به گزارش سایت خبری پرسون، یوسف مولایی استاد دانشگاه نوشت: در نظریه و روابط بینالملل، تئوریها و نظریههای رئالیسم و واقعگرایی را داریم که آنهم واقعگرایی سنتی یا کلاسیک و تدافعی یا تهاجمی است که در مجموع اعلام میکند این قدرتهای بزرگ هستند که سیاست بینالملل را طراحی میکنند و ساختار جامعه بینالملل را هم برآیند زورآزمایی و موازنه قدرت بین بازیگران بزرگ میدانند و متقابلا ساختار نظام بینالملل، اساس سیاست خارجی کشورهای بزرگ را شکل میدهد و در این روند مناسبات قدرت معمولا بر تفکر قدرتهای بزرگ حاکم است و آنها به طور مستمر به دنبال کسب قدرت بیشتر و تامین امنیت بیشتر خودشان هستند و این را تا رسیدن به هدف ادامه میدهند. وقتی به چنین تئوریهایی نگاه میکنیم در شرایط فعلی دغدغه اصلی هم چین و هم روسیه این است که امنیت خودشان را در مقابل آمریکا تامین و یک نوع موازنه قدرت برقرار کنند.
الان روسیه در اوج بحران اوکراین قرار دهد و برایش مهم است که برای خروج از این بحران راهی پیدا کند. چین در منطقه جنوب آسیا و اقیانوس هند، دنبال این است که با آمریکا موازنه قدرت برقرار کند که او هم درپی یارگیری زیادی در منطقه از حوزه هند گرفته تا استرالیا و ژاپن و کره و کشورهای دیگر است. بازیهای بزرگی در منطقه درجریان است که خلیج فارس هم بخشی از این حوزه نفوذ اقیانوس هند است. بخشی از نفت و انرژی مورد استفاده هند و چین از این مسیر یعنی حوزه خلیج فارس تامین میشود و برای این کشورها انرژی مهم است و بخشی از رقابت قدرتهای بزرگ بر سر خلیجفارس است. با این مقدمه میخواهم بگویم که روسیه و چین هر دو نیاز دارند که بتوانند با کارت ایران در تقابل و تعامل با آمریکا بازی کنند.
اما ایران چه به دست میآورد؟ شاخص مثبت بودن سفر رئیسجمهور به مسکو این است که ببینیم چه تاثیری در تقویت حاکمیت ملی، توسعه پایداری ایران، پایداری از منافع ملی، ارتقای سطح رفاه و سعادت مردم، بهبود وضعیت معیشتی دارد. اینها شاخصهای اصلی برای سنجش موفقیت و عدم موفقیت این سفر است. به اضافه اینکه به نظر میرسد برای اینکه قدرت چانهزنی یک دولت و حاکمیت در مناسبات بینالمللی بالا رود، باید مردم از حاکمیت رضایت کامل داشته باشند.
یعنی این عنصر رضایتمندی مردم است که توانایی و قدرت ایجاد میکند تا با تکیه بر آن قدرت، کارگزاران حاکمیت بتوانند برای گرفتن امتیاز از قدرتهای بزرگ چانهزنی کنند. اگر الان مقامات وزارت خارجه و سیاستگذاران ایران در حوزه روابط بینالملل و تجزیه و تحلیل رویدادهایی که در منطقه یا حتی سطح جهانی وجود دارد، دانش کافی داشته باشند، میتوانند امتیازاتی حتی از سه دولت یعنی هم از آمریکا در مذاکرات و هم از چین و هم از روسیه بگیرند. برای اینکه ایران یک موقعیت خاص دارد و هر کدام از این کشورها میخواهند به نحوی در تعامل و تعارض با ایران امتیاز کسب کنند و اگر ایران به موقعیت خودش آشنا و پشتیبانی مردم را داشته باشد، به راحتی میتواند از این مذاکرات، سفرها و گسترش مناسبات به نفع خودش استفاده کند. لازمه رضایتمندی مردم، مشارکت فعال آنها در تعیین سرنوشت خودشان است که لازمه آن هم وجود آزادیهای مصرح در قانون اساسی، آزادی بیان، عقیده، اجتماعات، رسانهها و فراهم آوردن فضای گفتوگو بین مردم است تا بتوان به سندهایی که امضا میشود و موضوعاتی که مورد مذاکره قرار میگیرد در داخل آزادانه مورد نقد قرار داد تا اگر مشکلات و نواقصی دارند، کارشناسان گوشزد کنند و اسنادی تصویب نشود که یک زمانی به ضرر ما باشد.
مثل بیانیه الجزایر سال 1360 که با آمریکا امضا شد و سند خوبی نبود درحقیقت چون به نحوی مـــذاکـــرات و اسنادی که امضا میشود و برای ایران و مردم ایران تعهــد ایجاد میکند، دیپلماسی باید علنی و آشکار شود. لذا این سفر و گسترش مناسبات به شرط اینکه مقامات دانش لازم و دغدغه ملی داشته باشند، میتواند فرصت ایجاد کند. در صورتی که از دانش لازم در حوزه علوم سیاسی و روابط بینالملل برخوردار بوده و بر سیاست خارجی تسلط و دغدغه منافع ملی هم داشته باشند ضمن اینکه از کارشناسان خبره هم به درستی بهره گیرند، شرایط حاکم بر اوضاع احوال دنیا را بدانند، میتوان اطمینان خاطر داشت که مذاکرات و گسترش مناسبات به ضرر منافع ملی نخواهد بود.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: آرمان ملی