به گزارش سایت خبری پُرسون، هوشنگ امینی معروف به «قاتل کلاه نمدی»، قاتل سریالی و متجاوز ایرانی بود که از سال ۳۳ تا ۴۱ شمسی، ۶۷ نفر را در شهر ورامین به قتل رساند. او در تعطیلات نوروز ۴۲ در ورامین شناسایی و دستگیر شد.روش کار او این بود که جوانان را انتخاب میکرد، دستهایشان را میبست و در نهایت سر از تنشان جدا کرده و جسدشان را در چاه میانداخت. به همین دلیل به او لقب «شبح چاههای قنات» داده بودند.
گزارشهای مختلفی از نحوه دستگیری هوشنگ امینی وجود دارد. در یکی از این روایتها، پلیس در روز نوروز جوانی را که به نظر میرسید در نزدیکی یک چاه رفتار مشکوکی دارد، مشاهده و بازداشت میکند. پس از بازجویی، مشخص میشود که نام او هوشنگ امینی است، اما او به هیچ وجه حاضر به اعتراف درباره جنایتها نمیشود. با این حال، درخواست میکند با یک خبرنگار مصاحبه کند و در نهایت به قتل چندین کودک و یک مرد آلمانی اعتراف میکند.
در روایت دیگری گفته شده که پلیس فردی به نام حمید را به دلیل سرقتهای زنجیرهای دوچرخه در تهران بازداشت کرده است. حمید در بازجویی، آدرس امینی را بهعنوان همدست خود معرفی میکند. پلیس به خانه امینی میرود، اما او را پیدا نمیکند. پس از جستوجوهای بیشتر، سرانجام او را بهعنوان مظنون اصلی قتلها شناسایی و در خانه خواهرش بازداشت میکنند. براساس اطلاعات بهدستآمده، پلیس توانست اجساد بیشتری را پیدا کند و هویت مرد آلمانی را بهعنوان ارنست لانگ، مشاور اقتصادی، شناسایی کند. امینی در بازجوییها مدعی میشود که بهطور تصادفی با لانگ که مست بوده برخورد کرده، او را ربوده، به مسگرآباد برده، اموالش را سرقت کرده و او را در چاه انداخته است. در ادامه، او به ۶۷ قتل دیگر، از جمله برخی در شمال ایران، اعتراف میکند.
این دستگیری توجه رسانهها را به خود جلب میکند. روزنامهنگاران مینویسند که رفتار آرام و مودبانه امینی با جنایات هولناکش تضاد دارد. در عین حال، ظاهر ژولیده، بوی بد دهان و کلاه نمدی خاصی که بر سر میگذاشت، باعث شد برخی رسانهها او را «قاتل کلاه نمدی» بنامند. امینی در مصاحبههایش ادعا میکند از اصغر قاتل الهام گرفته و هدفش از بین بردن افراد «فاسد» جامعه بوده است. پس از افشای جنایاتش، خانواده او بهطور علنی او را محکوم کرده و از هرگونه ارتباط با او در طول محاکمه و پس از زندانی شدنش خودداری میکنند. سرانجام، پس از محاکمهای کوتاه، امینی در تمام اتهامات گناهکار شناخته شده و به اعدام محکوم میشود.
در روزهای پایانی عمرش، برادر بزرگتر امینی به ملاقاتش میرود و با عصبانیت او را بهخاطر اعمالش سرزنش میکند. پرویز یاحقی، خبرنگار مشهور، نیز در چند ملاقات جداگانه با او مصاحبههایی انجام میدهد و آنها را ضبط میکند، اما به دلیل حساسیت موضوع، این مصاحبهها برای عموم منتشر نمیشود. امینی یاحقی را تنها دوست خود میداند و از او میخواهد آخرین فردی باشد که قبل از مرگش ملاقاتش میکند.
در آذرماه ۱۳۴۲، امینی همراه با قاتلی دیگر به نام صفرعلی رحیمی در میدان توپخانه و در ملأ عام اعدام میشود. جمعیت زیادی از تهران و ورامین برای مشاهده این اعدام گرد هم میآیند. قبل از اجرای حکم، امینی شعری از حافظ میخواند و در آخرین لحظات به خبرنگاران میگوید: «با کشتن من چیزی حل نمیشود، بروید علت را پیدا کنید. پزشکها میگویند سه هزار نفر مثل من در تهران هستند.» پس از اعدام، بنا بر وصیتش، جسد او به برادرش تحویل داده شده و در مکانی نامعلوم دفن میشود.
در ادامه واکنش کاربران به این مصاحبه را میخوانید:
این برنامه ناقص هست پرویز یاحقى خودش ازش اعتراف میگیره این یک قسمت کوتاهى هست که نورالدین ثابت ایمانى داره باهاش حرف میزنه در این صدا
اصل و کامل این اعترافات به وسیله خوده پرویز یاحقى از هوشنگ امینى که اهل ورامین بود بهش میگفتن ورامینى گرفته میشه اصل این اعتراف گیرى با مجرى گرى و تهیه کنندگى خود پرویز یاحقى ضبط میشه اخرین در خواست هوشنگ امینى قبل از اعدام هم دیدن پرویز یاحقى بوده که حالا بعدا در یک جا مفصلا میگم چه اتفاقاتى میفته با عکس هاى قبل از اعدامش
اینا رو به خاطر خشونت زیاد و تاثیر بد در جامعه اقاى معینیان همه رو دستور میده اون زمان از رادیو پخش نشه
اگه اون موقع دنیای مجازی بود خیلی از این نوع جنایتها و جنایتهای دیگه، خودکشی ها، تجاوزها و غیره فراوان در می اومد. بچه که بودم گاهی که مجله ها رو میخوندم صفحههای حوادث و جنایی درباره تجاوز و قتل دختران و زنان در بیابان های کرج و غیره می نوشتند.
مردک پست اهل آواز هم بوده، به همین دلیل از پرویز یاحقی خوشش آمده. حتی درخواست داشته که قبل از اعدام با یاحقی دیدار کند . قبل از اعدام هم گویا درخواست میکند برای مردم آواز بخواند. سوژه خوبی برای سینمای جنایی است
روحش در عذاب
پناه بر خدا. مرض این چی بود
تشخیص آنتی سوشیال میگیره. چون هیچ عذاب وجدانی بابت جنایاتش نداره. و هدف گذاریش بر اساس کسب لذت شهرت هست اصلا به جنبه آسیبش فکر نمیکنه
هم قاتل بوده هم متجاوز بعد میگه مرضم چیه؟ شاید مریضم!
ببین اون موقع شعور رفتن به تراپی رو حتی متجاوز و قاتل سریالی داشته ولی حالا رفته ولی شعورشو داشته. اما الان چند نفر مخصوصا بابا مامان های ما کدومشون حاضرن برن تراپی؟؟
از نماینده مجلس های الان بهتر حرف می زنه
منبع: روزیاتو