به گزارش سایت خبری پرسون، هنوز مشخص نیست آیا میزان مشارکت در انتخابات به اندازهای خواهد بود که یک دوقطبی انتخاباتی شکل بگیرد یا اینکه گزینه اصولگرایان در نهایت پیروز انتخابات خواهد بود. از سوی دیگر آنچه مشهود است متوسل شدن کاندیداهای ریاستجمهوری برای جلب آرای مردم به دادن وعدههایی است که زیاد با شرایط کشور همخوانی ندارند. دادن وام و افزایش یارانه نقدی از جمله مهمترین شعارهایی است که در شرایطی که دولت با کسری بودجه مواجه است، با واقعیت فاصله دارند.
به همین دلیل و برای بررسی مهمترین تحولات و شرایط انتخابات ریاستجمهوری با مهندس سیدمصطفی هاشمیطبا، کاندیدای ریاستجمهوری سال96 گفتوگویی شده است. هاشمیطبا معتقد است: «یک ضربالمثل در فارسی وجود دارد که عنوان میکند «آب ریخته را نمیشود بازگرداند». وضعیت امروز جامعه به دلیل تصمیمگیریهای اشتباهی است که در گذشته صورت گرفته است. راهکاری نیز نمیتوان ارائه کرد و تنها میتوان اظهار امیدواری کرد که مردم در انتخابات مشارکت داشته باشند.
شاید کاندیداهای ریاستجمهوری به دلیل همین وضعیت است که تلاش میکنند شعارهایی را مطرح کنند که با عوامفریبی سبب تشویق مردم برای حضور در انتخابات شود. این در حالی است که مقام معظم رهبری عنوان کردهاند کاندیداهای ریاستجمهوری وعدههایی که در حد توانایی آنها نیست و جنبه واقعی ندارد به مردم ندهند چراکه باعث دلسردی خواهد شد. این در حالی است که کاندیداهای ریاستجمهوری بدونتوجه به وضعیت کشور برای جلب آرای مردم وعده میدهند».
در ادامه ماحصل این گفتوگو را میخوانید.
ارزیابی شمـا از وضعیت برنامههـای کانـدیـداهای ریاستجمهوری چیست؟ آیا ایـن ترکیب کانـدیداهای انتخاباتی میتواند زمینهساز حل مشکلات کشور شود؟
واقعیت این است که ما هنوز نمیدانیم شورای نگهبان با چه روشی نامزدها را تایید صلاحیت کرده است. ما هنوز نمیدانیم چرا فردی مانند آقای پزشکیان ردصلاحیت شده است. هنگامی که دلیل آن را نمیدانیم نمیتوانیم به صورت دقیق درباره آن اظهارنظر کنیم. ما نمیدانیم چرا آقای محسن هاشمی ردصلاحیت شده و استدلال در این زمینه چه بوده است. از همه مهمتر اینکه ما هنوز نمیدانیم افرادی که تأییدصلاحیت شدهاند با توجه به چه ویژگیها و تواناییهایی و پارامتری تأیید شدهاند.
در قانون اساسی ویژگیهای مهمی برای کاندیدای ریاستجمهوری از جمله اعتقاد به اسلام، مدیر و مدبر و رجل سیاسی بودن در نظر گرفته شده است. به همین دلیل نکته کلیدی این است که بدانیم چگونه این افراد تأییدصلاحیت شدهاند و در مقابل چرا بقیه افراد که شایستگان زیادی نیز در بین آنها وجود داشتهاند، ردصلاحیت شدهاند. نهاد مربوطه در این زمینه شفافسازی نکردهاند و گمان میکنند این شفافسازی باید تنها در بین خودشان انجام شود. بسیاری از کسانی که ردصلاحیت شدهاند عنوان میکنند که دوست دارند دلیل ردصلاحیت خود را بدانند تا مردم در جریان امر قرار بگیرند. از سوی دیگر باید مشخص کند که از چه راه و رویکردی متوجه شده این هفت نفر متدین و مدیر و رجل سیاسی بودهاند که توانایی اداره کشور را دارند. مردم تمایل دارند، بدانند معیار برای تقوای کاندیداهای ریاستجمهوری چیست؟ اگر در این زمینه شفافسازی کنند به یک راهنما برای مردم تبدیل خواهد شد.
اگر شورای نگهبان دلایل تأییدصلاحیت این افراد را بیان کند بسیاری از مردم برای مقایسه این کاندیداها شرایط بهتری خواهند داشت و به صورت بهتری تصمیمگیری خواهند کرد. از سوی دیگر سلامت افراد نیز برای حضور در رقابتهای انتخاباتی حائز اهمیت است. به عنوان مثال اگر کسی بیماری پیشرفته قند داشته باشد آیا برای ریاستجمهوری فرد مناسبی است؟ آیا کسی که بر اثر کهولت سن ناشنوا است برای ریاستجمهوری فرد مناسبی است؟ بهتراست درباره عملکرد خود در زمینه تصمیمی که برای انتخاب افراد گرفتهاند برای افکار عمومی جامعه شفافسازی کنند. در غیر این صورت نمیتوان در این باره قضاوت کرد و چنین قضاوتی جاهلانه و غیرعلمی خواهد بود.
مقام معظم رهبری درباره عدم احراز صلاحیت برخی افراد عنوان کردهاند که در حق آنها ظلم و جفا شده است. در چنین شرایطی انتظار بود نهادهای تصمیمگیر برای جبران این جفا اقداماتی را انجام بدهند اما در عمل چنین اتفاقی رخ نداده است. دیدگاه شما در این زمینه چیست؟
اگر ردصلاحیت افراد بهحق باشد هیچ ایرادی ندارد و قانون چنین اجازهای به افراد میدهد. ما هنوز نمیدانیم به چه دلیل آقای لاریجانی را ردصلاحیت شده است. این در حالی است که دلایل این مسأله نیز در حد گمانهزنی و شایعه بوده و هنوز هیچ مسئولی در این زمینه به صورت دقیق اظهارنظر نکرده است. اظهاراتی که درباره شرایط فرزند ایشان مطرح میشود دارای ابهام است و هنوز مشخص نیست این سخنان به چه میزان دقیق است و به چه میزان براساس گمانهزنی صورت گرفته است. نکته حائز اهمیت این است که آیا آقای لاریجانی همه شرایط ریاستجمهوری را داشته اما به دلیل اینکه فرزند ایشان در آمریکا تحصیل میکرده ردصلاحیت شده یا اینکه دلایل دیگری نیز وجود داشته است. مشکل در عدمشفافیت است.
هنگامی که همهچیز شفاف باشد و دلایل برای افکار عمومی بازگو شود، جای هیچ سوالی نیز باقی نمیماند. ممکن است آقای لاریجانی بهحق ردصلاحیت شده باشد اما به دلیل اینکه ما اطلاعات دقیقی دراین زمینه نداریم، نمیتوانیم به صراحت و با دقت درباره آن اظهارنظر کنیم. آقای لاریجانی درشرایط کنونی مشاور مقام معظم رهبری و نماینده ایشان در توافق ایران و چین بودهاند. به همین دلیل شورای نگهبان باید به صراحت عنوان کند که دلیل ردصلاحیت ایشان چه بوده است.
آقای مهـرعلیـزاده مـدعی تشـکیل دولـت سـوم اصلاحات است. این در حالی است که جریان اصلاحات پس از ردصلاحیت گزینههای خود عنوان کرده در انتخابات ریاستجمهوری نـامزدی نـدارد و قصـد ندارد از نامزدی حمـایت کند. آیـا تصمیم جریـان اصلاحـات در این زمینـه صحیح بوده است؟
واقعیت این است که آقای مهرعلیزاده عضو هیچکدام از گروههای اصلاحطلب نبوده است. هرچند ایشان در ذات خود یک اصلاحطلب هستند و در دولت اصلاحات نیز مسئولیت داشتهاند. نهاد اجماعساز چهارده نفر را به عنوان گزینههای نهایی جریان اصلاحات انتخاب کردهاند. این در حالی است که نام آقای مهرعلیزاده در بین این افراد نیز نبوده است. این در حالی است که آقای همتی با حزب کارگزاران سازندگی ارتباط داشته است. به همین دلیل نیز در شرایط کنونی حزب کارگزاران سازندگی از ایشان در انتخابات حمایت میکند. اصلاحطلبان اگر قرار است از آقای مهرعلیزاده حمایت کنند باید به یک جمعبندی برسند و پس از آن نتیجه را به افکار عمومی جامعه اعلام کنند. آقای مهرعلیزاده مدعی هستند به دنبال تشکیل دولت سوم اصلاحات هستند.
در شرایط کنونی این تنها یک ادعاست و چنین ادعایی نمیتواند به راحتی مورد تأیید قرار بگیرد. گروههای اصلاحطلب باید با ایشان وارد مذاکره شوند که هدف ایشان از دولت سوم اصلاحات چیست و چنین دولتی چه رویکردی در پیش خواهد گرفت. آقای مهرعلیزاده عنوان کرده به دنبال تشکیل دولت سوم اصلاحات است. این در حالی است که این سخن با اما و اگرهای زیادی مواجه است.
کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری در فضای انتخابات شعارهایی مانند وام500 میلیونی به جوانان، یارانه450 هزار تومانی و... مطرح میکنند که به نظر میرسد با توجه به وضعیت بودجه کشور با واقعیت فاصله دارد. چرا کاندیداهای انتخاباتی بهرغم علم به وضعیت اقتصادی کشور چنین شعارهایی را مطرح میکنند؟
این ماجرا و دادن وعدههای توخالی از زمان احمدنژاد آغاز شده و تا امروز ادامه داشته است. تحریمهای آمریکا براساس پنج قانون مصوب کنگره آمریکا صورت گرفته است. برخی از این تحریمها در اختیار رئیسجمهور آمریکا و بسیاری از آنها در اختیار کنگره آمریکاست و باید در کنگره درباره آنها تصمیمگیری شود. به همین دلیل تصور اینکه تحریمها برداشته میشود تصور خامی است. تنها در شرایطی که ما با آمریکا سازشی اساسی انجام بدهیم این احتمال وجود دارد که همه تحریمها برداشته شود. عقل سلیم حکم میکند که کاندیداهای ریاستجمهوری فرض را بر این بگذارند که تحریمهای آمریکا درآینده نیز ادامه خواهد داشت. این در حالی است که ممکن است در مذاکرات وین شرایط به شکلی پیش برود که در نهایت تحریمهای مرتبط با برجام برداشته شود؛ کمااینکه نتیجه مذاکرات گواهیدهنده چنین شرایطی است. شرایط به شکلی است که آمریکا هر زمان اراده کند میتواند با بهانههای مقابله با تروریسم و حفظ حقوق بشر تحریمهای ایران را فعال کند.
به همین دلیل تحریمها در آینده نیز وجود دارند. این در حالی است که برخی از کاندیداهای ریاستجمهوری متوجه شرایط نیستند و اظهاراتی را بیان میکنند که بیشتر جنبه پوپولیستی و عوامفریبی دارد. به عنوان مثال بنده درباره کسی که مدعی است به جوانان وام500 میلیونی میدهد محاسبه کردم که اگر در سال500هزار ازدواج در کشور صورت بگیرد ما به اعتباری حدود280هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز داریم. این در حالی است که کسی که مدعی این مسأله است هنوز مشخص نکرده این پول بهصورت وام خواهد بود یا وام بلاعوض.280 هزار میلیارد تومان به معنای یکسوم بودجه کل کشور است. این در حالی است که بودجه کل کشور در سالهای اخیر با کسری بودجه قابلتوجهی مواجه بوده است. به همین دلیل چنین ادعاهایی تنها برای عوامفریبی و جذب آرای مردم است و هیچ سندیتی ندارد. یکی دیگر از کاندیداها نیز مدعی است در روز دو میلیون بشکه نفت میفروشد و به مردم یارانه450هزارتومانی میدهد.
این در حالی است که نقدینگی موجود در بازار و تورم چالشهای بسیار جدی برای معیشت مردم به وجود آورده است. به نظر میرسد برخی از کاندیداهای ریاستجمهوری حرفی برای گفتن ندارند و به همین دلیل دست به عوامفریبی میزنند. یکی دیگر از کاندیداهای ریاستجمهوری عنوان میکند قصد دارد حکمرانی را در ایران تغییر بدهد. این در حالی است که به نظر میرسد این افراد معنی حکمرانی را به خوبی درک نکردهاند و به همین دلیل چنین ادعاهایی را مطرح میکنند. مگر رئیسجمهور میتواند حکمرانی را تغییر بدهد؟ کار بهجایی رسیده که برخی عنوان میکنند اگر رئیسجمهور حکم حکومتی صادر کند طی مدت سه روز وضعیت بورس درست میشود. این در حالی است که اصلا حکم حکومتی متعلق به رئیسجمهور نیست و متعلق به ولیفقیه است. این افراد بهخوبی متوجه شرایط انتخابات هستند و میدانند انتخاب نمیشوند. به همین دلیل تلاش میکنند با چنین حرفهایی برای خود طرفدار جمع کنند و خود را در جامعه توجیه کنند.
نظـرسنجـیهـای صـورت گـرفتـه نشاندهنده کـاهش مشـارکت مـردم در انتخابات نسبت به انتخابات گذشته است. به نظر شما در روزهای منتهی به انتخابات چگونه میتوان مردم را اقناع کرد که در پای صندوقهای رأی حاضر شوند؟
یک ضربالمثل در فارسی وجود دارد که عنوان میکند «آب ریخته را نمیشود بازگرداند». وضعیت امروز جامعه به دلیل تصمیمگیریهای اشتباهی است که در گذشته صورت گرفته است. راهکاری نیز نمیتوان ارائه کرد و تنها میتوان اظهار امیدواری کرد که مردم در انتخابات مشارکت داشته باشند. شاید کاندیداهای ریاستجمهوری به دلیل همین وضعیت است که تلاش میکنند شعارهایی را مطرح کنند که با عوامفریبی سبب تشویق مردم برای حضور در انتخابات شود. این در حالی است که مقام معظم رهبری عنوان کردهاند کاندیداهای ریاستجمهوری وعدههایی که در حد توانایی آنها نیست و جنبه واقعی ندارد به مردم ندهند چراکه باعث دلسردی خواهد شد. این در حالی است که کاندیداهای ریاستجمهوری بدونتوجه به وضعیت کشور برای جلب آرای مردم وعده میدهند.
با توجه به فضای انتخابات، رئیسجمهور بعدی کشور را یک اصولگرا میدانید یا اصلاحطلب؟
بنده معتقدم اگر آقای رئیسی از انتخابات انصراف ندهند و تا پایان انتخابات در صحنه باشند شرایط انتخابات به شکلی است که احتمال ریاستجمهوری ایشان بیشتر از بقیه است. دولتهای ما شاید در شعار و حرف رویکردهای متفاوتی داشتهاند اما به یک شیوه عمل کردهاند. واقعیت این است که مسائلی که در دولت آینده وجود خواهد داشت به اندازهای چالشبرانگیز و بزرگ است که دولت نمیتواند در عمل اقدام موثری برای حل آنها انجام بدهد. تنها در شرایطی که چنین ارادهای در رئیسجمهور و دولت وجود داشته باشد میتوان نسبت به حل مشکلات امیدوار بود.
بهعنوان مثال نمایندگان مجلس یازدهم عنوان کردهاند قصد داشتهاند ساختار بودجه کشور را تغییر بدهند و آن را بهتر کنند. این در حالی است که درعمل نهتنها چنین اتفاقی رخ نداده؛ بلکه وضعیت بودجه بدتر هم شده است. واقعیت این است که90 درصد بودجه دولت صرف پرداخت حقوق کارمندان دولت، بازنشستگان و پرداخت یارانه به مردم میشود. آیا کسی جرأت دارد که عنوان کند اگر رئیسجمهور شدم حقوق کارمندان را پرداخت نمیکنم یا به مردم یارانه نمیدهم؟ نکته دیگر اینکه درآمد دولت کم است و با کسری بودجه مواجه است. شرایط به شکلی نیست که کسی بتواند با چراغ جادو به یکباره همه مشکلات را حل کند. شرایط به راحتی تغییر نخواهد کرد. دلیل آن نیز این است که روش حکومتداری در کشور ما به همین صورت است. این در حالی است که برخی تلاش میکنند مردم را راضی کنند. مردم نیز با توجه به مشکلات زیادی که در زندگی خود دارند راضی نخواهند شد.
منبع: آرمان ملی