به گزارش سایت خبری پرسون، رابطه ایران و روسیه همیشه فراز و نشیب داشته است. در گزارش قبل که بخش نخست تحلیل روابط تهران و مسکو بود (اینجا بخوانید) مروری بر روابط دوجانبه از عصر نادرشاه تا انقلاب مشروطه داشتیم. در این گزارش روابط دو کشور را از بعد انقلاب مشروطه تا بعد از انقلاب اسلامی مرور می کنیم:
فاجعه 1290 تبریز
بعد از انقلاب مشروطه و آغاز عصر احمدشاهی، روس ها حالت تخاصمی گرفته و شروع به مقابله با ایران و مشروطه خواهان کردند. روابط زمانی خصمانه تر شد که دولت مشروطه با استخدام برخی مستشاران آمریکایی و آلمانی به روس ها دهن کجی کرد. دولت تزاری هم شروع به فعالیت نظامی علیه ایران نمود. حین این عملیات ها فاجعه تبریز در سال 1290 رقم خورد.
در پی استخدام مستشار آمریکایی، مورگان شوستر، توسط دولت ایران برای اصلاح امور مالی ایران، حکومت تزاری روسیه به همراه انگلیس مراتب ناخرسندی خود را از این استخدام ابراز و خواستار عزل مستشار آمریکایی از سمت خود و اخراج او از ایران شدند. دولت تزاری روسیه به دولت ایران اولتیماتوم داد و در ۲۸ آذرماه سال ۱۲۹۰ شمسی تبریز را به اشغال خود درآورد. روسها حین تهاجم و در دوران اشغال تبریز دست به اعدام آزادی خواهان و کشتار مردم عادی شهر زدند. آمار دقیق کشتهشدگان مردم تبریز معلوم نیست. با این حال گزارش های مختلف تعداد کشته شدگان تبریزی را حدود ۱۲۰۰ نفر تخمین زدهاند.
فاجعه بمباران حرم رضوی
حدود یک سال بعد و در سال 1291 شمسی، فاجعه دیگری رقم خورد. دولت انگلیس و روسیه بعد از سالها مشاجره سرانجام توافق کردند که ایران را میان خود تقسیم کنند. طبق این توافقنامه که با عنوان قرارداد 1907 شناخته می شود، شمال ایران در اختیار روسیه و جنوب ایران نیز تحت استعمار انگلیس قرار می گیرد. مجلس وقت ایران با تصویب این قرارداد مخالفت کرد.
روس ها برای مجبور کردن دولت ایران به پذیرش قرارداد، قوای نظامی خود را در شمال و شرق ایران از جمله مشهد مستقر کردند. مشروطه خواهان مخالف نیز حرم علی بن موسی الرضا (ع) را مأمن خویش قرار دادند. روس ها بعد از حمله به مشروطه خواهان حرم حضرت رضا (ع) را بمباران کردند و افراد بسیاری را به شهادت رساندند.
در این حمله ۹۲ عدد گلوله شرپنلی و ۲۰۰ عدد گلوله توپ بزرگ به سمت حرم شلیک شدند. بیشتر گلولهها به گنبد سبز مسجد برخورد کردند و چند گلوله ای نیز به گنبد طلایی حرم اصابت کرد. ایوانها، گنبد حرم، رواقها حجرههای کناری حرم، گلدستهها و گنبد مسجد گوهرشاد در این حمله آسیب دیدند. متولی حرم تعداد گلولههای توپ برخورد کرده با ابنیه حرم را ۲۴ عدد و ملاهاشم خراسانی ۱۸ عدد گزارش کردهاست. به گزارش عین السلطنه، روسها اموال و گنجینه حرم را غارت کردند. وزارت امور خارجه در نامهای، تعداد کشته شدگان این هجوم را ۵۵۰ نفر گزارش کرد.
جنگ جهانی اول و هجوم روس ها به شمال
با آغاز جنگ جهانی اول، روس ها عملا وارد شمال ایران شدند. این ورود باعث سلسله جنگ های روس ها با مشروطه خواهان و نهضت جنگل به فرماندهی میرزا کوچک خان جنگی شد. روس ها همچنین حملاتی را به غرب و شرق ایران داشتند و در مجموع باعث کشتار افراد بسیاری شدند.
با شکست روسیه در جنگ و انقلاب کمونیستی و تغییر حکومت، سربازان تزاری به مرزهای خود بازگشتند اما تلاش روسیه برای نفوذ در ایران به پایان نرسید.
حکومت جدید با نام اتحادیه جماهیر شوروی شروع به جذب چپ گراهای آذربایجان، گیلان و خراسان کرد. حکومت دوم میرزا کوچک خان در رشت، کاملا رنگ و بوی کمونیستی گرفت و دموکرات های آذربایجان نیز به مسکو نزدیک شدند.
با قدرت گیری رضا شاه و سرکوب مخالفان، شوروی شروع به ایجاد یا تقویت احزاب کمونیستی در داخل ایران کرد. گروه 53 نفر اولین حلقه جدی چپ های نزدیک به مسکو در تهران بود. رضا شاه که از شوروی می ترسید و به انگلیس نزدیک بود، اعضاء این حلقه را دستگیر و تشکل های چپ گرای دیگر را هم منحل کرد.
اشغال ایران در جنگ جهانی دوم
با وجود روابط احتیاط آمیز رضا شاه با روس ها، اشتباه استراتژیک او مبنی بر نزدیکی به آلمان نازی کار دستش داد و باعث شد شوروی با همکاری متفقین به ایران حمله کند. این حمله باعث عزل و تبعید رضا شاه شد. شمال ایران به اشغال روس های کمونیست و جنوب نیز به اشغال انگلیس درآمد.
اشغال ایران توسط روس و انگلیس باعث فجایع بزرگی در ایران شد. کمونیست ها در شمال، افراد بسیاری را قتل عام کردند. اموال بسیاری غارت شد و به جز قحطی، بیماری های واگیرداری چون تیفوس نیز بلای جان مردم گردید و بسیاری از ایرانی ها را کشت.
با این حال، این پایان ماجرا نبود. روس ها بعد از پایان جنگ حاضر به ترک آذربایجان نشدند. آنها از فرقه دموکرات به رهبری سید جعفر پیشه وری حمایت کردند. دموکرات ها با حمایت مسکو، حکومت مستقلی در آذربایجان تشکیل دادند و عملا این خطه را از ایران جدا نمودند.
ماجرای اشغال آذربایجان و فرقه دموکرات
در همین زمان، سیاستمداران ایران به سازمان ملل رفته و از شوروی به علت خالی نکردن نیروهای خود از سرزمین های ایران شکایت کردند. این اولین پرونده رسمی در تاریخ سازمان ملل بود. غرب توجه ویژه ای به این پرونده کرد و قطعنامه ای علیه شوروی صادر نمود اما استالین (رهبر وقت شوروی) توجهی به این مساله نکرد و آذربایجان همچنان در تصرف نیروهای روس و متحدانش باقی ماند.
در همین زمان احمد قوام نخست وزیر ایران شد. او در اولین اقدام خود به سراغ مساله آذربایجان رفت و سعی کرد از طریق دیپلماسی مساله را حل کند. او دیدارهای متعددی را با سران شوروی داشت و سرانجام توانست در توافقی به نام "قوام – سادچیکف" روس ها را راضی به ترک آذربایجان کند. این توافق نامه که در فروردین 1325 منعقد شد، سه ماده داشت:
- در صورت پیش نیامدن اتفاق غیرمترقبه، قوای شوروی تا شش هفته بعد تمام ایران را تخلیه خواهند کرد.
- دولت ایران و شوروی موافقت کردند که شرکت نفت مختلط ایجاد کنند که عواید آن پنجاه-پنجاه باشد.
- قضیه آذربایجان چون مسئلهای داخلی است مربوط به خود ایران میشود که خود آن را به نحو دوستانه حل کند.
بدین ترتیب احمد قوام توانست مقدمات خروج شوروی از آذربایجان را فراهم کند. اگرچه این توافق برای شوروی نیز آبرومندانه بود چرا که آمریکا نیز در حال فشار آوردن به روس ها بود و استالین نمی خواست وارد جنگ با غرب شود اما قوام باید محتاطانه عمل می کرد. آمریکایی ها و انگلیسی ها نسبت به بند دوم قرارداد یعنی وعده نفت شمال به روس ها حساس شدند. در همین حال، قوام مجبور بود زمینه را برای حمله به آذربایجان و الحاق مجددش به ایران فراهم کند. او می دانست احزاب چپ از جمله توده ای ها و دموکرات ها چه قدرتی در ایران یافته بودند به همین علت به آنها نزدیک شد و برخی اعضای متنفذ چپ را به دولت خود راه داد.
ارتش شوروی قبل از انتخابات مجلس و تصویب امتیاز نفت، شمال آذربایجان را ترک کرد. بعد از این حادثه، ارتش وارد آذربایجان شد و ایران مجددا یکدست گردید.
در همین حال، شوروی منتظر ماند تا با تشکیل مجلس پانزدهم قرارداد نفت شمال به امضاء نمایندگان برسد اما این اتفاق نیفتاد. در چرخش تاریخی، احمد قوام در همین زمان، طی نطق مفصلی در مجلس از این طرح و تبعات آن در آذربایجان انتقاد کرد و با پیشنهاد عده ای از نمایندگان طرح دو فوریتی به صورت ماده واحده تصویب و عملاً قرارداد و طرح مربوط به آن ملغی شد.
بدین ترتیب مجلس از تصویب قرارداد نفت شمال با شوروی خودداری کرد و به قول معروف دست شوروی در پوست گردو ماند چرا که قبل از تشکیل مجلس نیروهای خود را از آذربایجان بیرون برده بود و دستش به جایی بند نبود. شوروی از ایران شکایت کرد اما نتوانست راه به جایی ببرد چرا که طبق قانون و متن توافق، امتیاز نفت شمال باید به تصویب مجلس ایران می رسید.
شاه غرب گرا و بیم و امید در رابطه با همسایه شرقی
شوروی تا زمان کودتای 28 مرداد 1332 یک رابطه نصفه و نیمه و همراه با بیم و امید با ایران داشت. بعد از کودتا و عضویت رسمی ایران در بلوک غرب و نزدیکی بیش از حد شاه به آمریکا و انگلیس، رابطه مسکو با تهران خصمانه شد. با این حال، پدید آمدن فضای تنشزدایی در روابط آمریکا و شوروی در اوایل دهه ۶۰ از تنش میان دو کشور تا حدودی کاست و فضای همکاری و مشارکت را تا حدودی جایگزین کرد. در دهه 50 رابطه سیاسی شاه و شوروی بهتر شد اما شاه همچنان از گروه های چپ می ترسید و آنها را شدیدا سرکوب می کرد. به همین دلیل، تا زمان انقلاب اسلامی سال ۵۷ رابطه ای مبنی بر بیم و نگرانی بین ایران و شوروی برقرار بود.
انقلاب اسلامی؛ نگرانی از شوروی، دوستی با روسیه
بعد از انقلاب اسلامی سیاست موازنه منفی توسط جمهوری اسلامی پیگیری شد. مخالفت اسلام با کمونیسم و درگیری جمهوری اسلامی با گروه های چپ باعث فاصله ایران و شوروی شد اما دشمن اصلی ایران، آمریکا بود و به همین دلیل، دولت وقت کشور تلاش کرد رابطه تهران و مسکو را دچار التهاب نکند.
با گذشت زمان و افزایش اختلافات ایران و غرب، تهران به مسکو نزدیک تر شد. این نزدیکی بعد از نابودی شوروی و تشکیل فدراسیون روسیه بیش از پیش شد. در سال های اخیر ایران بیش از همیشه به روسیه نزدیک شده و مسکو به یکی از شرکای اصلی تهران بدل شده است.
منبع: خبر فوری