن ها نیست.

بیشترِ خوانندگان قدیمی از طریق فضای مجازی کارهای خود را ارائه می دهند تا از یاد مردم نروند و با نسل جدید ارتباط برقرار کنند. ارتباط شما با فضای مجازی چگونه است؟

جدیداً یک گروه واتساپی به همت آقای دکتر «درکه» تشکیل شده است که از ایشان واقعاً تشکر می کنم. ایشان آهنگ ها و عکس ها را جمع آوری کرده اند و در واتساپ گذاشته اند. همه می شنوند و لطف می کنند برایم پیام می فرستند و من هم ممنونم.

ولی صفحۀ اینستاگرام شما خیلی فعال نیست

علاقه مند هستم ولی حوصله ندارم. عرض کردم آقای دکتر درکه انجام داده اند و بسیار از ایشان متشکرم.

صحبت پایانی تان را بفرمایید.

بنده سعی کردم نسل خوبی از خوانندگان را پرورش دهم. افرادی که هم استعداد و هم صدای خوب و شوق زیاد داشتند موفق شدند؛ اما اکنون عده ای در موسیقی پاپ فعالیت می کنند که حتی درست خواندن و بیان درست کلمات را هم نمی دانند!

یک زمان نسل ما را که خالقِ کارهای ماندگارِ موسیقی کُردی بودند پاکسازی کردند. من نمی گویم به این خوانندگان جوان اجازه فعالیت ندهند ولی روی ترانه ها و آثاری که ارائه می دهند باید نظارت کنند تا هم سطح سلیقه مردم را پایین نیاورند و هم به فرهنگ کُرد آسیب نرسانند.

در پایان از تمام کسانی که در رادیو سمتی برعهده داشتند و به من کمک کردند مانند آقای مرآتی تشکر می کنم.

گفتگو: حامد مهدوی

246614