به گزارش سایت خبری پرسون، مجمع ناشران انقلاب اسلامی مسابقه کتابخوانی جدیدی را براساس کتاب «تنها گریه کن» برگزار میکند. این کتاب نوشته اکرم اسلامی و روایت زندگی اشرف سادات منتظری، مادر شهید محمد معماریان است که در انتشارات حماسه یاران به چاپ رسیده است.
زمان شرکت در این مسابقه کتابخوانی از 19 مرداد تا 19 مهرماه سال 1400 است و جایزه نقدی 200 میلیون ریالی درنظر گرفته شده است؛ علاقهمندان برای دریافت این کتاب میتوانند عدد 10 را به 50005460 ارسال کرده و یا از کتابفروشیهای سراسر کشور تهیه کنند.
در معرفی کتاب «تنها گریه کن» میخوانیم:
شاید خاطرات مادران شهدا و عاشقانههای آنها یکی از جذابترین و دلنشینترین آثار در حوزه دفاع مقدس باشد. زیرا مربوط به مادرانی است که در جنگی هشت ساله سهم داشتند سهمی که بدون هیچ چشمداشتی آن را بخشیدند و سالیان سال بیصدا در سوگ عزیزشان گریه کردند. حالا که چهل سال از آن سالها میگذرد این خاطرات بازهم خواندنی است.
در این کتاب تصویری کوتاه و مختصر اما پر معنا از یک عمر زندگی و فرمانبری و ولایتپذیری زنی را میخوانید که فرزندش را فدای پابرجا ماندن و استقلال این سرزمین کرد و خودش نیز در راه اسلام و انقلاب از هر چه در توان داشت فروگذار نکرد.
اشرف السادات منتظری مادر شهید محمد معماریان که عاشقانه و خالصانه برای فرزندان این سرزمین از جان و دل مایه میگذاشت.
بخشی از این کتاب به مبارزات انقلابی خانم منتظری در قم و تهران میپردازد و نمایی کلی از سیمای زنی مجاهد را نشان می دهد که نقشی پررنگ و ستودنی در پیرزوی انقلاب داشت. بخش دوم کتاب به خاطرات مادر از زمان جنگ اختصاص دارد و شهادت فرزند دلبندش محمد و همچنین فعالیتهای این مادر برومند پس از جنگ و مشارکتهای سازندهاش در کارهای خیر مردمی و اجتماعی.
در سال 1397 یادواره شهدای پهلوان در مسجد امام حسین(ع) کرمان برگزار شد و اشرف سادات منتظری به مرور خاطرهای از پسر شهیدش پرداخت:
اشرف سادات منتظری مادر شهید محمد معماریان میگوید: "در محرم سال 1365 در پی حادثهای از ناحیه پا به شدت آسیب دیدم و از اینکه نتوانستم به نحو شایسته در مجالس عزاداری اباعبدالله الحسین(ع) شرکت کنم، به درگاه خداوند ابراز ناراحتی کرده و طلب شفا کردم.
صبح روز عاشورا بعد از قرائت زیارت عاشورا در عالم رویا دیدم چند نفر از شهدای عزیز از جمله فرزندم محمد در مسجد المهدی قم به دیدارم آمده و محمد پس از گفتوگو شال سبزی را که از خدمت سالار شهیدان آورده بود، روی پایم قرار داد.
از خواب که بیدار شدم در کمال شگفتی باندها را دیدم که از پایم گشوده شده و شال سبز روی پایم قرار داشت و دیگر دردی احساس نمیکردم.
خبر این ماجرا به محضر آیتالله گلپایگانی(ره) رسید و پس از شرح آن موضوع شال خوشبوی معطر به عطر حسینی(ع) مورد تصدیق ایشان قرار گرفت.
منبع: خبرگزاری تسنیم