به گزارش سایت خبری پرسون، «یخ دارم! یخ بلوری دارم...» این گزاره آهنگین را اغلب یخفروشهای دورهگرد تهران قدیم در روزهای گرم سال، وقتی کوچهپسکوچه خاکی تهران را گز میکردند، فریاد میزدند. در آن روزها، برای خوردن یک جرعه آب خنک و گورا، از اهل خانه گرفته تا خود یخفروش، باید راه پرمشقتی را طی میکردند. فروشندگان دورهگرد یخ را از یخچالها، جایی که بهطور طبیعی یخها در آن بسته میشد، تهیه میکردند.
البته آماده شدن یخ و رسیدن به دست فروشندگان دورهگرد برای خودش مسیر جالب و پرماجرایی داشت. یخچالها چیزی شبیه به آبانبار بودند در عمق ۱۵ متری زمین. در همسایگی این یخچالها انباری تعبیه میشد که محوطه بزرگی داشت و کارگران تکههای یخ را در آنجا میریختند. یک دیوار گلی ۶ متری هم دور این محوطه میچیدند که روی سقف آن طاق ضربی و کاهگلی سایه میانداخت تا آفتاب داغ تابستان یخها را آب نکند.
آخر زمستان که انبار یخچال پر از یخ میشد، با کاهگل روی یخها را برای استفاده در تابستان میپوشاندند. فصل گرما که از راه میرسید، فروشندگان دورهگرد راهی این یخچالها میشدند و پس از خرید، یخ را بار چهارپایان میکردند. این یخها هم دو نوع بودند؛ یکسری یخهای معمولی با قیمت ارزانتر که بیشتر فقرا و افراد معمولی خریداری میکردند و نوع دوم، یخ تمیزی بود معروف به یخ بلوری که گرانتر بود و سهم ثروتمندان.
در تهران قدیم معیرالممالک، حاجیباقر، حاجیآقامحمد، وزیرحاجی علیاکبر، حاجیشیخرضا، حاجآقارضا فرزانه،حاجیرجب تختی (پدرجهانپهلوان غلامرضا تختی) و حاج حسن شمشیری از معروفترین یخچالداران بودند تا اینکه در دهه ۴۰ نخستین کارخانه یخهای قالبی در حوالی سهراه جمهوری امروزی راهاندازی شد. این یخها سالمتر و تمیزتر از یخچالهای طبیعی بودند و از طرفی یخفروشهای دورهگرد هم کسب و کارشان ارتقا پیدا کرد و هرکدام صاحب دکه یخفروشی در سر چهارراهها شدند.
با راهاندازی کارخانه مدرن یخسازی عدهای هم با خودرو هر روز صبح یخهای آماده را با گونیهای کنفی میپوشاندند و برای فروش به دکهداران منتقل میکردند. کسب و کار دکههای یخفروشی تقریباً تا دهه ۷۰ در تهران رونق داشت تا اینکه در همان سالها با دستور شهرداری جمعآوری شدند.
منبع: همشهری آنلاین