رضا موسایی؛ پژوهشگر مرکز پژوهش‌های مجلس نوشت:

اقتصاد مقیاس بهینه؛ پایان دوگانه «کوچک زیباست» و «بزرگ زیباست»

سال‌هاست اندیشمندان و سیاست‌گذاران میان دوگانه «کوچک زیباست» و «بزرگ زیباست» سرگردانند؛ یکی بر اصالت انسان، محیط‌زیست و جوامع محلی تأکید می‌کند و دیگری بر کارایی، رشد و تولید انبوه. اما تجربه جهانی نشان می‌دهد اتکا به یک‌سوی این دوگانگی نه پایدار است و نه کارآمد. آنچه امروز ضرورت دارد، طراحی الگویی پویاست که مقیاس بهینه را برای هر بخش اقتصاد تعریف کند و با تلفیق هوشمند ظرفیت‌های کوچک و بزرگ، هم عدالت اجتماعی و پایداری زیست‌محیطی را تضمین نماید و هم موتور رشد و نوآوری را روشن نگه دارد.
تصویر اقتصاد مقیاس بهینه؛ پایان دوگانه «کوچک زیباست» و «بزرگ زیباست»

به گزارش سایت خبری پُرسون، رضا موسایی؛ پژوهشگر مرکز پژوهش‌های مجلس در یادداشتی به بررسی دو پارادایم «کوچک زیباست» و «بزرگ زیباست» در اقتصاد پرداخته و ضمن نقد محدودیت‌های هرکدام، بر ضرورت عبور از این دوگانه تأکید می‌کند. او راهکار را در طراحی اکوسیستمی می‌داند که مقیاس بهینه را برای هر فعالیت اقتصادی تعریف کرده و از هم‌افزایی هوشمند میان بنگاه‌های کوچک و بزرگ برای تحقق رشد، عدالت و پایداری بهره گیرد.

رضا موسایی نوشت:

انتخاب میان «مقیاس» و «انسانیت» یکی از دوراهی‌های بنیادین در طراحی الگوهای توسعه اقتصادی است. این چالش در تقابل دو پارادایم مشهور تجلی یافته است: «کوچک زیباست»، برآمده از نقد ارنست شوماخر بر غول‌پیکری و مصرف‌گرایی، که بر پایداری زیست‌محیطی و جوامع محلی تأکید دارد؛ و «بزرگ زیباست»، میراث اقتصاد کلاسیک، که کارایی، تولید انبوه و رشد پرشتاب را در اولویت قرار می‌دهد. در حالی که هر یک از این رویکردها پاسخ‌هایی برای بخشی از نیازهای جوامع ارائه داده‌اند، تکیه انحصاری بر هر کدام، محدودیت‌ها و پیامدهای ناخواسته‌ای به همراه داشته است. این یادداشت با تحلیل نقاط قوت و ضعف هر دو دیدگاه، نشان می‌دهد که راهکار در ایجاد یک اکوسیستم اقتصادی پویا نهفته است که در آن، واحدهای کوچک و بزرگ نه در تقابل، بلکه در یک هم‌افزایی هوشمندانه با یکدیگر عمل کنند.

پارادایم «کوچک زیباست»؛ اقتصاد در ابعاد انسانی

پارادایم «کوچک زیباست» که با کتاب ارنست شوماخر در ۱۹۷۳ معرفی شد، نقدی اساسی بر روند تمرکزگرایی و مصرف‌گرایی پس از جنگ جهانی دوم است. شوماخر معتقد بود نظام اقتصادی بزرگ‌مقیاس، انسان و محیط‌زیست را فدای افزایش تولید و سود می‌کند و به بیگانگی کارگر از کار و طبیعت می‌انجامد. او پیشنهاد کرد به جای فناوری‌های پیچیده و پرهزینه، باید از فناوری‌های متناسب با نیازها، مهارت‌ها و منابع محلی بهره برد که نگهداری ساده و تأثیر زیست‌محیطی کمتری دارند. همچنین این پارادایم از واحدهای اقتصادی کوچک و متوسط (SMEs)، مالکیت محلی، و تقویت اقتصادهای منطقه‌ای حمایت کرده تا مشارکت و کنترل انسانی در فرآیندهای اقتصادی افزایش یابد.

اصول پایداری زیست‌محیطی، کار معنادار و اشتغال‌زایی از ارکان دیگر «کوچک زیباست» هستند. این رویکرد با تأکید بر منابع تجدیدپذیر و کاهش ضایعات، همزیستی مسالمت‌آمیز با طبیعت را ترویج می‌دهد و به جای کار تکراری و تقسیم کار افراطی، به ایجاد مشاغلی می‌پردازد که کرامت و خلاقیت فرد را حفظ کنند. نقطه قوت این پارادایم، توزیع عادلانه‌تر ثروت، تقویت سرمایه اجتماعی جوامع محلی و کاهش وابستگی به سرمایه‌های خارجی است؛ اما منتقدان بر محدودیت‌های اقتصاد مقیاس، بهره‌وری پایین‌تر در برخی صنایع، توان رقابتی محدود در بازار جهانی و دشواری تأمین مالی طرح‌های بزرگ تأکید دارند. مراقبت از این است که تأکید صرف بر «کوچکی» منجر به رکود یا «فقر زیباست» نشود.

پارادایم «بزرگ زیباست»؛ منطق کارایی و رشد

این دیدگاه که از انقلاب صنعتی تا امروز جریان اصلی تفکر اقتصادی را شکل داده، بر این باور استوار است که افزایش اندازه و مقیاس بنگاه‌ها و سرمایه‌گذاری‌های کلان در زیرساخت، تحقیق و توسعه و فناوری‌های نوین، باعث کاهش هزینه‌های متوسط تولید، افزایش بهره‌وری و تسریع نوآوری فناورانه می‌شود. نمونه‌های برجسته آن شامل نظریه تقسیم کار آدام اسمیت، تولید انبوه در فوردیسم و تأکید نئوکلاسیک‌ها بر حداکثرسازی سود و کارایی است. استانداردسازی و ساختاردهی فرایندها در تولید انبوه نیز بازارهای گسترده‌تر، قیمت‌های کمتر برای مصرف‌کنندگان و امکان ورود فناوری‌های پیچیده را فراهم می‌کند.

اجرای این پارادایم به افزایش چشمگیر تولید جهانی و رشد اقتصادی، بهبود معیشت مادی بخش بزرگی از جمعیت، ایجاد زیرساخت‌های عظیم و فناوری‌های دگرگون‌کننده و اشتغال‌زایی گسترده منجر شده است. با این حال، تمرکز ثروت و قدرت در دست بنگاه‌های بزرگ، نابرابری اقتصادی و اجتماعی را تشدید کرده و تولید و مصرف فزاینده باعث تخریب محیط‌زیست شده است. علاوه بر این، پیچیدگی بیش از حد سیستم‌های بزرگ، آن‌ها را در برابر بحران‌ها آسیب‌پذیر می‌کند و خطر انحصار و کاهش رقابت نیز از دیگر چالش‌های اساسی این رویکرد است.

تحلیل تطبیقی و فراتر از دوگانگی

تقابل ساده‌انگارانه میان «کوچک» و «بزرگ» نمی‌تواند راهگشای چالش‌های پیچیده توسعه در قرن بیست و یکم باشد. به عنوان مثال، در حالی که «کوچک زیباست» می‌تواند برای توسعه روستایی، صنایع دستی، و کشاورزی ارگانیک بسیار مناسب باشد، نمی‌توان از منطق «بزرگ زیباست» در صنایعی مانند هوافضا، فولادسازی یا تولید نیمه‌هادی‌ها چشم‌پوشی کرد.

آینده توسعه اقتصادی، در توانمندسازی یک اکوسیستم تلفیقی و هوشمند نهفته است که در آن هر فعالیت یا بنگاه، با توجه به ویژگی‌های فنی، اقتصادی، اجتماعی و زیست‌محیطی‌اش، مقیاس بهینه‌اش را تعریف کند؛ نه یک نسخه کلی. بدین‌ترتیب بنگاه‌ها می‌توانند با بهره‌گیری از اندازه مناسب برای خود، ضمن تضمین کارآمدی و پایداری، در شبکه‌های متنوع همکاری جای بگیرند.

هم‌افزایی میان واحدهای کوچک و بزرگ از طریق تشکیل شبکه‌ها، کنسرسیوم‌ها و خوشه‌های صنعتی به بنگاه‌های کوچک و متوسط امکان می‌دهد انعطاف‌پذیری و نوآوری‌شان را همچنان حفظ کنند و در عین حال از ظرفیت‌های تقسیم کار تخصصی، بازاریابی مشترک و دسترسی به منابع بزرگ‌تر برخوردار شوند. از سوی دیگر، شرکت‌های بزرگ با برون‌سپاری هوشمند و روابط پایدار با تأمین‌کنندگان نوآور کوچک و متوسط می‌توانند هم تاب‌آوری زنجیره تأمین را بالا ببرند و هم به توسعه این واحدها کمک کنند؛ در نهایت «بزرگیِ پایدار» و «کوچکیِ هوشمند» هر دو مزیت خود را تثبیت می‌کنند.

نقش دولت در تسهیل این رویکرد تلفیقی حیاتی است: تدوین چارچوب‌های قانونی و نظارتی برای رقابت سالم و پیشگیری از انحصار، حمایت هدفمند از بنگاه‌های کوچک و متوسط در تأمین مالی، آموزش و فناوری، سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های فیزیکی و دیجیتال مشترک، اِعمال استانداردهای زیست‌محیطی و اجتماعی برای همه کسب‌وکارها و تشویق پژوهش و توسعه در فناوری‌های سبز و کارآمد. این سیاست‌ها زمینه را برای همکاری پایدار و کارا میان بنگاه‌های گوناگون فراهم می‌آورد.

نتیجه‌گیری و ملاحظات سیاستی

بازنگری در الگوهای توسعه اقتصادی، مستلزم عبور از دوگانه‌های سنتی و نگاهی جامع‌تر و پویاتر به واقعیت‌های اقتصادی است. نه «کوچک» به طور مطلق زیباست و نه «بزرگ» به تنهایی می‌تواند پاسخگوی تمامی نیازها باشد. آنچه اهمیت دارد، «توسعه متناسب» (Appropriate Development) است؛ توسعه‌ای که بتواند به طور همزمان رشد اقتصادی، عدالت اجتماعی و پایداری زیست‌محیطی را محقق سازد. این امر نیازمند سیاستی است که بر تنوع‌بخشی اقتصادی، توسعه منطقه‌ای متوازن، سرمایه‌گذاری در سرمایه انسانی و اجتماعی، و تنظیم‌گری هوشمند و انطباقی تأکید ورزد.

سیاست‌گذاران باید با درک عمیق از ویژگی‌های خاص اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور خود، ترکیبی بهینه از استراتژی‌های مبتنی بر هر دو مقیاس را طراحی و اجرا کنند. این رویکرد، مستلزم تحلیل دقیق زمینه‌محور، ارزیابی مستمر سیاست‌ها و آمادگی برای اصلاح مسیر بر اساس شواهد و بازخوردهاست. تنها از این طریق می‌توان به الگویی از توسعه دست یافت که نه تنها کارآمد و مولد، بلکه عادلانه، انسانی و پایدار نیز باشد. در نهایت، زیبایی واقعی در توازن، تناسب و هم‌افزایی نهفته است، نه در افراط در کوچکی یا بزرگی.

منبع: پُرسون

1046702

سازمان آگهی های پُرسون