به گزارش سایت خبری پرسون، گذری در محدوده جغرافیایی غرب تهران به سمت رودخانه کن وجود داشت که نام ظلمآباد بر آن گذاشته بودند. این مسیر محدوده پل حاجمحمدعلی کنی و رودخانه کن به سمت سولقان و تپههای پیرداوود را شامل میشد که کوچهای به آن منتهی میشد. آنچه از کوچهای با نام ظلمآباد حس میشود ظلم و ستم را تداعی میکند اما وقتی پای حرفهای قدیمیهای محله مینشینی داستان ظلمآباد نقل دیگری دارد.
موقعیت جغرافیایی این کوچه بهنحوی بود که نور خورشید به آن نمیتابید در نتیجه با غروب خورشید نسبت به کوچهها و معابر دیگر زودتر تاریک میشد. به این دلیل اهالی نام ظلمآباد را برای آن انتخاب کرده بودند. به همان نسبت ترس و واهمه از ردشدن از این کوچه هم بیشتر بود و مردم سعی میکردند هنگام غروب گذرشان به این محدوده نیفتد.
پیادهروی کنار ترنای باصفا
صدای شرشر آب از ترناهای معروف محله کن در اغلب خاطرات پیرمردها و پیرزنهای محله کن وجود دارد. آب قناتهای پرآب برای آبیاری باغها از معابر و کوچهها میگذشت. در بخشی از کوچه دریچههایی وجود داشت که آب از آن خارج میشد. این دریچهها به ترنا معروف بود.
در اصطلاح اهالی کن، آبی که از بلندی به پایین بریزد ترناست. در حقیقت ترنا محلی است که آب از قسمت بلند به پایین میریزد و در جوی، مسیرش را ادامه میدهد. سابقا در کوچهباغهای کن این ترناها بهدلیل تقسیم مسیر آب بهوفور دیده میشد.
کوچه خاطرات شاه صاحبقران
ناصرالدینشاه علاقه خاصی به محدوده کن و سولقان داشت. آبوهوای خوش این روستاها باعث شده بود تا خدمه بیشتر وقت سال اسباب تفریح و گردش شاه را برای سفر به روستاهای غرب تهران بهخصوص در بهار و تابستان مهیا کنند. همین رفتوآمدها باعث شد تا نام یکی از کوچههای کن با ناصرالدینشاه پیوند بخورد. کوچه اندرونی را باید معروفترین کوچه این محله قدیمی نامید؛ کوچهای با قصهای شنیدنی که سالهاست نقل به نقل میچرخد و با خاطرات قدیمیها مرور میشود.
کوچه اندرونی که ابتدای آن با درختان چنار قدیمی مزین شده در محدوده مرز محله سرآسیاب و محله میانده در کن قرار دارد. این کوچه بهنوعی اندرونی ناصرالدینشاه محسوب میشد و این پادشاه قجری زمان رفتن به ییلاق به اینجا میآمد. کوچه این روزها نشانی از خاطرات گذشته در خود ندارد. حتی نامی بر دیوار آن حک نشده ولی اهالی آن را به نام اندرونی میشناسند. معروف است حمامی در این کوچه وجود داشت که آن را برای ناصرالدینشاه گرم میکردند بعد از رفتن شاه مردم برای استفاده از آب گرم و زلال آن که برای پادشاه آمادهشده بود جلوی حمام صف میکشیدند.
کوچه هَستُمَک، کوچهای شبیه قاشق
کوچه، سرزمین موعود بچههای قدیم بود؛ بچههایی که سرشان و تهشان را میزدی توی کوچه بودند. بچههای دهههای ۳۰ و ۴۰ و نسلهای قبلتر چیزهایی از آنچه امروز در اختیار بچههاست نداشتند؛ چیزهایی از قبیل تلفن همراه و کامپیوتر و بازیهای متعدد. حتی تلویزیون هم عمر زیاد طولانی در آن نسل نداشت که برنامههایش چیزی جز اخبار و برنامه گلها و فیلمهای وسترن جان وین برای بچهها و بزرگترها نبود.
یکی از کوچههای معروف محله کن کوچه هستمک است؛ کوچهای که برای اهالی قدیم این محله پر از خاطرات و شیطنتها و بازیگوشی است. این کوچه که از کنار تکیه اسماعیلیون شروع میشود یکی از کوچههای قدیمی و بزرگ محله است که هنوز در اطراف آن باغهای توت و سرسبز خودنمایی میکند.
کوچه هستمک به فتح «ها»، به ضم «تا» و فتح «میم» کوچهای در محله اسماعیلیان بوده. هستمک در اصطلاح کنی به قاشق چوبی و بلند هم زدن سمنو و حلیم میگفتند. در باره علت نامگذاری این کوچه به نام هستمک نقل است که چون این کوچه شبیه هستمک بوده، به این نام معروف شده. البته برخی هم معتقدند در این کوچه چند کارگاه هستمکسازی وجود داشته که با توجه به اینکه صنایعدستی و کارگاههای تولید انبوه در کن زیاد رواج نداشته بعید بهنظر میرسد.
ماجرای کاروانسرا و کوچه ۱۲ ایوان
یکی از کوچههای پرخاطره اهالی کن کوچه دوازده ایوان است. این کوچه که امروز در میان باغهای شخصی محصور است روزگاری کاروانسرای مشهوری برای استراحت رهگذران و مردم روستاهای بالادست بهشمار میرفت. جالب اینکه بهخاطر وجود جوی پرآب کن در جوار این کاروانسرا، آسیابی هم در زمانهای دور در آنجا مشغول فعالیت بود. این کاروانسرا ۱۲ ایوان داشت و محل استراحت مسافرانی بود که از روستاهای حریم البرز همچون سولقان، وردیج، کیگا و امامزاده داود(ع) میآمدند و شب را در این کاروانسرا میگذراندند.
در حقیقت این کاروانسرا تنها محل استراحت مسافران محسوب میشد. نکته قابل تامل درباره این کوچه این است که برخی اهالی به آن دوازدهامام میگویند که بهنظر وجه تسمیهای ندارد. این موضوع به این دلیل است که چون کن محلهای مذهبی بوده است برخی معتقدند ۱۲ ایوان این کاروانسرا به نیت دوازده امام ساخته شد. با این حال این کوچه در حال حاضر به خیابانی به نام دوازده امام تبدیل شده است. ساختوساز اطراف این کوچه شکل اولیه آن را برهم زده است. از طرفی، دورتادور کاروانسرای ۱۲ایوان نیز دیوار کشیده شده است و دیگر برای عموم قابلرؤیت نیست.
طرشت وکوچه شاه قاسم معروفش
کمی پایینتر از بلوار شهید صالحی، در محله طرشت جنوبی، چهارراهی وجود دارد که روزگاری میدان شاهقاسم نام داشت و کوچهای نیز به همین نام به آن منتهی میشد. قدیمیهای محل هنوز به همین نام این کوچه را میشناسند.
در فاصله چند صد متری این کوچه بقعه شیخ عبدالله طرشتی، عالم و اندیشمند شیعه، قرار دارد. اگرچه بیشتر طرشت را با نام این اندیشمند میشناسند، ولی با مرور تاریخ این محله به شخصیتی به نام شاهقاسم میرسیم که از خاندان نوربخش بودند. مرحوم محمدتقی مصطفوی در کتاب آثار تاریخی تهران، در مقالهای با نام «آثار تاریخی تهران و اطراف» که در سال ۱۳۶۱ منتشر شد، مزاری را با نام شاهزادهقاسم در طرشت معرفی کرد. در گذشته بقعهای کوچک در قبرستان روستا وجود داشت که متأسفانه با آسیبهای ناشی از یک زلزله و با خیابانکشیهای حدود ۵۰ سال پیش، از بین رفته است. البته در حال حاضر هیچ نشانی از این مزار نیست، ولی نامی که اهالی قدیم طرشت برای کوچه و میدان خود بهعنوان شاهقاسم انتخاب کردهاند نشان از وجود این شخص و مزارش در طرشت دارد. در اکثر نقشههایی که از طرشت در دسترس است نام شاهقاسم بهاشتباه شاهقائم نوشته شده است.
منبع: همشهری آنلاین