حماقت پشت حماقت

یادداشت/برای درک حماقت گروه رجوی در دست یازیدن به عملیاتی کور و مهلک نیاز به هیچ تحلیلی نیست گفته‌های تکان دهنده محمدرضا اسکندری در کتاب «خزان آرزوها» گویای واقعیت‌های درونی منافقین و خوش خیالی‌های رهبر این گروه است.

تصویر حماقت پشت حماقت

سایت خبری پرسون ـ سعید شاهسوندی از کادرهای ارشد اولیه سازمان مجاهدین خلق که بعدها از آن سازمان جدا شد در تحلیل این گروه می‌گوید: رجوی در طول حیات سیاسی خود مرتکب 4 اشتباه استراتژیک مهلک شد. این اشتباهات به گونه‌ای بود که از دل هر اشتباه، اشتباه دیگری بیرون می‌آمد.

اشتباه اول اعلام مبارزه مسلحانه با جمهوری اسلامی بود که به کشته شدن تعداد زیادی از کادرهای ارشد سازمان منجر شد.

رفتن به خارج از کشور و وارد شدن به بازی‌های لابی‌گری با قدرت‌های مسلط سرمایه‌داری دومین اشتباه بزرگ او بود.

سومین اشتباه استراتژیک رجوی، انقلاب ایدئولوژیک و تبدیل شدن وی به رهبری کاریزما و غیر پاسخگو برای مجاهدین بود و نهایتا عملیات فروغ جاویدان که یک خودکشی نظامی محض بود را می‌توان چهارمین اشتباه استراتژیک رجوی قلمداد کرد.

عملیاتی که فرقه رجوی به آن «فروغ جاویدان» می‌گفتند را می‌توان احمقانه‌ترین درگیری نظامی در تاریخ ایران دانست.

رجوی که هنگام دستور عملیات، آن را عملیاتی با حسابگری نظامی و سیاسی محض معرفی کرده بود نه تنها هیچ حسابگری سیاسی و نظامی نداشت بلکه اوج نادانی او و دیگر کادرهای ارشد سازمان را برملا ساخت.

رجوی ها قسمت انتهای وانت‌های تویوتا را با پوششی فلزی پوشانده، سپس افراد خود را سوار این خودرو که آن را «زره پوش» سبک نامیده بودند کرده و در ستونی بر روی جاده شوسه، برای فتح ایران روانه شدند.

آن طور که سعید شاهسوندی می گوید بیشترین تلفات مجاهدین متعلق به سرنشینان همین خودرو ها بود.

برای درک حماقت گروه رجوی در دست یازیدن به عملیاتی کور و مهلک نیاز به هیچ تحلیلی نیست گفته‌های تکان دهنده محمدرضا اسکندری در کتاب «خزان آرزوها» گویای واقعیت‌های درونی منافقین و خوش خیالی‌های رهبر این گروه است:

ساعت ۹ شب بود که ما وارد اسلام آباد شدیم پس از ورود، ما راه خود را به سمت کرمانشاه ادامه دادیم. در چندین مرحله تیپ جلودار با مانع برخورد کرده بود ولی توانسته بودند به سمت کرمانشاه حرکت کند.

روز سه شنبه ۴ مرداد تمام نیروهای ارتش مجاهدین در گردنه حسن آباد متوقف شدند و من نیز جزء یکی از همین گردان‌ها بودم که در گردنه موضع گرفته بودیم. در طول روز چندبار فرماندهان مجاهدین تصمیم گرفتند از طریق جاده‌ای که در دشت حسن آباد واقع بود تنگه چهارزبر را تصرف نمایند اما هر وقت که یگان‌های مجاهدین وارد جاده می‌شدند از زمین و هوا مورد تهاجم نیروهای رژیم قرار می‌گرفتند.

ما سلاح دوربرد نداشتیم و می‌بایست با غیرت و شهامت و بی‌باکی راه را باز می‌کردیم. ارتش رجوی تنها سه عدد توپ ۱۲۲ میلیمتری با خود آورده بود فرماندهی مجاهدین این توپ‌ها را به جای این که در گردنه حسن آباد و یا در جایی که در دید نیروهای رژیم نباشد مستقر نمایند آنها را در وسط دشت و در کنار جاده حسن آباد و نزدیک به هم مستقر کرده بودند بدین جهت به سرعت این توپها مورد تهاجم دشمن قرار گرفت و در مدت زمان کوتاهی به همراه خدمه‌هایشان به آتش کشیده شدند.

آرایش نظامی مجاهدین از حداقل‌های تجربه کودکانی که با یکدیگر هفت تیر بازی می‌کنند کمتر و ابتدایی‌تر بود. گویا که ما از قرارگاه اشرف برای یک پیک نیک خارج شده بودیم. لازم به توضیح است در بین نیروهای رجوی دیده‌بان وجود نداشت علاوه بر آن ما از توپ برای شلیک‌های مستقیم استفاده می کردیم درحالی که توپ یک سلاح منحنی‌زن است. این ندانم کاریها و بی‌اطلاعی‌ها در صورتی است که مامورین نظامی عراق مرتب برای مجاهدین کلاس‌های نظامی می‌گذاشتند اما معلوم نبود چرا از فنون نظامی در این عملیات که به قول رجوی «دار و ندار خود را در آن قرار داده بود»، استفاده نشد؟

نویسنده: اردشیر محمدی ـ فعال رسانه

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

327544