یادداشت میهمان؛

دیپلماسی فدای میدان یا میدان فدای دیپلماسی؟

یادداشت/ نه دیپلماسی باید فدای میدان شود و نه میدان فدای دیپلماسی؛ بلکه کشوری موفق است که بتواند دستاوردهای میدانی‌اش را آن چنان بالا ببرد تا دیپلمات‌هایش آن سرمایه را در کارزارهای بین المللی نقد کنند.

تصویر دیپلماسی فدای میدان یا میدان فدای دیپلماسی؟

سایت خبری پرسون ـ اخیر انتشار فایل صوتی از وزیر امور خارجه جنجالی جدی در سطح داخل و خارج از کشور ایجاد کرده است.

اگرچه نگارنده با توجه به شائبه سیاسی بودن موضوع و اهداف انتخاباتی از انتشار آن در جهت دوقطبی سازی کشور تمایل نداشت به مسئله ورود کند اما با توجه به درخواست مکرر جهت تحلیل و بررسی آن درصدد است در سلسله یادداشتهایی به بررسی برخی از محورهای سخنان دکتر ظریف بپردازد.

از جمله جملات بحث برانگیز وزیر امور خارجه در مصاحبه خود با مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری، «فدا شدن دیپلماسی برای میدان بود».

ابتدا لازم است بیان گردد که دیپلماسی در بیان ساده به علم و فن اداره روابط یک کشور با سایر کشورها، سازمان ها و به طور کلی کنش گران رسمی و غیر رسمی عرصه بین الملل گفته می‌شود.

به عبارت دیگر وظیفه دیپلمات اجرا و تحقق اصول و راهبردهای یک کشور در صحنه روابط بین الملل است.

بنابراین دیپلماسی به خودی خود هدف نبوده بلکه ابزار و روشی در رسیدن به اهداف و به دست آوردن منافع ملی است.

اگر مقصودمان از لفظ «میدان» هم استفاده از قوه قهریه جهت بالا بردن ضریب امنیت ملی، تضمین بقای کشور و افزایش عمق استراتژیک باشد، بدون تردید ابزاری موثر جهت متحقق ساختن منافع ملی و دستیابی به اهداف و نقشه راه از پیش تعیین شده در مراکز تصمیم ساز است.

پس «دیپلماسی و میدان» دو بال کمال یابی و پیشرفت یک نظام سیاسی اند و اصولا بیان قربانی شدن هر کدام برای دیگری نوعی مغالطه کردن است.

برای مثال قطعنامه ۵۹۸ که وزیر فعلی امورخارجه نیز پس اتمام جنگ از دست اندرکاران اجرای آن به شمار می‌رود و تا حدود زیادی به حقوق ایران و معرفی متجاوز پرداخته بود، زمانی تصویب شد که نیروهای میدانی در اواخر سال ۶۴ بندر استراتژیک فاو را تصرف ساختند و یکسال بعد با گذشتن از نهر جاسم در عملیات کربلای ۵ توانستند به دروازه های بصره دومین شهر مهم عراق برسند.

در صورتی که طی ۷ سال جنگ هیچ قطعنامه موثری و عادلانه‌ای برای حمایت از حقوق طرف ایرانی تصویب نشد زیرا شرایط میدانی به سود جمهوری اسلامی چرخش پیدا نکرده بود.

یا در اوایل بحران سوریه و هنگامی که دمشق در محاصره کامل معارضان قرار داشت، گروهی از کشورها با نام دوستان سوریه در نشست ژنو ۱ متشکل از دهها کشور برای جایگزینی نظام بشار اسد تصمیم‌گیری کردند و حتی نماینده جمهوری اسلامی را برای کنفرانس مزبور دعوت نکردند، لکن با تغییر شرایط میدانی که با کمک فرماندهان نظامی به وقوع پیوست و دست برتر محور نزدیک به ایران در تحولات منطقه به وضوح عیان گشت، بسیاری از دولتها از روی تنگنا و عجز به لزوم حل معضلات و چالش های منطقه ای با کمک و پشتیبانی جمهوری اسلامی معترف گشتند.

یا همین تغییر موضع آشکار ولیعهد سعودی که دیشب رسما اظهار داشت که ایران کشوری همسایه است و امیدوارم روابط خوبی با آن داشته باشیم از کجا نشات گرفته است؟

کدام عوامل بن سلمان که روزگاری می‌خواست جنگ را به داخل ایران بکشاند را به پذیرش واقعیت ها و دراز کردن دست دوستی به سمت تهران سوق داده است؟

آیا غیر از تحولات اخیر میدانی در جنگ بین سعودی و یمن است که ولیعهد جوان و پرادعا را رام کرده که سعی در دست یازیدن به دامان ایران برای حل بحران و بیرون آمدن از باتلاق یمن نموده است؟

در نهایت نگارنده عمیقا باور دارد نه دیپلماسی باید فدای میدان شود و نه میدان فدای دیپلماسی؛ بلکه کشوری موفق است که بتواند دستاوردهای میدانی‌اش را آن چنان بالا ببرد تا دیپلمات‌هایش آن سرمایه را در کارزارهای بین المللی نقد کنند.

البته از این نکته نیز نباید غفلت کرد که مسائل امنیت ملی و بقای یک نظام سیاسی قابل معامله و مذاکره و ایضا نقد شدن نیست زیرا بدیلی برای آنها وجود ندارد .

دکتر علیرضا تقوی نیا ـ کارشناس مسایل غرب آسیا

285389