تاثیر برچسب‌زدن بر رشد در دوره کودکی

چگونه این پیام را منتقل کنیم، کاری که به‌خوبی انجام‌شده یا آنکه فکر می‌کنیم یک عمل یا رفتار کودک قابل‌تحسین است؟
تصویر تاثیر برچسب‌زدن بر رشد در دوره کودکی

به گزارش سایت خبری پرسون، واژگان تأثیر مستقیمی در شکل‌گیری هویت و شخصیت یک کودک دارند. با برچسب‌زدن به کودکان برای مثال دسته‌بندی آنها به‌عنوان «تنبل» یا «باهوش» ممکن است، درواقع در حق آنها بدی کرده باشید. ما ممکن است خود را معماران خیرخواه آینده کودکان قلمداد کنیم، اما ممکن است ناخواسته موجب عقب‌ماندن آنها از پیشرفت در زندگی شویم.

به گزارش فرارو به نقل از کانورسیشن، تعادل ظریفی بین تقویت یا کمک به رشد کودک از طرفی و محکوم‌کردن او از طرف دیگر وجود دارد. بسیار مهم است که فکر کنیم آیا واژگان‌ ما برای کودکانی که آن را می‌شنوند، پل می‌سازد یا موجب ایجاد مانع پیش‌روی آنها می‌شوند.

برچسب‌هایی فراتر از ستایش یا انتقاد

در روانشناسی اصطلاح برچسب‌زدن به فرآیندی اطلاق می‌شود که از طریق آن هویت افراد به‌طور قابل‌توجهی از آنچه طبیعی یا مناسب تلقی شده، منحرف یا توصیف می‌شود. برخی از صاحب‌نظران اطلاق آن برچسب‌ها را مانند نسبت‌دادن کیفیاتی به یک موضوع معین تعریف کرده‌اند که برای توصیف یا شناسایی آن استفاده می‌شود. بنابراین زمانی که از برچسب‌ها استفاده می‌کنیم، به‌طور ضمنی قضاوت می‌کنیم که یک فرد تا چه اندازه از انتظارات اجتماعی فاصله گرفته یا به آن پایبند است.

تاثیر برچسب‌زدن بر رشد در دوره کودکی

بسیاری از کارشناسان برچسب‌ها را به دو نوع مثبت و منفی تقسیم می‌کنند. درمورد دومی برخی از مطالعات ادعا می‌کنند، ارزیابی‌های منفی مداوم از عملکرد کودک توسط شخصیت‌های صاحب‌اقتدار اطراف آنها می‌تواند روی درک کودک از خود تاثیر بگذارند. اگر عادت کنیم به کودک بگوییم «تو خیلی کُند هستی» یا «تو همیشه اشتباه می‌کنی»، تغییر این ادراک از خود در مراحل بعدی رشد بسیار دشوار خواهد بود. این انتظارات می‌تواند بر رفتار و شخصیت کودک تاثیر بگذارد، همچنین این انتظارات می‌تواند بر عزت نفس و ادراک کودک تاثیر منفی بگذارد که خود موجب ایجاد حس حقارت در او خواهد شد.

برچسب‌های مثبت نیز می‌تواند به همان اندازه بد باشند. وقتی کودکان با موفقیت‌های‌شان برچسب‌گذاری می‌شوند، برای مثال به آنها گفته می‌شود: «در آن آزمون خوب عمل کردی، چون باهوشی»، ما ارزش ذاتی کودک را با عملکردش مرتبط می‌کنیم. این موضوع می‌تواند کودکان را به این باور برساند که کاهش عملکردشان به معنای کاهش ارزش آنها به‌عنوان یک فرد است. بنابراین، اشتباه است که فکر کنیم با زدن برچسب مثبت به کودکان یا دانش‌آموزان موجب تقویت عزت نفس آنها می‌شویم.

نتایج مطالعات نشان داده‌اند چگونه باور‌های والدین که در برچسب‌زنی‌های‌شان روی فرزندان‌شان خود را نشان می‌دهد، بر میزان رشد مهارت‌های تشخیص عاطفی در دوران کودکی تاثیر می‌گذارد. برای مثال، کودکی که عادت دارد فکر کند در مدرسه به دلیل باهوش‌بودن نمره خوبی می‌گیرد، ممکن است درنهایت با ترس از شکست مواجه شود و بیش‌تر مستعد ناامیدی و تلاش بیش از حد از خود باشد.

پس چگونه این پیام را منتقل کنیم که کاری به‌خوبی انجام شده یا آن که فکر می‌کنیم یک عمل یا رفتار کودک قابل‌تحسین است؟ نکته کلیدی در پیوند دادن برچسب‌ها به فرآیند به‌ویژه در محیط‌های تحصیلی نهفته است. برای مثال، ما می‌توانیم رضایت خود را از میزان مشارکت یا تلاش صورت‌گرفته از جانب کودک در انجام کار نشان بدهیم و نه از نمره‌ای که کسب کرده است.

آموزش‌دادن یا برچسب‌زدن؟

اگرچه نتایج مطالعات مختلف نشان داده‌اند متمایزسازی دانش‌آموزان براساس توانایی می‌تواند به آنها آموزش شخصی‌تر و درنتیجه موثرتری را ارائه بدهد، برخی از کارشناسان باور دارند این کار به طردشدگی، انگ‌خوردن و تمسخر از جانب همسالان منجر می‌شود، درنتیجه به منزوی‌شدن و گوشه‌گیری کودک دامن می‌زند. برچسب‌ها این قدرت را دارند که مشخص کنند یک فرد چه خواهد شد. برچسب‌ها به‌طورمستقیم بر باور‌های ما درمورد توانایی‌های‌مان تاثیر می‌گذارند، بدان معنا که یک فرد پس از برچسب‌خوردن در موقعیت‌های مشابه همان نتیجه را از خود انتظار خواهد داشت.

نتیجه آن برچسب‌زنی، بروز پیشگویی‌هایی مانند این در میان کودکان و بزرگسالان می‌شود: «همگان می‌گویند من در ریاضیات عملکرد بدی دارم، پس من از قبل می‌دانم که دروس ریاضی را نمی‌فهمم». این جمله ممکن است از طرف یک کودک در کلاس در درس ریاضی یا یک فرد بزرگسال هنگام دست‌و‌پنجه‌ نرم‌کردن با اظهارنامه مالیاتی‌اش بیان شود.

نقش شخصیت‌های مرجع

در روانشناسی اثر پیگمالیون، به تاثیر بالقوه‌ای اشاره می‌کند که باور یک فرد اغلب معلم یا والدین می‌تواند بر عملکرد فرد دیگر داشته باشد. این پدیده را می‌توان زمانی مشاهده کرد که برچسب‌های مکرر، درونی می‌شوند و به واقعیتی تبدیل می‌شوند که پس از آن بدیهی تلقی می‌شود. درواقع، اثر پیگمالیون پدیده‌ای روانشناختی است که بر نحوه واکنش افراد به برداشت دیگران از آنها تاثیر می‌گذارد. این امر توضیح می‌دهد افراد در یک محیط حمایتی به چه دلیل عملکرد بهتری دارند و وقتی به‌عنوان فردی با عملکرد ضعیف شناخته شوند (چه صحت داشته باشد و چه نداشته باشد)، دچار مشکل می‌شوند.

کارشناسان ارتباطی بین برچسب‌زدن به کودکان و اثر پیگمالیون پیدا کرده‌اند که نشان می‌دهد، احتمال زیادی وجود دارد انتظارات بزرگسالان به «فرض خودانجام» یا «فرض خودتایید» تبدیل شوند. فرض خودانجام پیش‌بینی‌هایی است که در صورتی که درست فرض شوند، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به عملی‌شدن خودشان کمک می‌کنند.

این وضعیت می‌تواند نوعی حلقه بازخورد ایجاد کند: اگر رفتار یا تصمیمات کودک براساس قضاوت‌های بیرونی درباره شخصیت او باشد، درنهایت آن‌ها را تایید و تقویت می‌کنند، سپس این قضاوت‌ها ادراک کودک از خود و به‌نوبه خود انتظارات او از رفتار آینده خود را کنترل می‌کنند.

تشویق رشد شخصی: چه چیزی بگوییم و چه چیزی نگوییم

ممکن است در برابر دسته‌بندی کودکان براساس ویژگی‌ها یا توانایی‌ها مقاومت کنید که درواقع کار مثبتی هم انجام می‌دهید. ما می‌توانیم این کار با درنظر‌گرفتن تاثیری که واژگان‌مان می‌توانند داشته باشند و با یادگیری پرداختن به مسائل کودکان‌مان انجام بدهیم.

برای مثال، یک کودک ممکن است برای مرتب نگه‌داشتن وسایل شخصی و فضای زندگی خود با مشکل مواجه شود. به جای گفتن اینکه «تو خیلی شلخته‌ای» می‌توانیم به او کمک کنیم تا وضعیت اتاق خود را سروسامان بدهد و مرتب کند یا به او بگوییم «سعی کن اتاقت را مرتب کنی، مطمئن هستم از پس این کار برخواهی آمد و اگر به کمک نیاز داشتی، به من بگو».

همچنین، بیان جملاتی مانند «تو برای من خاص هستی» می‌تواند ارزش منحصربه‌فرد یک فرد را فراتر از هر دستاورد خاصی برجسته کند. اگر بخواهیم به کودکی بگوییم او در یک کار خاص خوب است، می‌توانیم بگوییم «خیلی دوست دارم که می‌بینیم تا چه اندازه برای تکمیل آن کار تلاش کردی» یا اینکه «من دیدم که اسباب‌بازی‌هایت را با دوستت به اشتراک گذاشتی، کار خوبی کردی». همچنین، می‌توانیم به جای گفتن جمله‌ای مانند «تو بااستعداد هستی»، بگوییم: «به نظر می‌رسد نقاشی‌کشیدن را دوست داری. آیا می‌خواهی تکنیک‌های نقاشی یا رنگ‌های تازه را امتحان کنی»؟

مهم‌تر از همه آنکه ستایش کودک و تقویت مثبت او باید دقیقا در لحظه‌ای رخ بدهد که آن عمل در آن زمان انجام شده است. با شناسایی فوری ارتباط بین یک رفتار و پاسخ مثبت آن را تقویت می‌کنیم. به‌این‌ترتیب، تحسین یا پاداش به خود عمل مرتبط خواهد بود و نه به هویت، شخصیت یا ارزش ذاتی کودک.

منبع: فرارو

668608

سازمان آگهی های پرسون