به گزارش سایت خبری پرسون، محمد مهدی حاتمی نوشت: بحران آب در خوزستان، مساله نخست ایران در روزهای اخیر بوده و هست و احتمالاً تا مدتها خوزستان همچنان در صدر اخبار باشد. با این همه، این بحران دیروز و امروز شروع نشده و ریشه هایش به دههها پیش بر میگردد.
ایران چگونه خشک شد؟
خوزستان پرآبترین استان ایران است و تنها رودخانه قابل کشتیرانی ایران (کارون) هم از همین استان میگذرد. با این همه، اکنون دهها سد کوچک و بزرگ بر سر مسیر رودخانههای جاری در خوزستان بسته شده اند و ذخایر آنها به استانهای دیگر، نظیر استان اصفهان پمپاژ میشود.
طرفه آنکه این طرح ها، نه فقط خوزستان را خشک کرده اند، که کمکی به استانی نظیر اصفهان هم نکرده اند و اصفهان، امروز وضعیتی به مراتب وخیمتر از خوزستان دارد. عجیبتر آنکه آمارها نشان میدهند مصرف آب خانگی، حداکثر ۸ درصد (ارقامی در حد ۴ درصد هم ذکر شده اند) از مصرف آب در کشور را شامل میشوند. این در حالی است که کشاورزی حدود ۹۰ درصد و صنعت هم چیزی بین ۲ تا ۴ درصد (بسته به برآوردهای مختلف) از مصرف آب در ایران را به خود اختصاص میدهد.
بنابراین، موضوع روشن است: کشاورزی، اصلیترین دلیلِ بروز بحران آب در ایران است و دیر یا زود، باید فکری به حال کشاورزی در ایران کرد. با این همه، راه حل بسیار بسیار بسیار دشوار است: تعطیلی کشاورزی در ایران و جست و جوی راههای جایگزین.
ایران به ازای هر نفر چقدر آب دارد؟
اما برای آنکه نشان بدهیم بحران آب در ایران واقعاً به بخش کشاورزی ارتباط دارد، باید در ابتدا برخی آمارهای جهانی را مرور کنیم. ابتداییترین کار، بررسی «سرانه آب تجدیدپذیر» در کشور است. این شاخص نشان میدهد که در هر کشور، به ازای هر نفر چه میزان آبِ تجدیدپذیر (عمدتاً آبهای جاری و نه آبهای زیرزمینی) وجود دارد.
«شاخص فالکن مارک» (The Falkenmark indicator) یکی از شاخصهایی است که در این زمینه مورد استفاده قرار میگیرد و نشان میدهد میزان تنشی که بر منابع آبی در یک کشور وارد میشود، تا چه اندازه بالا است. بر این اساس، کشورهایی که سرانه آبِ تجدیدپذیرِ آنها کمتر از ۱۷۰۰ مترمکعب در سال باشد، در شرایط «تنشِ آبی» (Water stress) طبقهبندی میشوند.
ایران اکنون در شرایط تنش آبی قرار دارد و این در حالی است که اوضاع، پیش از این، اینگونه نبوده است. دادههای «پروژه ایران ۲۰۴۰» در دانشگاه «استنفورد» در آمریکا نشان میدهد که در سال ۱۹۸۹ میلادی (تقریبا مطابق با زمانِ پایان جنگ ایران با عراق)، سرانه آب تجدیدپذیر در ایران، حدود ۲ هزار و ۳۷۰ مترمکعب بوده است.
با این همه، کاهشِ سال به سالِ میزان آبِ در دسترس در ایران، کاملا مشهود است. گزارش «سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد» (فائو) در سال ۲۰۰۵ میلادی نشان میدهد که سرانه آب تجدیدپذیر در ایران تا آن سال هم حدود ۲ هزار مترمکعب در سال بوده است.
این شاخص، اما در سال ۲۰۱۴ میلادی به حدود ۱۶۴۰ مترمکعب در سال رسیده و ایران (بر اساس تعارف) وارد شرایط «تنش آبی» شده است. به این ترتیب، به نظر میرسد که تا همین ۱۵ سال پیش (یعنی حدود سال ۱۳۸۵ خورشیدی) وضعیت آب در ایران کاملاً عادی بوده است.
برای آنکه مقیاسی از وخاومت اوضاع داشته باشیم، بد نیست بدانیم در «ایسلند»، کشوری بسیار کوچک و بسیار کم جمعیت در اروپا، سرانه آب تجدیدپذیر حدود ۵۲۰ هزار مترمکعب است. این یعنی در این کشور، به عنوان یکی از پرآبترین کشورهای جهان، به ازای هر نفر شهروند، حدود ۵۲۰ هزار مترمکعب آبِ قابل استحصال و تجدید پذیر وجود دارد، یعنی چیزی در حدود ۳۲۵ برابر بیشتر از ایران.
تولیدِ «هیچ» در برابر مصرف طلایِ بی رنگ
از آنسو، عرفِ جهانی این است که اگر کشوری از بیش از ۴۰ درصد از منابع آب تجدیدپذیر خود را استفاده کند، خود به خود در وضعیت تنش آبی قرار دارد. این میزان، اکنون در ایران حدود ۱۰۰ درصد است و ایران حتی از منابع غیرتجدیدپذیر (برخی منابع زیرزمینی) هم استفاده میکند. در واقع، ما هندوانه و زردآلو میکاریم و میخوریم، اما به قیمت تیشهزدن به ریشه خودمان.
«شاخص بهرهوری» آب هم یکی دیگر از شاخصهایی است که بین مصرف آب و متغیرهای اقتصادی نسبت برقرار میکند. بر این اساس، هر چه میزان تولید ناخالص داخلی (بر حسب دلار آمریکا) در مقابل مصرف هر یک مترمکعب آب بالاتر باشد، یعنی بهرهوریِ استفاده از آب هم بالاتر است.
یکی از گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی نشان میدهد که این شاخص در سال ۲۰۱۵ میلادی در میان کشورهای توسعهیافته، به طور متوسط معادل ۷۷.۹ دلار تولیدِ ناخالصِ داخلی به ازای مصرف هر مترمکعب آب بوده، در حالی که در ایران، تنها ۵.۵ دلار تولید ناخالص داخلی به ازای مصرف هر مترمکعب آب رخ داده است.
قیمت آب در ایران بیش از اندازه ارزان است
اما اگر بنا باشد قیمت واقعیِ آبی که هر روز در ایران مصرف میکنیم و روانه فاضلاب میکنیم را محاسبه کنیم، به چه عددی میرسیم؟ محاسبه قیمت واقعیِ آب بسیار دشوار است و به عوامل مختلفی بستگی دارد. مثلا، برای تولید هر کیلوگرم گوشت گاو، حدود ۱۵ هزار مترمکعب آب مصرف میشود، عددی که آن قدر بزرگ است که حتی باور کردنش هم سخت است.
به این ترتیب، در ایران که با وجود محدودیت منابعِ آبی، یکی از بزرگترین تولیدکنندگان محصولاتی مانند سیب، زرشک، پسته و هندوانه در جهان است، به قدری آب مصرف میشود که ظاهرا آبِ مورد نیاز برای تولید این محصولات (با توجه به قیمت نهایی آنها) مجانی بوده است.
بر اساس آمارهای رسمی (تا لحظه تنظیم این گزارش)، قیمت هر مترمکعب آبی که توسط دولت در ایران به فروش میرسد (در واقع همان آبی که از شیرِ آبِ منازل ما جاری میشود)، ۴۶۰ تومان است. با احتساب دلار ۲۵ هزار تومانی، این یعنی هر مترمکعب آب در ایران حدود ۲ سنت (معادل یک صدم دلارِ آمریکا) قیمتگذاری میشود.
اما این یک فاجعه قیمتگذاری است که حتی ثروتمندترین و ولخرجترین کشورهای دنیا هم مرتکب آن نمیشوند. دادههای یک گزارش که در سایت www.statista.com منتشر شده و کاملا هم به روز (مربوط به سال ۲۰۲۱) است، نشان میدهد که عربستانسعودی با قیمت هر مترمکعب ۴ سنت (یعنی ۲ برابر گرانتر از ایران) یکی از ارزانترین قیمتگذاریهایِ آب در جهان را دارد. این در حالی است که عربستانسعودی دستکم ۲۷ مجتمع آب شیرینکن دارد.
قیمت هر مترمکعب آب در کویت، یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان هم حدود ۸۵ سِنت (یعنی ۴۲ برابر گرانتر از ایران) است. با این همه، کشورهایی همچون اندونزی که منابعِ آبی بسیار زیادی در اختیار دارند و از قضا مردم آنها به طور کلی از ایرانیها فقیرتر هم هستند نیز منابع آبیِ خود را ارزان نمیفروشند. قیمت هر مترمکعب آب در اندونزی، معادل ۸۳ سِنت است.
این، تازه فهرستِ ارزانترین تعرفه هایِ آب در جهان است و وقتی پای کشورهای اروپایی به میان میآید (که عموماٌ در میان کشورهایی با بالاترین سرانه آب قرار میگیرند)، قیمتها بسیار بالاتر میروند. به عنوان نمونه، قیمت هر مترمکعب آب در اسپانیا به حدود ۳ دلار و در بریتانیا به حدود ۴ دلار میرسد.
«کشاورزی فراسرزمینی»: از ارمنستان تا آفریقا
اما خوشبختانه راه حلهایی هم وجود دارند، هر چند که اجرای آنها با توجه به توانایی مدیریت دولتهای ایرانی، بسیار دشوار به نظر میرسد. واقعیت این است که ایران باید کشاورزی را تعطیل کند و به سرعت آن را با دیگر شیوههای درآمدزایی برای خانوارهای شاغل در بخش کشاورزی جایگزین کند.
اگر این کار توسط دولت انجام نشود، دیر یا زود (شاید در کمتر از ۵ سال آینده) تمامِ فلات مرکزی ایران (شامل استانهایی همچون اصفهان، یزد، کرمان، سمنان و مرکزی)، صحنه اعتراضات اجتماعی نظیرِ اعتراضات روزهای اخیر در خوزستان خواهند بود. این بار، صحبت از میلیونها نفر جمعیت است که آبی برای خوردن یا کشاورزی نخواهند داشت.
«کشاورزی فراسرزمینی»، راه حلِ اصلی و در دسترس است. به صورت ساده، دولت ایران در کشورهایی که خاکِ حاصلخیز و آب کافی برای کشاورزی در اختیار دارند، اما سرمایه کافی برای کشاورزی ندارند، زمین اجاره میکند و محصولِ کشاورزیِ تولید شده را به ایران انتقال میدهد.
همین حالا، کشورهای بسیاری در آفریقا و آسیا، برای این شکل از کشاورزی اعلام آمادگی کرده اند و کشورهای ثروتمند هم سرمایههای خود را برای «کشاورزی فراسرزمینی» روانه این کشورها کرده اند. «حسین شیرزاد»، متخصص توسعه کشاورزی، به تازگی در روزنامه دنیای اقتصاد، در این مورد نوشته بود: «حضور شرکتهای عربستانسعودی در قزاقستان، تایلند و اوکراین؛ مصر و اماراتمتحدهعربی در سودان؛ عمان در شاخ آفریقا، کرهجنوبی در ماداگاسکار و همچنین قطر و چین در قزاقستان و آفریقا رقابت برای اجاره اراضی را برای تولید غلات، سوختزیستی، کائوچو، زراعت چوب و روغنپالم بهشدت افزایش داده است.»
او ادامه داده بود: «اخیراً ارمنستان، ازبکستان، اوکراین، روسیه، قرقیزستان و رومانی کشورهای مقصد برخی از کشورها از جمله، آلمان، امارات، اردن، قطر، عربستان، ایتالیا و هلند برای سرمایهگذاری کشت فراسرزمینی بودهاند. از سال۲۰۱۷ با قطعیشدن روندهای افزایش قیمت جهانی غلات طی یک دهه پیشرو، تقاضا برای اجاره اراضی در حوزه اوراسیا رو به افزایش بوده است. به نظر میرسد جریان سرمایهگذاریها از مقاصد سنتی کشت فراسرزمینی نظیر کنیا، اوگاندا، لیبریا، برزیل، آرژانتین، ماداگاسکار، سودان، سیرالئون، غنا و موزامبیک به سمت حوزههای جدیدتر در آسیایمرکزی، افغانستان، کامبوج و اندونزی تغییرجهت داده است.»
در واقع، اینجا جایی است که دولت باید وارد عمل شود، با سرمایه گذاری در کشورهایی که آب و خاک مناسب دارند کشاورزی کند و درآمد حاصل از آن را برای مدتی مثلاً نزدیک به ۱۰ سال به عنوان یارانه به کشاورزانِ ایرانی بدهد، تا طی این مدت، آنها شغل شان را تغییر بدهند.
اگر کشاورزی را تعطیل نکنیم...
اما اگر رویه کنونی در مصرف آب در بخش کشاورزی ادامه داشته باشد، چه اتفاقی ممکن است برای ایران بیفتد؟ واقعیت این است که بررسی رفتار شهروندان در شرایط بحرانی، امری است که اگر غیرممکن نباشد، بی نهایت دشوار است.
با این همه، میتوان خسارات اقتصادی ناشی از تداوم وضعیتِ کنونیِ مصرف آب در ایران را تخمین زد. بر این اساس، در گزارشی که توسط بانک جهانی منتشر شده و دادههای آن به سال ۲۰۲۰ میلادی بر میگردد، اثر کمبود منابع آب بر تولید ناخالص داخلی (GDP) کشورهای مختلف در جهان، تا سال ۲۰۵۰ میلادی مورد بررسی قرار گرفته است.
این دادهها در دو حالت مورد بررسی قرار گرفتهاند، نخست حالتی که وضع موجود در استفاده از منابعِ آبی ادامه پیدا کند و دوم، حالتی که سیاستهایِ کارآمد در استفاده از منابع آبی در دستور کار کشورها قرار بگیرد.
بر اساسِ این گزارش، اقتصاد همه کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، تا سال ۲۰۵۰ از کاهشِ منابع آبی آسیب میبیند و کوچک میشود، اما در صورتی که سیاستهای درستی در زمینه مدیریت منابع آب در دستور کار قرار بگیرد، این آسیب کمتر خواهد بود.
بر این اساس، کشورهایی همچون ایران، ترکیه، عربستان سعودی، عراق، عمان، یمن، مصر، سوریه، لیبی و الجزایر، در صورتی که به شیوه کنونی آب مصرف کنند، در ۳ دهه آینده، معادل ۱۰ درصد از تولید ناخالص داخلی (GDP) خود را به دلیل بحران آب از دست میدهند. برای ایران، این رقم معادل ۴۵ میلیارد دلار برآورد میشود که با احتساب دلار ۲۵ هزار تومانی، بیش از یک میلیون میلیارد تومان خواهد بود.
این، اما در حالی است که بر اساس همین گزارش، اگر سیاستهای کارآمد در زمینه آب در این کشورها ایجاد شود، سطح کاهش تولید ناخالص داخلی تا سال ۲۰۵۰ میلادی، در کشورهای مورد اشاره در بالا به ۶ درصد از تولید ناخالص داخلی کنونیِ آنها میرسد. به عبارت ساده، سقوط و افت اقتصادی حتمی است و بحث تنها بر سر میزان آن است.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.
منبع: فرارو