به گزارش سایت خبری پرسون، جمیله کدیور در یادداشتی نوشت: مبارز راه آزادی برای یکی، تروریست از نگاه دیگری است. این عبارت سالهاست در محافل آکادمیک و به ویژه در مطالعات پیرامون جنبش های اجتماعی آزادیبخش ضد استعماری و ضد اشغالگری و همینطور در بررسی ها در مورد تروریسم از موضوعات مهم محل مناقشه و قابل بحث است. این نگاه متضاد نسبت به یک پدیده واحد بسته به تعلق خاطر، گرایش فکری، روشن کردن زمان یا نقطه شروع یک واقعه و عاملان آن و توجه یا عدم توجه به بستر تاریخی موضوع مورد بررسی متفاوت خواهد بود.
این تفاوت نگاه در موضوعات مختلف و نسبت به سازمانها و چهره های متفاوت قابل توجه است؛ از ارنستو چه گوارا و نلسون ماندلا تا یاسرعرفات و سایر مبارزان فلسطینی علیه اسرائیل از بدو اشغال تا امروز همه مشمول این تفاوت داوری هستند.
این تفاوت دیدگاه به طور خاص پیرامون عملیات شبه نظامیان فلسطینی در جریان طوفان الاقصی، هم نسبت به نفس عملیات و هم عاملان آن، به وضوح مشهود و قابل بررسی است.
هنگامی که فرانسه توسط آلمان نازی اشغال شده بود، فرانسوی ها مبارزات پارتیزانی خود را علیه ارتش اشغالگر آلمان آغاز کردند و امروز هم به همان مبارزات افتخار می کنند و به فرانسویانی که با اشغالگران جنگیدند عنوان تروریست نداده و نمی دهند. ادبیات مقاومت در فرانسه مبتنی بر همان مبارزات با اشغالگران شکل گرفت.
ارنستو چه گوارا، چریک و نظریهپرداز انقلابی مارکسیست آرژانتینی و یکی از شخصیتهای اصلی انقلاب کوبا هم قصاب و جلادی سنگدل و تروریست توصیف و معرفی شده و هم ناجی؛ تجسم زنده انقلاب و انقلابی صادق و متعهد و به تعبیر نلسون ماندلا «الهامبخش هر انسانی که آزادی را دوست دارد.»
نلسون ماندلا نیز از این قاعده مستثنی نیست. وی و سازمان او(کنگره ملی آفریقا) و بسیاری دیگر از سیاهپوستان آفریقای جنوبی در جریان مبارزه علیه رژیم آپارتاید از نگاه بسیاری از سیاستمداران غربی همچون ریگان، بوش، تاچر و ... تروریست شناخته می شدند.
پس از اینکه رژیم آپارتاید در آفریقای جنوبی کنگره ملی آفریقا را یک گروه تروریستی اعلام کرد، دولت آمریکا نیز به این اقدام تأسی کرد. در اوت ۱۹۸۸، وزارت امور خارجه آمریکا کنگره ملی آفریقا را در فهرست «سازمان هایی که درگیر تروریسم هستند» دانست.
چند ماه بعد وزارت دفاع آمریکا نیز کنگره ملی آفریقا را در فهرستی گنجاند که به عنوان «گروههای اصلی تروریستی منطقهای» از سراسر جهان معرفی می شدند و این سازمان در فهرست ۵۲ «تروریست بدنام جهان» قرار گرفت. ماندلا و حزبش تا سال۲۰۰۸یعنی ۱۴سال بعد از پایان آپارتاید در آفریقای جنوبی در فهرست های نظارتی تروریستی ایالات متحده باقی ماند. ماندلا و همرزمانش در شرایطی تروریست نامیده شدند که به گفته خودشان «ما تروریست نبودیم. ما مبارزان راه آزادی بودیم.» بسیاری در جهان نیز آنها را مبارز آزادی تلقی می کردند؛ افرادی مبارز که برای حقوق اولیه بشری خود برضد آپارتاید نبرد می کردند.
یاسر عرفات نیز عملیات جنبش فتح علیه اشغالگری اسرائیل را بخشی از نبرد مسلحانه مشروع فلسطینیان می دانست و اسرائیل و آمریکا و دشمنانش او را دهه ها به خاطر مبارزاتش تروریست می خواندند، در حالی که وی برای آرمانهای مردم فلسطین مبارزه می کرد و بهرغم انتقاداتی که به برخی تصمیماتش وارد بود، مورد تائید گسترده مردم فلسطین و جهان عرب قرار داشت.
مشابه این نگاه در مورد دیگر رهبران فلسطینی نیز وجود داشت. به عنوان نمونه، بسیاری از مردم در اسرائیل و جهان غرب جورج حبش، رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین را تروریست میدانستند؛ درحالی که برای بسیاری از فلسطینیها و اعراب او فردی میهنپرست و مبارز بود. در بیانیه اعلام موجودیت این گروه اعلام شده بود: «تنها زبانی که دشمن میفهمد، زبان خشونت انقلابی است.»
همین دیدگاه در رابطه با گروههایی با رویکرد اسلامی همچون حماس و جهاد اسلامی که بر این باورند که «تا زمانی که اشغالگری وجود دارد، مقاومت مسلحانه نیز وجود خواهد داشت» در بین مخالفان و موافقان مشهود است؛ این گروهها توسط اسرائیل و غرب به عنوان تروریست معرفی می شوند، در حالی که نگاه بسیاری از مردم نسبت به مقاومت متفاوت و به عنوان مبارز راه آزادی اند.
وقتی پوشش رسانه های جریان اصلی را مشاهده می کنیم یا اظهارات مقامات غربی را بررسی می کنیم یا حتی گفته های برخی مردم عادی هموطن را می شنویم؛ درحالی که بستر تاریخی عملیات ۷اکتبر و ظلم تاریخی نسبت به فلسطین نادیده گرفته شده است، این طورتصور می شود که جنگ و خشونت در سرزمینهای اشغالی با حمله حماس در ۷اکتبر آغاز شده است درحالی که این عملیات را باید در چارچوب تصویری بزرگتر بررسی کنیم.
عملیات طوفان الاقصی از نگاه بسیاری در سراسر جهان مثل هر منازعه ضد استعماری دیگر در قالب «مبارزه و مقاومت مردمی در برابر اشغال» به عنوان امری مشروع در مقابل دولتی نامشروع و استعماری و در واکنش مقابل ۷۵سال اشغالگری و سرکوب و تبعیض و کنترل و تحقیر، اعمال نسل کشی تدریجی و پاکسازی قومی فلسطینیان توسط اسرائیل از سال ۱۹۴۸بدین سو، اخراج گام به گام میلیونها نفر از خانه و سرزمین خود، انکار حق زندگی برای آنها توسط اسرائیل، انسانیت زدایی نسبت به فلسطینیان و نقض مکرر حقوق انسانی آنها و جنایات مستمر اسرائیل و شهرکنشینان صهیونیست در سرزمین های اشغالی، نابودی نیمی از شهرها و روستاها از جمله حذف و تخریب کامل ۵۳۱روستا و ۱۱شهر از نقشه و کشتار یا آوارگی ساکنان آنها، اقدامات تنبیهی دسته جمعی، مانند محدودیتهای رفت و آمد، گلولهباران مناطق مسکونی، دستگیریهای جمعی، تخریب منازل و زیرساختهای بهداشت عمومی، عدم پذیرش حق بازگشت آوارگان و چندین دهه خشونت اسرائیل با حمایت دولتهای غربی بود.
اسرائیل به رغم خروج از غزه در سال ۲۰۰۵با کنترل مرزهای هوایی، دریایی و زمینی و اعمال محدودیتهای فراوان غزه را تبدیل به یک زندان بزرگ رو باز برای فلسطینیان کرده بود. به رغم پیروزی حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶،اسرائیل به این بهانه که حماس گروهی تروریستی است به مخالفت با آن پرداخت و آمریکا و اروپا نیز به مخالفت با حماس پرداختند و همه در تلاش بر آمدند تا به شیوه های گوناگون حماس را تحت فشار مالی قرار دهند به سقوط بکشانند.
در کرانه باختری نیز کنترل و مهار فلسطینیان با تکرار الگوی محاصره غزه و با تجزیه و تکه تکه کردن آن به مناطق محصور و کوچکتر و جدا و بدون ارتباط با هم، ایجاد ایستهای مکرر بازرسی نظامی و موانع فیزیکی و دیوارکشی در خیابانها، شهرک سازی های متعدد و اسکان صدها هزار صهیونیست در اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷، ساخت دیواری بتونی دربیتالمقدس و جداکردن محلهعربنشین و اسرائیلینشین و ممنوعیت تردد فلسطینیان در برخی خیابانها، تخریب منازل به بهانه تروریسم ،وضع را برای فلسطینی ها در مناطق اشغالی وخیم تر کرد.
با عنایت به این بستر تاریخی، عملیات ۷ اکتبر با هدف رفع محاصره، حق زندگی کریمانه، توقف هتک حرمت اماکن مقدس و هتک حرمت مسجدالاقصی، و آزادی هزاران زندانی و اسیر فلسطینی بود.
پروفسور ایلان پاپه مورخ، نویسنده و فعال اجتماعی اسرائیلی مقیم بریتانیا ضمن تمایز بین «خشونت اشغالگر، سرکوبگر و استعمارگر» با «خشونت کسانی که سعی می کنند با آنها مقابله کنند»، معتقد است «این استدلال که مبارزه جنبش های آزادیبخش در سراسر جهان در دهه های گذشته با مبارزه فلسطینیان متفاوت است، مبارزه فلسطینیان را از فضای تاریخی خود خارج می کند.»
او با اشاره به اینکه کسانی که علیه استعمار و اشغال مبارزه می کردند به خشونت متوسل می شدند، حملات حماس را توسل به خشونت در مبارزه برای آزادی تعبیر می کند و معتقد است :«از آنجا که ما همیشه از استعمار زدایی فلسطین حمایت کردهایم، میدانستیم که هر چه ستم اسرائیل طولانیتر شود، احتمال «پاک ماندن» مبارزات آزادیبخش کمتر میشود – همانطور که در همه مبارزات گذشته آزادیبخش مردمان در سراسر جهان چنین بوده است.» ضمن اینکه شواهد حاکی است بسیاری از خشونتهای رخ داده در ۷اکتبر توسط ارتش اسرائیل بوده نه شبه نظامیان فلسطینی.
عملیات ۷اکتبر عملیات مردمی جان به لب رسیده برای بقا بود؛ بقا مقابل دولتی که مصمم به نابودی و حذف ساکنان اصلی است. مردمی که همه روشهای دیپلماتیک و راههای خشونت پرهیز را تجربه کرده و به نتیجه نرسیده اند. به همین دلیل نبرد فلسطینیان علیه اشغال را باید نبرد برای آزادی و نه حرکتی تروریستی تلقی کرد.
در مقابل، قدرت اسرائیل که مبتنی بر حمایت بی پایان و بدون شرط غرب است موجب شده با عنوان دفاع از خود و در ادامه سیاست پاکسازی قومی و نسل کشی تدریجی فلسطینیان، 11 هزار غیرنظامی فلسطینی را طی پنج هفته گذشته بکشد، زیرساختهای فلسطینی را ویران کند، مانع رسیدن آب و غذا و سوخت شود، موجب جابجایی و کوچ اجباری صدها هزار نفر گردد و از درخواستهای جهانی برای خویشتنداری و برقراری آتش بس سرپیچی کند.
تصور اینکه چنین اقداماتی محیطی امن تر برای اسرائیل و صهیونیست ها ایجاد می کند اشتباه است. همانگونه که ۷۵سال جنایت و اشغال و ستم و سرکوب موجب فراموشی فلسطینیان نسبت به سرزمین و حق خود نشده، این جنایتها و ادامه اشغال نیز مانع نخواهد بود. برعکس به تعمیق زخمهای تاریخی و محق دانستن خود برای ادامه مبارزه می انجامد و کودکانی که امروز شاهد این جنایتها و حمایت دولتهای غربی و عربی از جنایتکاران اسرائیل هستند، مصمم تر ازوالدین خود، برای مبارزه و آزادی وطن از اشغال لحظه ای تردید نخواهند کرد.
منبع: اطلاعات