واقعیت‌های کنش دیپلماتیک آمریکا

تبیین سیاست خارجی و منطقه‌ای آمریکا در این‌گونه موسسات نشان می‌دهد که ایالات متحده راهبرد مقابله با ایران با سازوکارهای دیپلماتیک و امنیتی را در دستور کار قرار داده است.
تصویر واقعیت‌های کنش دیپلماتیک آمریکا

به گزارش سایت خبری پرسون، دکتر ابراهیم متقی در یادداشتی نوشت: دیپلماسی فرآیندی پیچیده، پرمخاطره و ابهام‌آمیز خواهد بود. سیاست امنیتی آمریکا در برخورد با ایران همواره مبتنی بر نشانه‌هایی از کنش ابهام‌آمیز و عدم همکاری عملی برای حل موضوعات و مسائل راهبردی بوده است. اگرچه مقام‌های آمریکایی از مفهوم کنش دیپلماتیک بهره می‌گیرند، اما چنین رویکردی هیچ‌گاه به نتیجه واقعی و موثر برای موازنه منطقه‌ای منجر نشده است. ادبیات اخیر به‌کار گرفته‌شده از سوی جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی دولت بایدن را می‌توان ادامه ادبیات مبهمی دانست که هیچ‌گونه نتیجه عملی برای مدیریت بحران و گذار از چالش‌های مرحله‌ای نداشته است.

جیک سالیوان محور اصلی سیاست‌های ایالات متحده را در موسسه‌ای بیان کرد که دارای رویکرد اسرائیل‌محور بوده و همواره تلاش داشته تا ادبیات راهبردی علیه قابلیت‌های تاکتیکی ایران در محیط منطقه‌ای را تولید کند. بخش قابل توجهی از مطالعات این موسسه مربوط به عرصه سیاست خارجی و امنیتی ایران بوده است. جهت‌گیری تمامی مقالات تولیدشده در موسسه مطالعات واشنگتن برای خاورمیانه در جهت مقابله با سیاست منطقه‌ای ایران بوده است. اگرچه لابی‌های اسرائیل‌محور در آمریکا همانند «آیپک» فعالیت گسترده‌ای برای محدودسازی قدرت ایران به انجام رسانده‌‌اند، اما واقعیت آن است که این‌گونه نهادها، اهداف راهبردی خود را از طریق اتاق‌های فکر و مراکز مطالعاتی همانند موسسه مطالعات واشنگتن برای خاورمیانه و خاورنزدیک به انجام می‌رسانند.

تبیین سیاست خارجی و منطقه‌ای آمریکا در این‌گونه موسسات نشان می‌دهد که ایالات متحده راهبرد مقابله با ایران با سازوکارهای دیپلماتیک و امنیتی را در دستور کار قرار داده است. ادبیات به‌کار گرفته‌شده از سوی جیک سالیوان در ارتباط با محیط منطقه‌ای خاورمیانه، حوزه‌های بحرانی جهان و در برابر ایران بیانگر آن است که انگاره بایدن و تیم سیاست خارجی آمریکا، بخش قابل توجهی از فعالیت‌های خود را در جهت حداکثرسازی فرآیند و سازوکارهای مربوط به سیاست محدودسازی ایران به‌کار گرفته است. در چنین شرایطی اگرچه جیک سالیوان به این موضوع اشاره دارد که آمریکا همواره درصدد بهره‌گیری از سازوکارهای دیپلماتیک است، اما واقعیت سیاست امنیتی آمریکا در دوران ریاست‌ جمهوری بایدن در رابطه با ایران کاملا مبهم، پیچیده و بدون نتیجه باقی مانده است.

1- انگاره دیپلماسی در سیاست امنیتی آمریکا

دیپلماسی همواره یکی از ابزارهای سیاست خارجی کشورها به‌ویژه قدرت‌های بزرگ بوده است. ایالات متحده بخش قابل توجهی از اهداف، منافع و سیاست‌های خود را از طریق کنش دیپلماتیک پیگیری می‌کند. شبکه دیپلماسی آمریکایی در محیط منطقه‌ای همواره فعال بوده و از تحرک عملیاتی قابل توجهی برای تحقق اهداف سیاست خارجی آمریکا برخوردار بوده است. چنین انگاره‌ای به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر بخشی از سیاست منطقه‌ای ایران نیز محسوب می‌شود.

الگوی کنش ایران در فرآیند خروج دونالد ترامپ از برجام عمدتا بر سازوکارهای دیپلماتیک استوار بود. ایران همواره تلاش کرد تا الگوی رفتاری خود را با سیاست‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی هماهنگ سازد. به موازات چنین اقداماتی، از سازوکارهای مربوط به دیپلماسی هسته‌ای نیز بهره گرفت. موضوع دیپلماسی هسته‌ای ماهیت بسیار پیچیده و درهم‌تنیده‌ای با شکل‌بندی‌های کنش امنیتی کشورها داشته است. ایران فعالیت دیپلماتیک خود در روند دیپلماسی هسته‌ای را به‌عنوان تلاشی برای پایان‌ دادن به تحریم‌های اقتصادی و عادی‌سازی فضای کنش تعاملی ایران در محیط منطقه‌ای بیان داشته است.در این فرآیند انگاره جهان غرب و تمام بازیگران درگیر در دیپلماسی هسته‌ای، مبتنی بر سازوکارهای کنش راهبردی بوده است. واقعیت این است که رویکرد و سیاست ایالات متحده و بسیاری دیگر از بازیگران نظام بین‌الملل دارای سرشت امنیتی نسبت به فعالیت و برنامه هسته‌ای ایران هستند. تاخیر در کنش همکاری‌جویانه آمریکا در روند اعاده برنامه جامع اقدام مشترک به مفهوم آن است که بایدن از سیاست و رویکرد تاخیری برای فرسایش قابلیت ادراکی و فنی ایران بهره گرفته است. جیک سالیوان در موسسه مطالعات واشنگتن برای خاورمیانه در شرایطی از عبارت تلاش و نتایج دیپلماتیک بهره گرفته است که هیچ‌گونه نشانه‌ای از ادبیات و سازوکارهای معطوف به مصالحه در سیاست امنیتی آمریکا مشاهده نمی‌شود. اگرچه آمریکا تلاش دارد تا فضای امنیت منطقه‌ای خاورمیانه در شرایط ثبات و تعادل نسبی قرار داشته باشد، اما هیچ‌گونه تمایلی برای پرداخت هزینه‌های اهداف خود نداشته است. الگوی کنش آمریکا در دوران بایدن، بلینکن و جیک سالیوان مبتنی بر دوگانگی ابهام‌آمیز در برابر ایران بوده است.

دوگانگی ابهام‌آمیز در انگاره سیاسی و راهبردی آمریکا نسبت به ایران، چالش‌های اقتصادی و راهبردی قابل توجهی برای ایران به‌وجود آورده است. دوگانگی ابهام‌آمیز آمریکا در سیاست هسته‌ای و الگوی کنش ارتباطی با ایران عمدتا مبتنی بر سیاست تاخیری و سازوکارهایی بوده که قدرت چانه‌زنی و قابلیت ایران در حوزه هسته‌ای را با چالش همراه ساخته است. در چنین شرایطی می‌توان تاکید داشت که فضای کنش راهبردی ایالات متحده در دوران بایدن به گونه تدریجی ماهیت امنیتی پیدا کرده و زمینه شکل‌گیری چالش‌های جدید دیپلماتیک، تاکتیکی و راهبردی با ایران را اجتناب‌ناپذیر ساخته است.

2- سیاست منطقه‌ای آمریکا در نگرش جیک سالیوان

جیک سالیوان همچنین به این موضوع اشاره کرد که آمریکا از فرآیند همکاری‌های دیپلماتیک ایران و عربستان حمایت به عمل می‌آورد. سالیوان مفهوم ضرورت‌های تنش‌زدایی در فضای منطقه‌ای را به‌کار گرفت. واقعیت آن است که میانجیگری چین در بازسازی روابط عربستان و ایران بدون سیاست‌های ایالات متحده امکان‌پذیر نبود. چنین فرآیندی بیانگر این واقعیت است که آمریکا تمایلی به بحرانی شدن فضای امنیت منطقه‌ای ندارد.

وضعیت ایران و عربستان در شرایطی قرار داشت که یا باید دو کشور در فضای همکاری قرار گیرند یا اینکه در شرایط بحران امنیتی ناخواسته روبه‌رو ‌شوند. در چنین فرآیندی نه تنها ایران، بلکه کشورهای عربستان، آمریکا و چین نیز تلاش کردند زمینه لازم برای تنش‌زدایی در روابط کشورهای رقیب منطقه‌ای همانند ایران و عربستان فراهم شود. هرگونه همکاری منطقه‌ای ایران با عربستان و سایر کشورها به‌عنوان تلاشی در جهت اعاده موقعیت ایران در محیط منطقه‌ای محسوب می‌شود.

جیک سالیوان هیچ‌گونه اشاره‌ای به ابتکار ایالات متحده برای نیل به سیاست متوازن در رابطه با ایران نداشت. سیاست متوازن از این جهت اهمیت دارد که ایران، عربستان و سایر کشورهای منطقه‌ای بتوانند قابلیت خود را برای همکاری‌های منطقه‌ای موثر و سازنده ارتقا دهند. هدف اصلی ایران برای اتخاذ سازوکارهای مشارکتی، همکاری‌جویانه و مسالمت‌آمیز دستیابی به گزینه‌های اقتصادی برای تامین نیازهای عمومی جامعه بوده است. درحالی‌که ابتکارات انجام‌شده، دستاورد بسیار محدودی برای ایران داشته است.

نتیجه ‌

مباحث مطرح‌شده از سوی جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی جوزف بایدن از این جهت اهمیت دارد که محورهای اصلی سیاست خارجی و منطقه‌ای آمریکا نسبت به ایران را بازتعریف کرده است. سالیوان تبیین سیاست خارجی آمریکا را در اندیشکده‌ و موسسه‌ای به انجام رساند که نقش محوری در تولید ادبیات ضد ایرانی داشته است. این موسسه در زمره اتاق‌های فکر گروه‌های اسرائیل‌محور در آمریکا بوده و همواره ادبیات تهاجمی برای مقابله با ایران را تولید کرده است.

محور اصلی سیاست‌های منطقه‌ای موسسه واشنگتن برای خاورمیانه محدودسازی قدرت ایران بوده است. جیک سالیوان نیز به این موضوع اشاره داشت که آمریکا از سازوکارهای کنش دیپلماتیک با ایران بهره می‌گیرد. سالیوان هیچ‌گونه اشاره‌ای به این موضوع نداشت که از چه مشوق‌هایی برای متقاعد‌سازی ایران برای همکاری با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بهره می‌گیرد. ادبیات به‌کارگرفته شده از سوی جیک سالیوان سه محور اساسی داشته است:

محور اولیه سیاست منطقه‌ای آمریکا در ارتباط با ایران مبتنی بر سازوکارهای دیپلماتیک بوده است. در‌حالی‌که سالیوان هیچ‌گونه اشاره‌ای به ابتکارهای سازنده برای عبور از بحران موجود در روابط ایران و آمریکا اشاره نداشت. محور دوم در ادبیات جیک سالیوان حمایت از دیپلماسی آشتی منطقه‌ای چین در روند تنش‌زدایی روابط ایران و عربستان بوده است. سالیوان به این موضوع اشاره داشت که آمریکا نه تنها با روند تنش‌زدایی موافقت دارد، بلکه از آن حمایت و پشتیبانی نیز کرده است. محور سوم سیاست منطقه‌ای و امنیتی ایالات متحده در ارتباط با ایران نشانه‌هایی دیپلماسی اجبار را منعکس ساخته است.

دیپلماسی اجبار را می‌توان در مفاهیمی جست‌وجو کرد که معطوف به سیاست حمایتی از آزادی عمل اسرائیل در محیط منطقه‌ای بوده است. واقعیت آن است که راهبرد منطقه‌ای ایران نیز مبتنی بر همکاری سازنده در فضای کنش دیپلماتیک و بازدارندگی در برابر اقدامات تهاجمی اسرائیل، آمریکا یا هر بازیگر منطقه‌ای دیگر خواهد بود. ایران از قابلیت لازم برای مقابله با تهدیدات منطقه‌ای برخوردار است و برای تحقق اهداف خود از راهبرد بازدارندگی و اقدام متقابل بهره خواهد گرفت.

منبع: دنیای اقتصاد

485212