دست به دامان قطر به خاطر یک مشت توریست!

اخیرا مسئولین با توجه به افزایش بی‌رویه «جمع کردن‌ها و رفتن‌ها» (مهاجرت و مسافرت های فراوان و بی گدار)، سراسیمه احساس خطر کرده‌اند و با این جو زدگی، درصدد «کامبک» و جبران مافات افتاده‌اند.

تصویر دست به دامان قطر به خاطر یک مشت توریست!

به گزارش سایت خبری پرسون، فرزین پورمحبی در یادداشتی نوشت: بدون هیچ توضیح خاصی با این دو بیت شروع ‌می‌کنیم:

گدایی چیز دیگر نیست جز خواهندگی
هر که خواهد گر سلیمان است و گر قارون گداست

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما می پنداشتیم

خدا را صد هزار مرتبه شکر که بعد از گذشت نزدیک به نیم قرن از زمانی که تصمیم گرفتیم فرهنگ غنی‌مان را به اینور و آنورمان صادر کنیم اکنون به جایی رسیدیم که بسیاری از کشورها فکر می‌کنند ما خروس‌خوان هرصبح، سوار بر شتر شده و با نیزه‌ای در دست برای سیر کردن شکم زن و بچه‌مان، دربست به شکار جک و جانوران می‌رویم!
واقعا باید بعد از دست پدر و مادر؛ روی ماه مسئولین فرهنگ کشور را بوسید که چنین زمینه‌های فکری را برای تصور جهانیان از ایران دست و پا کرده‌اند! بله؛ سکانداران فرهنگ و هنرمان با چنین اوصافی بجای فراهم کردن زیرساخت،‌ بیشتر زیرآب آنها را زده‌اند و عوضِ گرفتن دست دست‌اندرکاران فرهنگ و هنر غالبا پشت دستی بهشان زده‌اند. هنور مشخص نیست متولیان فرهنگ چه زمانی قرار است بالاخره جایگاه نظارتی و هدایتی همیشگی‌شان را به حمایتی تبدیل کنند.

اگر مسئولین لطفی کرده و کمی در مورد شرح وظائفی همچون: صیانت؛ فیلتر؛ سانسور، فلفل و ممنوع الفلان کردن چیزی، کوتاه بیایند دیگر زبان تتلوها اینقدر دراز نمی‌شود و جاده‌ها، پیش پای مردم برای رفتن به کنسرت‌های خارجی تا این اندازه باز نمی‌شوند. اگر استقبال جوانان و خروج یک شبه 100 میلیارد تومن از کشور برای شنیدن فحش‌های ناموسی از یک آفتاب پرست رنگی فاجعه فرهنگی نیست، پس چیست؟ باز بگویید اقتصاد مهمتر از فرهنگ است. حالا چرا اینها را گفتیم؟ چون با اوضاع فعلی رسیدیم به نقطه‌ای که تهاجم فرهنگی سهل است باید منتظر تجاوزهای فرهنگی بود.

حال مسئولین با توجه به افزایش بی‌رویه «جمع کردن‌ها و رفتن‌ها»(مهاجرت و مسافرت های فراوان و بی گدار) ، سراسیمه احساس خطر کرده‌اند و با این جو زدگی، درصدد «کامبک» و جبران مافات افتاده‌اند. یعنی اجرای سیاستی برای صید توریست! غافل از آنکه تور مسافرتی و تور صیادی هر دو تورند اما این کجا و آن کجا ... باری به هر جهت این عزیزان بر همین اساس، تدبیری اتخاذ کردند در حد لالیگا یا بهتر بگوییم در قد و قواره جام جهانی فوتبال! داستان هم از این قرار است:

علی رغم داشتن رتبه پنجم جهانی ما در حوزه جاذبه‌های طبیعی و وجود اینهمه آثار باستانی وخرواری از فرهنگ غنی و ادیبان وهنرمندانی قوی و خلاصه کلی ید و بیضا و یال و کوپال والبته صد من ادعا، به سوی قطری که فقط 3 درصدمان جمعیت دارد دست دراز کرده‌ایم تا بلکه از حواشی و باقی مانده‌های جام‌جهانی‌شان چیزی هم به ما برسد یا حداقل بماسد! آی ایهاالناس؛ شاعران ما آنقدر گران قیمت‌اند که هر بار وسوسه دزدیده شدن اسم و رسم‌شان به دل یک کشوری افتاده اما ما به جای نوازش و پاسداشت و افتخار به چنین داشته‌هایی عاجزانه در پی یک مشت دلاریم! قُطر این قطر فقط با درایت مسئولین در تهیه زیرساخت‌ها و آینده نگری کلفت شده، نه مثل ما که در زمینه زیرساخت‌ها بین 136 کشور جهان مقام 114 هستیم.

اصلا گیرم که توریست‌ها بعنوان کشور دوم قید امارات و سایر کشورها را زدند و ابلهانه ما را انتخاب کردند چه خوابی برای‌شان دیده شده؟ شاید زبان مان لال؛ این فوتبال دوستان بخواهند مسابقات باشگاه‌های داخلی ما به شکل مختلط تماشا کنند؟ برای پذیرایی به جزسس فلفل چه چیزی تدارک دیده‌ایم تا منقلب نشوند؟!

نتیجه اخلاقی: اگر قدر خودمان را واقع بینانه‌تر بدانیم و مثل همیشه در رویا و ملکوت سیر نکنیم ما هم می توانیم سالها بعد به قطر برسیم. بله آنوقت می توانیم به خودمان بگوییم: چقدر خوبیم ما.

منبع: خبر آنلاین

393738