به گزارش سایت خبری پرسون، یک رسانه فارسیزبان در مطلبی به بهانه زادروز نعمتالله آغاسی، به ابعاد متفاوت زندگی این هنرمند برجسته پرداخته است.
برخی هنرمندان در حیطه و موضوعی که فعالیت داشتند، به اندازهای شهرت و اعتبار پیدا کردند که توانستند به دلیل بازار داغ و تقاضای کمنظیر، خود و هنرشان را به رسانهها تحمیل کنند.
در واقع بازار تقاضای این گونههای هنری به اندازهای بالا گرفت که رسانهها نمیتوانستند آنها را نادیده بگیرند و به آنها نپردازند. نعمتالله آغاسی (آزموده) که ۲۹ تیرماه، سالروز تولدش است، از جمله این هنرمندان است.
موسیقیای که او ارائه میکرد ومحبوبیت بالای او به قدری بود که توجه خاصان و فرهیختگان را هم به خود جلب کرد و نخستین کسی شد که رادیو و تلویزیون بهرغم اجرای برنامه در ژانر کوچهبازاری، از او تقاضای همکاری کرد؛ در حالی که تا پیش از حضور او، نهادهای رسمی به این گونه موسیقایی تقریبا اصلا اعتنایی نداشتند و در میان قشر بالانشین محلی از اعراب نداشت.
این موسیقی به نوعی با مهوش از کافههای جنوب شهر شروع شد و سپس با سوسن و در نهایت آغاسی، به اوج خود رسید. آغاسی چنان نمادی از این گونه موسیقایی ساخت که بعدها محسن مخملباف در فیلم «ناصرالدین شاه، آکتور سینما»، در صحنهای از آغاسی بهره برد تا به توصیف فرهنگ موسیقایی آن دوران بپردازد.
شکستن تابو راهیابی موسیقی کوچهبازاری به رادیو
به نوشته شاهرخ نادری، از پیشکسوتان رادیو، در کتاب خاطراتش (شما و رادیو)، مدتی که از اجرای آغاسی در کافهها گذشت، سیل تماسهای تلفنی به سمت رادیو سرازیر شد که عمده آنها خواستار شرکت آغاسی و سوسن در برنامههای رادیویی و تلویزیون بودند. پاسخ مسئولان رادیو آنها به مشخص بود: «چون مسئولان موسیقی مملکت کوچهبازار را به رسمیت نمیشناختند و هنرشان را در حد و اندازههای رادیو نمیدانستند؛ اما با آمدن دکتر منوچهر آزمون به معاونت وزارت اطلاعات [رادیو، خبرگزاری، مطبوعات، بخش افکار، جهانگردی، وابستههای مطبوعاتی و…] ایشان به خوانندگان کوچهبازاری هم فرصت دادند که با کارهای خوب همکار رادیو شوند که از جمله آنها خانم گلاندام طاهرخوانی [سوسن] و نعمتالله آغاسی [نعمت نفتی] به رادیو آمدند.» (شما و رادیو-ص ۱۱۰)
دلیل چنین رویکردی مشخص بود و تصمیم دکتر منوچهر آزمون هم تصمیم درستی بود؛ چرا که او به فراست دریافت جامعه در حال پوستاندازی است و گونههایی متنوع از موسیقی را میخواهد و رسانه باید ستارههای آن گونههای موسیقی را هم به رسانه بیاورد.
بر اساس برخی آمارهای نه چندان دقیق، رکورد فروش صفحات آغاسی بسیار بالا بود؛ چنانکه در آن سالها صفحه ترانه «آمنه» (کلام احمد مهدی، آهنگ ناصر تبریزی) با بیش از دو میلیون نسخه در صدر این فهرست قرار داشت. این نکته را مولف کتاب «جریانشناسی موسیقی مردمپسند ایران» اشاره میکند و با اشاره به جمعیت ۳۰ میلیونی آن سالها مینویسد: «سه ترانه نمیشه، سفر و دوستدارم میدونی، از سوسن نیز با فروش بالای یک میلیون در رده دوم فروش صفحه قرار داشتند.» (سعید کریمی-ص ۹۷)
جالب اینکه این دو هنرمند یک سال فاصله سنی داشتند و هر دو به فاصله یک سال از هم چشم از جهان فرو بستند. آغاسی متولد ۲۹ تیر ۱۳۱۸ بود و سوسن متولد اردیبهشت ۱۳۱۹. سوسن در ۱۳ اردیبهشت ۱۳۸۳ درگذشت و آغاسی در ۱۴ آبان ۱۳۸۴ و به نوشته شاهرخ نادری، «بیشتر کسبه لالهزار هنگام فوت آغاسی و سوسن عزاداری کردند و خرما و حلوا خیرات کردند و مغازهشان را به نشانه عزاداری نیمهباز گذاشتند چرا که آنها به یاد داشتند اینها برای هنر چه کردند و به اندازه لیاقتشان مردم را به لالهزار کشاندند که آن زمان مهد هنر مملکت بود.» (شما و رادیو-ص ۱۱۰)
به نوشته دکتر ساسان فاطمی در کتاب جشن و موسیقی در فرهنگهای شهری، «دو چهره مهم کوچهبازاری-کافهای، سوسن و آغاسی، که بعدها در دهه ۵۰ در محیط رسمی محبوبیت یافتند، راه مهوش را رفتند و با اینکه عربیخوان بودند، بر صحنه کافههای معتبر درخشیدند و محبوبیت فراوانی کسب کردند.» (ص ۲۲۲)
نکته موردنظر درباره عربیخوانی در واقع بیشتر به آغاسی مرتبط است تا سوسن، چرا که عمده موسیقیهایی که آغاسی اجرا میکرد با خاستگاه موسیقایی او (منطقه جنوب) همپوشانی داشت و او آثارش را تحت تاثیر آن گونه موسیقایی میخواند. البته در آن سالها کلا موسیقی کوچهبازاری بسیار تحت تاثیر لحنهای عربی قرار داشت. این را میتوان در اجراهای داوود مقامی و بعدها جواد یساری و … به عینه مشاهده کرد.
شکستن سد ارتباط با مخاطب
شاید آغاسی را بتوان نخستین هنرمند-خوانندهای به شمار آورد که جدا از صدای باز و ششدانگ و تاثیرگذارش، صحنهگردان بسیار فوقالعادهای هم بود. دستمالی که او به دست داشت و هنگام خوانندگی آن را میچرخاند و بالای سرش دوران میداد، شاخصه کارش بود. جدا از آن، او با میکروفون به میان مردم میرفت و قدم میزد و میخواند. همه این حرکات بر محبوبیت و وجه مردمی کارهایش افزود و توانست او را به جایی برساند که تمامی سدها را بشکند و بعدها حتی مورد توجه کارگردانان سینما قرار بگیرد و قبل از انقلاب در نزدیک به ۹ فیلم سینمایی، ایفای نقش کند.
پس از انقلاب؛ کنسرت در خارج از ایران و مجوزی که پس از مرگ صادر شد
پس از انقلاب ۱۳۵۷، فعالیت آغاسی تقریبا متوقف شد. شاهرخ نادری در صفحه ۴۴۸ کتاب خود مینویسد: «او (آغاسی) در طول دوران زندگی و همکاریاش با من نه به مشروب لب زد و نه نمازش ترک شد. خیلی انسان افتادهای بود و هرگز از دینش جدا نشد و یار خوبی بود و به آدمهای ضعیف خیلی کمک میکرد.» سپس از روزی یاد میکند که آغاسی به دیدن او آمد و گفت که «در یک مهمانی که یک عدهای تریاک میکشیدند و او در گوشهای دیگر مشغول نمازخواندن بود، او را هم به این جرم گرفتند و میخواست من که همکار سالهای سال او بودم، بر این نکته شهادت دهم که او هیچگاه آلوده مواد مخدر نبود.» (همان ص ۴۴۸)
در سالهای آخر زندگی آغاسی، تلاشهای بسیاری صورت گرفت تا او به صحنه بازگردد. برخی از آهنگسازان شاخص موسیقی کوچهبازاری از جمله بدر، برای او آهنگهایی ساختند. در ویدیویی ۹۰ دقیقهای که از دیدار جمعی از یاران و همراهان آغاسی در کانال یوتیوب محمدرضا احمدیان در دسترس است، او از رفتن چند تن از نوازندگان به دیدن آغاسی سخن میگوید؛ در حالی که دو پایش را قطع کرده بودند و زمینگیر شده بود.
آغاسی همانند برخی دیگر از خوانندگان موسیقی کوچهبازاری و کوچهباغی تلاش کرد برای اجرا مجوز بگیرد. اما تنها توانست با برخی از خوانندگان کوچهبازاری در چند کشور اروپایی برنامه اجرا کند. در داخل ایران، صحبتهای اولیه و رایزنیها تا حدودی مسیری را گشود و او توانست دو سال قبل از درگذشتش در یکی از اعیادهای مذهبی اجرایی محدود داشته باشد؛ اجرایی در تئاتر پارس (همان مکان لالهزار) که به قدری از آن استقبال شد که بازار عملا بسته شد و همین استقبال گسترده سبب شد تا جلو اجراهای بعدی او گرفته شود.
در همان سالها، او برای یک آلبوم با عنوان «مطرب پیر» به آهنگسازی یدالله بدر، از آهنگسازان برجسته موسیقی کوچهبازاری، اقدام کرد اما مجوز آن بسیار دیر صادر شد؛ به نحوی که فرزندش در گفتوگو با مجله تماشاگران یکی از دلایل سکته مغزی پدرش را ندادن مجوز به این آلبوم ذکر میکند. به گفته امیرحسین (فرزند کوچکتر آغاسی)، «در سالهای آخر عمر پدرم، او بارها برای دریافت مجوز آلبوم مطرب پیر به ارشاد رفت و خیلی اذیت شد. هر بار به او جواب منفی میدادند و این روند باعث شد پدرم بهشدت تحت فشار باشد… تا اینکه آن سکته مغزی رخ داد تا دیگر کسی از محبوبیت بالای آغاسی و فعالیت دوباره او در ایران نگران نباشد.»
آنگونه که از اخبار برمیآید مجوز این اثر دو سال پس از مرگ آغاسی صادر شد تا مصداق واقعی آن تمثیل نوشداروی بعد از مرگ سهراب شود.
در عمق کارون هوشنگ کامکار
پس از مرگ آغاسی، ترانه معروف او با عنوان «لب کارون» (به آهنگسازی ابراهیم سلمکی) دستمایه یک اثر ارکسترال قرار گرفت که هوشنگ کامکار آن را ساخت.
کامکار آهنگ هشت دقیقهای خود را «در عمق کارون» نام نهاد و درباره دلیل ساختن چنین اثری به دوران جوانی خود و شهرت افسانه و محبوبیت آغاسی اشاره کرد و نوشت: «او در آن سالها چونان پدیدهای اجتماعی نه تنها توجه خیل میلیونی مردمان را به خود معطوف کرد، بلکه به عنوان پدیدهای جامعهشناسانه توجه و تامل دانشوران علوم اجتماعی را نیز برانگیخته بود که چگونه انسانی از طبقه پایین اجتماعی و محروم از تمامی امکانات آموزشی، بیآنکه استاد و آموزگاری یا دانشگاهی دیده باشد، اینگونه توانسته بود ببالد و برآید و در اجرای آثار موسیقایی و جذب مخاطبان میلیونی، گوی توفیق را از همگان برباید. متاسفانه فضای روشنفکری و آکادمیک ما از آغاز مدرنیته به اینسو، همیشه با نوعی تفرعن رفتاری و تحقیر پدیدههای بومی و درونزاد مواجه بود و این آسیب و مرض مزمن هنر هنوز هم در فضای رفتاری علمی ما زیانبارانه تداوم دارد.»