انتشار ترجمه «کلمات» سیلویا پلات

مجموعه شعر «کلمات» سروده سیلویا پلات راهی بازار نشر شد.

تصویر انتشار ترجمه «کلمات» سیلویا پلات

به گزارش سایت خبری پرسون، مجموعه شعر «کلمات» سروده سیلویا پلات به‌تازگی با ترجمه رزا جمالی توسط نشر ثالث چاپ و روانه بازار نشر شده است. این کتاب همراه با گفتگویی درباره نحوه سرودن شعر با سلیویا پلات داشته است که برگرفته از کتاب شاعر سخن می‌گوید است.

سیلویا پلات در بیست و ششم اکتبر ۱۹۳۲ در ایالت ماساچوست و شهر بوستون آمریکا از پدری آلمانی متولد شد. پدرش را در کودکی از دست داد و این حادثه تأثیر فراوانی بر روحیه‌اش گذاشت چراکه در ذهن او تصاویر هولوکاست را به تصویر مرگ پدر درآمیخت. سیلویا تحصیلات خود را تا مقطع دکترای ادبیات انگلیسی ادامه داد و در این میانه برای تحصیل به انگلستان رفت و با تد هیوز ازدواج کرد اما رابطه آنان دوام زیادی نداشت. خاطرات دوران کودکی سیلویا که با حس گناه نسبت به یهودیان آمیخته شده بود، او را به مرز جنون کشاند و به خودکشی اش منجر شد.

در شعر پدر که او در آن زبان گزنده‌ای به تبار آبا و اجدادی اش اشاره می‌کند، شاعر بر اساس ضرباهنگ تمرین‌های نظامی افسران نظامی افسران نازی شعر را تنظیم کرده و به همین ضرباهنگ آن را می‌خواند. نفرتی که در سطرهای این شعر نهفته است. نفرت از پدر و شاید نفر از خود ستمگر آلمان نازی باشد که تحلیل‌های روانکاوانه ای را می‌طلبد.

شعر سلیویا پلات شعری خشمگین و عصبی است؛ شعری اعترافی است که به بیانگری خود می‌پردازد؛ شعری که انباشته از تصاویر خشونت بار هولوکاست است. اتفاقات شخصی و زندگی اش در شعر او تأثیر بسزایی گذاشته است. گرچه شعرش مستقیم به مسائل زنان نمی‌پردازد.

شعر «خواستگار» از دیگر شعرهای سیلویا پلات است که به طعنه و طنز معیارهای مردسالارانه را به سخره گرفته است. پلات شاعری جزئی نگر و ریزپرداز است و به موشکافی در جزئیات پدیده‌ها می‌پردازد. فضای شعری او از دنیای زنبورها گرفته تا وسایل آشپزخانه همه رنگ و بویی بدیع و بکر و حتی زنانه دارند.

قافیه‌های درونی شعرهایش و در بسیاری موارد ضرباهنگ شعرها آدمی را به یاد ترانه‌های کودکانه، شعرهای پیش دبستانی، نظم برای خردسالان و زبان پیچان ها می‌اندازد. ناس ها گاهی ذهنیتی طنزگونه را برای مخاطب به ارمغان می‌آورند.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

چه هیجانی داشت این

انگشت شستم را به جای پیاز کاملاً بریدم!

بالای انگشتم کاملاً رفته

بند شده به پوستی

کلاهکی

سفید

شبیه مردگان

و بعد مخملی سرخ رنگ

زائری کوچک است

ببین که سرخپوستی تو را بی سر کرده

قالی‌ها گلوله می‌شوند

بر آن نشانی که شبیه بوقلمون بر سر داری

درست از قلبم برآمده

که پا بر آن گذاشته‌ام

این شراب سرخ

که بر جام من چنگ انداخته

چه جشنی ست این!

از این بریدگی

از این شکاف

هزاران سرباز

در جامگانی سرخ رنگ

گسیل شده‌اند.

این کتاب در ۸۴ صفحه، شمارگان ۴۴۰ نسخه و قیمت ۷۸ هزار تومان عرضه شده است.

منبع: مهر

480043