به گزارش سایت خبری پُرسون، دکتر مهدی حمزهپور، دکتری مدیریت از دانشگاه علامه طباطبایی (ره)، عضو هیئت علمی گروه علوم تصمیم و سیستمهای پیچیده دانشکده مدیریت دانشگاه امام صادق (ع) و مدیر اندیشکده فناوری نرم دانشگاه امام صادق (ع) در ادامه سلسله یادداشت های خود با مرور تاریخی و تحلیلی مفهوم "فناوری"، به تحول نگاه از فناوری سخت (مبتنی بر علوم طبیعی و کنترل طبیعت) به سوی فناوری نرم (مبتنی بر علوم انسانی و کنترل ذهن و رفتار انسان) پرداخته است. او نشان میدهد که درک فناوری باید از صرف ابزار و ماده فراتر رود و ابعاد انسانی، فرهنگی و رفتاری آن نیز مورد توجه قرار گیرد.
مهدی حمزهپور نوشت:
با یک مرور نظامیافته در ادبیات موضوعِ سازهی مفهومی فناوری، چه از منظر مبانی نظری و چه از دید مبانی تجربی، به این واقعیت برمیخوریم که تا همین اواخر، تعریف و تصویری که از مفهوم فناوری در ذهنها وجود داشت، بیشتر جنبهی عینی، ملموس و سختِ فناوری، مبتنی بر علوم طبیعی بود.
ولی با ورود مطالعات و بررسیهای دقیقتر در یک سیر تاریخی، علاوه بر جنبهی سخت فناوری مبتنی بر کنترل طبیعت بر پایهی علوم طبیعی، جنبههایی دیگر از فناوری، مبتنی بر کنترل ذهن، روان و رفتار بر پایهی علوم انسانی، هنر و فلسفه، در قالب فناوری نرم مطرح گردید.
برخی مسائل که انسانها بعد از قرن بیستم با آن روبهرو هستند، از جمله استفادهی انحرافی از فناوری و تخریب فضای زندگی انسان، ما را به بازاندیشی در این موضوع وامیدارد که در درک و کاربست فناوری، تأکید زیادی بر بازسازی و سلطه بر طبیعت کردهایم؛ ضمن اینکه فناوریهای دربرگیرندهی انسان و رفتارهای انسانی را نادیده گرفتهایم.
فرانسیس بیکن (۱۵۲۱–۱۶۲۶)، فیلسوف انگلیسی که بهخاطر جملهی معروف «دانش قدرت است» مشهور است، بر این باور بود که اگر دانش آن دورانِ یونان برای یافتن مهربانی و زیبایی صرف میشد و دانش قرون وسطی صرف تعقیب باورها میگشت، آنگاه دوران سوم دانش، دورانی بود که میتوانست قدرت سلطهی انسان بر طبیعت را تضمین کند.
بیکن میاندیشید: تسلط انسان بر امور (چیزها) به علم و فناوری بستگی دارد. انسان فقط به واسطهی اطاعت از طبیعت میتواند آن را تحت کنترل خود درآورد. میتوان گفت منظور از کنترل طبیعت این است که باید از طبیعت یاد بگیریم و خود را تسلیم آن کنیم و سپس آن را کنترل نماییم. دانش فناورانهی انسانهای مدرن، نحوهی برخورد، درک و دستکاری طبیعت است (نقلشده در هوندا، ۱۹۷۵).
پر واضح است که نظریهی بیکن این ایده را میپذیرد که "فناوری، سلطه بر طبیعت را میسّر میسازد".
در قرن هجدهم، دنی(س) دیدرو (۱۷۱۳–۱۷۸۴)، فیلسوف فرانسوی و سردبیر دانشنامهای معروف و سترگ، عنوان کرد که فناوری مجموعهای از ابزارها و مقررات مختلفی است که برای یک مقصود مشترک ساماندهی میشوند (سانگ، ۱۹۸۴).
فردریش دسائور آلمانی (۱۸۸۱–۱۹۶۳) سه ویژگی اساسی فناوری را شناسایی کرد. وی گفت فناوری باید مطابق قوانین طبیعت باشد، با یک هدف و مقصود مشترک و خلاق کار کند (همان منبع).
در اوایل قرن بیستم، جامعهی آکادمیک ژاپن شروع به بحث بر سر مفهوم فناوری کرد. توساکا جون، رئیس انجمن تحقیقات ماتریالیسم ژاپن که در سال ۱۹۳۲ تأسیس شد، فناوری را به فناوری نظری و فناوری مادی دستهبندی کرد.
فناوری نظری مشتمل بر وجود ذهنی فناوری، نظیر مهارت و هوش است و فناوری مادی شامل ابزارهایی است که وجود عینی و ملموس فناوری را تشکیل میدهند؛ مانند ماشینآلات و ادوات.
با این حال، جون نیز تصور میکرد که فناوری نظری فقط وسیلهای برای وجود ذهنی فناوری مادی بوده و فینفسه یک فناوری واقعی نیست.
برخی محققان در آن زمان که با مفهوم نظری و مفهومیِ فناوری به عنوان ابزار تولید مخالف بودند، باور داشتند که حتی خود کارل مارکس نیز فناوری را اینگونه تعریف نکرده و در واقع بسیار شبیه تفکر افرادی مانند نیکولای بوخارین بود که از مفهوم فناوری به منزلهی سازوکار حمایت کردند.
به عنوان مثال، هاروکی آیکاوا خاطرنشان کرد که مفهوم فناوری باید به سه دسته تقسیم شود: مفهوم برگرفته از علوم طبیعی، علوم اجتماعی و فلسفه. از منظر علوم اجتماعی، فناوری ابزارِ کار موجود در طول فرآیند تولید است (آیکاوا، ۱۹۴۱).
دانشمند ژاپنی دیگری در این گروه به نام میتوسو تاکیا فناوری را اینگونه بیان کرده است: «فناوری، بهکارگیری آگاهانهی قوانین عینی در خلال روند تولید است» (تاکیا، ۱۹۶۸).
از آن زمان به بعد، برخی افراد جامعهی فلسفی ژاپن شروع به انجام تحقیقات جدی دربارهی فلسفهی فناوری تحت لوای کلی این مکتب فکری کردهاند.
در دههی ۱۹۶۰، اریک جانش، یکی از مشاوران سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی، که در زمینهی کلی پیشبینی فناوری کار میکرد، نقش مهمی در بحث جاری پیرامون تعریف فناوری ایفا کرد.
جانش خاطرنشان کرد که فناوری عبارت است از بهکارگیری آگاهانهی مواد، علم و علوم رفتاری، بهگونهای که فناوری نیز دربرگیرندهی همهی ابزارها و شیوههای طبی، کهن، کشاورزی، کسبوکار و سایر زمینهها از جمله سختافزار و نرمافزار باشد (جانش، ۱۹۶۸).
اِف. آر. بِرَدبری (۱۹۲۰–۲۰۱۲) در کتاب خود با عنوان اقتصاد توسعهی فناوری اشاره میکند که فناوری، راه انجام کار است و ارزشهای توسعهی فناوری بسته به بهبود روشهای استفادهی ما از منابع برای ارضای نیازهای انسان است (ویلیامز، ۱۹۷۹).
فرهنگ لغات اقتصادی ژاپنی یوهیکاکو که در سال ۱۹۷۹ چاپ شد، فناوری را به صورت ذیل تعریف میکند: فرآیند تأمین ابزارهای بهتر در استفاده از طبیعت به منظور توسعه و بهبود زندگی انسان. تقریباً دو توضیح برای فناوری وجود دارد: کاربرد آگاهانهی قوانین عینی و مجموعهی ابزارهای کار.
در نسخهی چینی ۱۹۸۵ دانشنامهی کوتاه بریتانیکا، فناوری به عنوان ابزار یا فعالیتهای بهکارگیریشده توسط انسانها برای تغییر یا ادارهی محیط خارجی تعریف شده است.
در سال ۱۹۹۰، مؤسسهی تحقیقاتی نومورا در ژاپن سند مهمی به نام راهبرد برای فناوری در سال ۲۰۰۰ منتشر کرد. این سند توجه را به جریان فناورانهی علوم انسانی جلب میکند و خاطرنشان میسازد که تغییرات در تعریف و پوشش فناوری، ناشی از جهتگیری توسعههای فناوری در دههی ۱۹۹۰ است.
اگر فناوری سخت بر مبنا و متمرکز بر علوم طبیعی مانند فیزیک و شیمی بود، آنگاه روند قرن بیستویکم باید در جهت فناوری نرم و بر پایهی علوم انسانی باشد.
فناوری سخت با هدف تبدیل اشیای طبیعی به محصولات مصنوعی همان فناوری کنترل شیء است. فناوری پیشرفتهی آینده همان فناوری کنترل و فرماندهی ذهن انسان و فناوری مدیریت گروه یا سازمان خواهد بود که بر مبنای روانشناسی است.
مورخ انگلیسی علم و فناوری، چارلز جوزف سینگر، فناوری را در اثر بسیار مهم خویش با عنوان تاریخچهی فناوری اینگونه تعریف میکند:
«فناوری جمعِ مهارت، هنر، پیشهوری و دانش است که انسان به واسطهی آن میتواند از تعداد بیشماری مواد خام و انرژی که در طبیعت ذخیره شده، مطابق با میل خویش نفع ببرد» (نقلشده در ویلیامز، ۱۹۷۹).
هَزِل اَندِرسون، مؤلف کتاب ساخت دنیای بُرد–بُرد و مؤسس رسانهی بازارهای اخلاقی، از تعریف گستردهای از فناوری استفاده کرده است: «دانش انسانیِ بهکار گرفتهشده برای مقاصد انسانی.»
وی طراحی سیستمهای اقتصادی و سیاسی، نرمافزار و امنیت اجتماعی را نیز در زمرهی فناوری میداند (اَندِرسون، ۲۰۰۲).
از مرور نظامیافتهی پیشین انگارهها دربارهی فناوری که دورانها و فرهنگهای مختلف را پوشش میدهند، میتوانیم به نتایج ذیل برسیم:
• مفهوم فناوری در حال تکامل از فناوری سخت به فناوری نرم است.
• در سراسر تاریخچهی طولانی مباحث رسمی پیرامون مفهوم فناوری، تقریباً همهی مفسران و تحلیلگران مهم، ابعاد نرم فناوری (نظامهای مقرراتی مانند تکنیکها، رویکردها، برنامهها و فرآیندهای فعالیتها، هنر و مانند آن) را به عنوان بخشی از تعریف فناوری علاوه بر ابعاد سخت فناوری (ابزارها، ماشینآلات و تجهیزات و سایر ادوات کار) لحاظ کردهاند.
• فناوری اکتساب افلاطون نمونهای از فناوری نرم و بُعدی از ابعاد فناوری است که در طبقهبندی اریک جانش به عنوان کاربرد علوم رفتاری قلمداد میشود. همانطور که مؤسسهی تحقیقاتی نومورا خاطرنشان کرد، فناوری سخت همان فناوری کنترل ماده است، در حالی که فناوری پیشرفتهی آینده، فناوری کنترل و سلطه بر ذهن انسان بر مبنای روانشناسی و فناوری مدیریت گروه یا سازمانها خواهد بود.
• با این وجود، پس از انقلاب صنعتی، مفهوم فناوری موجود در ادبیات به تدریج تکامل یافته تا مفاهیمی نظیر ابزار کنترل طبیعت، رابطهی ابتکاری با طبیعت، مجموعهی ابزارهای کار و ابزارهای تغییر یا کنترل محیط خارجی در آن گنجانده شوند.
• صدها کار تحقیقاتی پیرامون تاریخچهی فناوری اکنون در شرق و غرب و به انواع زبانها و با عناوینی مانند تاریخچهی علم و فناوری، تاریخچهی فناوریهای مدرن، تاریخچهی فناوری و پیشینهی فناورانه منتشر شده است. تقریباً همهی این آثار به نوعی منحصراً بر تحقیقات در علوم طبیعی و آنچه فناوری سخت مینامیم، متمرکز هستند.
• این کانون توجه بدین خاطر ایجاد شده که در طول دورهی صنعتی شدن، تولید مواد نقش حیاتی در اقتصاد ایفا میکرد و علوم طبیعی و فناوری، با شکلپذیری به عنوان حامل آن، سهم بسزایی در بهبود بهرهوری مواد داشتند.
• بهویژه در دو قرن گذشته، اختراع و بهکارگیری گستردهی فناوریهای جدید مانند موتور بخار، فناوری برق، فناوری فولاد، مهندسی شیمی، تلفن، ارتباطات بیسیم، فرستندهها، رایانه و مدارهای مجتمع بزرگمقیاس، باعث بهوجود آمدن انقلابهای فناوری شده که به نوبهی خود توسعهی بهرهوری را ارتقا بخشیده و شرایط بقا و سبک زندگی انسان را دچار تغییر و تحول کردهاند.
بنابراین، درک انسان از دانش به سمت دانش مبتنی بر علم، قواعد، رویکردها و ابزارها متمایل شده است؛ دانشی که در خلال فرآیند حل مسئله در تولید مواد و با بهکارگیری علوم طبیعی ایجاد شده و معمولاً «فناوری» نامیده میشود. کانون توسعهی فناوری نیز به سمت استفاده و تغییر شکل طبیعت تمایل یافته است.
تعاریف معاصر از فناوری در فرهنگ لغات، معمولاً آن را به گونهای تعریف و بدان اشاره دارند که بر بهرهگیری و تغییر طبیعت تأکید داشته باشد. به عنوان مثال، دیکشنری چینی مدرن، اصطلاح فناوری را «تجربه و دانش در فرآیند بهرهگیری و بازسازی طبیعت»، اصطلاح «انقلاب فناوری» را «انقلاب کامل فناوری تولید» و اصطلاح «نوآوری فناوری» را «بهبود در فناوری تولید» (مثلاً در فرآیند تولید قطعات ماشینآلات) تعریف میکند.
فرهنگ لغات علوم اقتصادی که توسط انتشارات یوهیکاکوی ژاپن چاپ میشود، فناوری را «ابزارهای بهکار گرفتهشده برای بهرهمندی و استفاده از طبیعت» تعریف میکند.
به هر تقدیر، در یک سیر تاریخ علم و فناوری، یک تغییر پنجرهی نگاه تکمیلی در تعریف و طرز تلقی از مفهوم فناوری در قامت فناوری سخت و نرم مشاهده میکنیم.
منبع: پُرسون