به گزارش سایت خبری پرسون، ونزدی که پخش شد، شاید کسی انتظار این حجم از موفقیت خیرهکننده را نمیکشید. دو سه قسمتش باید پخش میشد تا دهن به دهن نقلش و حرفش بچرخد و عشاق سینهچاک لذت بردن از فیلم و سریال، به همدیگر خبر بدهند که چه نشستیای که «چهارشنبه» درحال پخش شدن است و اگر نبینی از کفت رفته!
فیلم موج تبلیغاتیاش را اینگونه برد. در کنار همه شیوههای تبلیغاتی مرسوم که امتحان شده بودند، اصل کار را آنها انجام دادند که دنیای زیبای درون سریال را عمیقا میپسندیدند. ونزدی خیلی زود، موج تبلیغاتی بزرگی را در فضای مجازی راه انداخت. تینایجرها خاصه دخترکان نوجوان، با لباسهای مشکی و درآوردن ادای جنا اورتگا، پز گوتیگواری میگرفتند که هم خندهدار بود و هم تقلیدپذیر. تیر آخر اما چالش تیکتاکی کپی کردن صحنه رقص دیوانهوار او بود که در مدتی کوتاه، دنیا را گرفت. هرجا را باز میکردی یکی مشغول «ونزدی دنسینگ» بود. حتی بزرگترین ستارههای موسیقی و سریال نیز به این چالش پیوستند تا آمار تبلیغات سریال بالا و بالاتر برود. ونزدی به مدد همین تبلیغات تینایجرهای عاشق دیوانهبازی و سرخوشی، دومین سریال پربیننده تاریخ نتفلیکس شد تا لبخند رضایت روی صورت تیم برتون باشکوه، شکل بگیرد. احتمالا ونزدی دیدهشدهترین کار او دستکم در سالهای اخیر است. اویی که صد البته همیشه هواداران پروپاقرص خود را داشته اما کارهایش همیشه اینگونه با اقبال عامه همراه نمیشدند.
برتون کارهای خاصتر را دوست داشت و جنون خاصی که در روایاتش دیده میشود، تنها بعضی وقتها به دل تماشاگران عامهپسند، مینشست. او چند شکست سنگین در کارنامه خود دارد که صدالبته چیزی از ارزشهایش کم نخواهد کرد. با این همه، سریال ونزدی، با وجود داشتن تقریبا عمده مولفههای برتونی، تم عامهپسند قابل قبولی هم دارد و این برای استاد، اتفاق بزرگی است.
اما چرا داستان دخترکی مشکیپوش و بداخلاق تا این اندازه توانسته موفقیتآمیز باشد؟ شاید دلایل زیر تا اندازهای به کار بیایند.
خانواده آدامز یک خانواده خیالی هستند که توسط چارلز آدامز، انیمیشنساز شهیر آمریکایی خلق شد. او برای خودش خانوادهای خیالی طراحی کرد به نام خانواده آدامز که واقعا برای خودش یک کتاب، انیمیشن و فیلمکالت به حساب میآید. خانوادهای با داشتن قدرتهای جادویی که صدالبته توسط مردم عادی پس زده میشوند. آنها به علت اینکه ترس مردمان را برمیانگیختند از شهر خودشان طرد میشوند و تقریبا با رضایت خاطر، به کاخی قدیمی و متروک نقلمکان میکنند و در آنجا به زندگی خود میپردازند.
آدامزها، نماد خانواده متفاوت و ضدجریان جامعه آمریکایی هستند که نمیدانند چطور باید با زندگی عامه مردم کنار بیایند. آنها کمی هم در برقراری ارتباط با مردم دچار مشکل میشوند. میشود رگههایی از نگاه اغراقآمیز به جامعه روشنفکری را هم در طراحی این خانواده دید. با این همه، برای آشنایی بیشتر با آنها میتوانید به فیلمها و سریالهای ساخته شده پیرامونشان مراجعه کنید که صدالبته هیچکدام، وسعت پخش و میزان جلب رضایت مردمی ونزدی را نداشتند. قطعا موفقیت ونزدی به بازبینی دیگر تولیدات فرهنگی مرتبط با این خاندان خواهد انجامید کما اینکه آمار بازپخش آنها همین الان در پتلفرمهای معروف افزایش چشمگیری داشته.
چارلزآدامز در 1938 نخستین مجموعه کارتونی خود را با محوریت این خانواده منتشر کرد. کار دیده شد و گرفت اما تا تبدیل شدن به سریال تلویزیونی بسیار زمان نیاز داشت. در 1964 تا 1966، این مجموعه به صورت سیاه و سفید ساخته شد و مورد استقبال هم قرار گرفت. سریال دو سال دیده شد و بعد دیگر ادامه پیدا نکرد. برخلاف امروز که سریالهای فانتزی مربوط به هیولاها و خونآشامها و موجودات عجیبوغریب، بسیار طرفدار دارند، اواخر دهه 60 زمان مناسبی برای شکوفایی این خانواده نبود. با مرگ خود چارلز آدامز در 1988 به علت سکته، خانواده فانتزی او دوباره روی بورس آمد و دو فیلم دیدنی در موردش ساخته شد.
خانواده آدامز در 1991 و ارزشهای خانواده آدامز در 1993. این دو فیلم برای مدتی طرفداران این خانواده فانتزی را سرگرم کردند.
در سالهای اخیر دو انیمیشن هم مربوط به همین دو خانواده ساخته شدند که روی هم رفته بیش از چهارصد میلیون دلار فروش کردند. صداپیشگان این دو مجموعه نامدارانی چون اسکار ایزاک، شارلیز ترون، کلوی گروس موتز، اسنوپ داگ و بیل هدر( بازیگر تحسین شده سریال بری) بودند که حضورشان کمک بالایی به دیدهشدن این دو قسمت کرد. فروش بالای این دو مجموعه کمک کرد تا برند خانواده آدامز همچنان پرفروش و اثرگذار باشد. آنها روی فرهنگ و ادبیات آمریکا تاثیر عمیقی گذاشتند.
بدون تعارف یکی از بزرگترین عوامل موفقیت سریال تیم برتون و برند اوست. ذهن خلاق و فانتزی او و پشتوانه درخشانی که دارد، قابل انکار نیست. او در کارنامه موفقیتآمیز خود فیلمها و انیمشینهای درجه یکی دارد که فضای درونی آنها برای مخاطبان پیگیر و وفادار او، دوستداشتنی و جذاب بوده. برتون در ونزدی توانسته بسیاری از مولفههای جذاب مورد نظر خود را در دل دنیای داستانی مربوط به خانواده آدامز بیابد.
برتون واقعا نیاز به معرفی ندارد. او در تمام دهههای گذشته، نگاه فانتزی سیاه خود را به هرچه ساخته اضافه کرده. از عروس مردگان تا سویینی تاد و از بتمن تا ادوارد دست قیچی، نگاه تلخ و طعنهآمیز او به برخورد و تعامل عمدتا منفی جامعه با کاراکترهای خاص را شاهد هستیم. حالا اینکه چنین روحیه و نگاهی چرا در وجود برتون ریشه دوانده، بحث دیگری است که الان برایش وقتی نداریم. شاید خود او هم در کودکی قربانی چنین نگاهی بوده. بگذریم.
برتون در ونزدی و در مواجهه با خانواده آدامز همه مولفههای مد نظر خود را دارد. خانوادهای با قدرتهای استثنایی، مدرسهای مرموز با شاگردانی عجیب و استادانی عجیبتر و شهری که خیلی به آدمهای خاص و متفاوت نگاه خوب ندارد.
ایده مدرسه ویژه نوجوانان دردسرسازی که دارای قدرتهای فوقطبیعی هستند، صدالبته که ایده جدیدی نیست اما جذابیتش مقاومتناپذیر است. همیشه در ادبیات فانتزی، مدارس ویژهای برای نوجوانانی از این دست درنظر گرفته شده. یکی را خود تیم برتون در«مدرسه خانم پلگرین برای کودکان عجیب» به تصویر کشید که اقتباس از رمانی به همین نام نوشته رانسم ریگز است. در سری مردان ایکس هم شاهد چنین مدرسهای هستیم. هری پاتر هم که تمام داستانهایش در چنین مدرسهای میگذرد.
دلیل اینکه چرا مردم با لذت به تماشای چنین مدارسی مینشینند شاید به تجارب همه ما از مدرسه برگردد. جایی که خیلیهایمان آرزوی داشتن قدرتی جادویی را داشتیم که کمک کند تا خدمت قلدرهای مدرسه برسیم.
انتخاب مدرسه برای تعریف داستان ونزدی بسیار هوشمندانه صورت گرفته. برتون که سالها آرزوی ساختن یک کار درجه یک پیرامون آدامزها را داشت، تصمیم گرفت تا به مجموعه ونزدی تمی تینایجری ببخشد. برخلاف خط اصلی داستان، ونزدی دختری بداخلاق و پرخاشگر به تصویر کشیده شد که حتی از مادر خودش نیز دوری میکند درحالیکه در مجموعه اصلی، ونزدی بهشدت عاشق مادر خودش است و رابطه این دو اصلا پرخاشگرانه نیست. تمهید او برای جلب نظر مخاطبان تینایجری بسیار موفق از آب درآمد و دخترهای همسن او که احتمالا مشکلاتی مشابه را با والدین خود داشتند، بهراحتی با قهرمان عبوس و سیاهپوش قصه همذاتپنداری میکردند. اگرچه در انتهای سریال، داستان به ریشههای خود برگشت و رابطه دختر و مادر با یکدیگر به جایی رسید که انتظار میرفت، یعنی احترام متقابل و صمیمیت.
این اما بخشی از جادوی ونزدی است. سریال همه چیزهایی که باید را دارد. دختری با قدرت جادویی، دستی بریده شده که همهجا همراه اوست، مدرسهای سرشار از دختران و پسران دارای قدرتهای فوق طبیعی، شهری دارای ریشههای خشونتآمیز نسبت به جادوگران، پروندههای مربوط به قتلی قدیمی که به والدین ونزدی نسبت داده شده بود و بعد هم قتلهای پیدرپی که به یک موجود فوقطبیعی نسبت داده میشد. یک هیولای عجیبوغریب که آزادانه دور و بر مدرسه و شهر میگشت و آدم میکشت. هیولایی که میتوانست یکی از معلمان یا دانشآموزان باشد.
ونزدی فقط یک سریال تینایجری نیست. یک سریال اسرارآمیز و جنایی هم هست. یک سریال داستانی جذاب هم. عناصر داستانی قدرتمند موجود در ماجراهای خانواده آدامز، آنقدر قدرت دارد که مخاطبان را با هر سن و سالی به خود جذب کند.
جنا اورتگا، ستاره جوان سریال، هرچند پیش از این در مجموعههای متعددی بازیگر و حتی صداپیشه بوده اما در این مجموعه توانست بزرگترین گام برای دیده شدن و موفقیت را بردارد و حتی به نامزدی گلدنگلوب برسد. او برخلاف صحبتها مکزیکی نیست و متولد کالیفرنیاست و از طرف مادر، اجدادی مکزیکی و پورتوریکویی دارد. با وجود درخشش او در نقشهای مختلف در فیلمها و سریالهای تینایجری و حتی ترسناک، حضور زیر دست کارگردانی مثل برتون توانست او را وارد مرحلهای متفاوت از زندگی بازیگریاش کند. اورتگا حالا یکی از محبوبترین و مطرحترین ستارههای نوظهور سینمای جهان است و بازی درخشانش در این مجموعه باعث دلگرمی طرفدارانش.
در ونزدی، او اورتگا نیست. خود ونزدی است که این کاراکتر محبوب را چند پله بالا برده. ونزدی نسخه اورتگا، دقیقا همان چیزی است که در زیستبوم شگفتانگیز خاندان آدامز شاهدش هستیم. در دیگر ساختههای سینمایی و تلویزیونی مرتبط با این خانواده، ونزدی یک دختربچه به تصویر کشیده میشد اما برتون او را به صورت یک تینایجر به نمایش گذاشت و برد خوبی هم به دست آورد. یک تینایجر زودرنج و حساس اما باهوش و بااستعداد که ترجیح میدهد مسیر زندگیاش را با مخالفت کردن با دیگران پیش ببرد و خودش جاده موفقیتش را بسازد. ونزدی در این مجموعه هم یک ورزشکار است، هم یک موسیقیدان، هم یک کارآگاه، هم یک مبارز درجه یک و هم یک انتقامجوی بسیار حرفهای که نقشههای درخشانی برای انتقام گرفتن خلق میکند. صحنه نبرد نهایی او با شخصیت کراکستون، برای طرفداران سنتی خانواده آدامز، دستکمی از صحنه کشته شدن شاه شب توسط آریا استارک در مجموعه بازی تاج و تخت ندارد!
برای اینکه بدانید این سریال چقدر در نت فلیکس موفق بوده، آمار رسمی برای شما کافی است.
«ونزدی پس از ویچر، پیش از انتشار بیشترین دنبالکننده را در میان سریالهای اصلی پلتفرم نتفلیکس داشت. این مجموعه از طریق نتفلیکس در ۸۳ کشور رتبه اول میزان بینندگان را کسب کرد. ونزدی مجموعا با 341.2 میلیون ساعت تماشا در هفته اول انتشار، رکورد بیشترین ساعت تماشا در هفته را برای یک مجموعه انگلیسیزبان در نتفلیکس دارد. رکورد قبلی متعلق به چیزهای عجیب ۴ با 335.01 میلیون ساعت بود. سه هفته پس از انتشار، این سریال به دومین سریال انگلیسیزبان نتفلیکس با بیشترین تماشا در تاریخ این پلتفرم تبدیل شد درحالیکه بهطور تخمینی توسط ۱۵۰ میلیون خانوار تماشا شد و مجموعا 1.02 میلیارد ساعت تماشا داشت.»
اینجا با سریالی طرف میشوید که یک میلیارد ساعت دیده شده. میزان محبوبیت این کار باورنکردنی است و از همین حالا مشخص است که برای این سریال، دنبالهها و حتی اسپینآفهای زیادی قابل ساخته شدن است. نتفلیکس همین حالا هم ونزدی را برای فصل دوم تمدید کرده. تیم برتون هم که رسما با دمش درحال گردو شکستن است. چرا باید نسبت به ادامه این سریال خوشبین نباشیم؟ یک میلیارد ساعت بازدید، کم است؟
منبع:فرهیختگان