به گزارش سایت خبری پرسون، حمـزه واقـعی، پژوهشـگر ارشد مطالعات میان رشتهای نوشت: جواب ما اما روشن است: نمیشود از دور نگاه کرد و پنداشت آنچه به چشم میآید، عین واقعیت است. واقعیتها را باید در ظرف زمانی خود بازخوانی کرد.
بیوهم و توهم میگوییم که پدیدههای اجتماعی هم – به قول فلاسفه - تا به «وجوب» نرسد، به «وجود» هم نخواهد رسید. به واقع، انقلاب نمیکنند، انقلاب میشود. با اشراف به شرایطی که بود و نگاهی که امروزیان دارند و هندسه ذهنی که از کلامشان برمیخیزد، میتوان گفت، به یقین، اگر به جای نسل اول انقلاب، این نسل بود، انقلاب با شتاب بیشتری اتفاق میافتاد.
فهرست کردن چرایی ماجرا در این مختصر نمیگنجد. به همین بسنده میکنم که انقلاب، برای تغییر رویکردها بود. سیاستهایی که عموم مردم را در فقری هولناک نشانده و به مرز انفجار رسانده بود. نمیخواهم سیاسی سخن بگویم. اتفاقاً با رویکرد صددرصد اجتماعی این کلمات کنار هم مینشیند. تصویری هم که میخواهیم به دست دهیم، در مهندسی انقلاب، مبین خیلی از چراییهاست. آنچه بود را نظمی باطل میدانستیم و برای برهم زدنش، همت کردیم.
نگاهمان به فقرزدایی تمام ساحتی بود در همه عرصهها. نهادسازی پس از انقلاب به فرمان امام(ره) خود پاسخی است روشن به ابهامآفرینیهای امروز. ۹ اسفند ۱۳۵۷، به حکم امام خمینی(ره) خطاب به شورای انقلاب، بنیاد مستضعفان تأسیس شد تا اموالی که به ناحق دیگران برده بودند را برگرداند و برای فقرزدایی بهکار گیرد. به همین هم بسنده نشد بلکه در همین راستا، سه هفته پس از پیروزی انقلاب، در۱۴ اسفند ۱۳۵۷، شاهد تأسیس کمیته امداد امام خمینی(ره) هستیم که با شعار پشتیبانی از محرومان و مستضعفان و توانمندسازی آنها بنیانگذاری شد. این نهادها در ستیزی آشکار با فقر به تلاش برای توانمندسازی اقشار محروم همتی مضاعف داشتند. آثار آن را به روشنی در زندگی این قشر میتوان یافت.
خط فقرزدایی فقط به خانه و خانواده محدود نشد بلکه به حوزه آب و زمین هم ورودی آبادگرانه داشت. به گونهای که حدود چهار ماه بعد، جهاد سازندگی با شعار رسیدگی به مناطق محروم و دورافتاده در ایران تأسیس شد، تا دورترین نقاط هم رفت، شهید هم داد و رفت. آن تلاش و این هجرتهای سازنده، چه معنایی میتواند داشته باشد جز اینکه فقر در دوران گذشته همزاد مردم شده بود؟ کمتر از یک سال پس از پیروزی هم نهضت سوادآموزی شکل گرفت تا محرومیتزدایی در ساحت سواد و علم، پی گرفته شود. تا مردم به آگاهی برسند. تا استعدادها با سواد شکوفا شود. این بازهم یعنی که در عرصه سواد وضعیت بحرانی بود. همین چندگانه خدمتی که مولود انقلاب است و فقدان آن در کشور ملموس بود، کافی است تا مردم به وجوب براندازی رژیم پهلوی برسند. به این واجب هم عمل کردند.
اینکه برنامهها در مسیر این رویکردهای مترقی، چقدر به موفقیت رسید، یک چیز است که باید با نگاه کارنامهای خواند، با در نظر داشتن کارشکنیها و تحریمها و جنگها. اما اینکه باید انقلاب میشد، واقعیتی است که ضرورتش اظهر من الشمس بود. ما به واقعیتی ملموس که با حقیقت هم همراه بود، جامه عمل پوشاندیم. هرگز هم پشیمان نیستیم. قطعاً اگر نسل امروز به جای آن نسل بودند، زودتر و قاطعتر، در جهنمی که بود، شورش به پا میکردند. به قیمت جان هم که شده جهان را از ستمی که در افزایش بود پاک میکردند. ادامه میدهیم راه پر افتخار طی شده را، البته غنیتر، محکمتر، استوارتر و نیز ادامه میدهیم مسیر فرارو را با ایمان ومجاهدتی امیدوارانه تر...
منبع: روزنامه قدس