به گزارش سایت خبری پرسون از کردستان، فرزندِ منوچهر طاهرزاده بودن حسی از غرور و حقشناسی ایجاد میکند؛ از یک طرف احساس فخر به پدری که هنرمندی ارزنده بود و در طول ۳۵ سال سابقۀ خوانندگی و آهنگسازی، آثار ماندگاری خلق کرد و حقشناسی به مردمی که هنوز با گذشت ۱۸ سال از وفات طاهرزاده، به او مهر میورزند و یادش را گرامی میدارند.
محمدرضا، فرزند منوچهر طاهرزاده که خود، دستی هم در موسیقی دارد در گفتوگویی صمیمانه با پرسون شرکت کرد. از او سپاسگزاریم.
با تشکر از شما که دعوتمان را پذیرفتید، ضمن معرفی خودتان بفرمایید چند سالتان بود که استاد طاهرزاده به رحمت خدا رفت؟
با سپاس فراوان از رسانه خوب و مردمی پرسون که یاد هنرمندان را گرامی میدارید و به افراد تأثیرگذار در این امر (آنها که درواقع شناسنامه هنری کرمانشاه بودند) میپردازید. پدر من در خانوادهای اهل موسیقی به دنیا آمد.
منزل پدربزرگ من استاد «یدا... طاهرزاده» پایگاه موسیقی و هنرمندان بود و خود نیز استاد تار بودند؛ مرحوم «فریدون حافظی» هم از اقوام پدربزرگ من بود بنابراین پدرِ بنده در فضایی آکنده از شعر و موسیقی بزرگ شد؛ همین مسئله شور و شوقِ موسیقی را در جانِ عاشق او افکند و باعث شد در این راه گام بردارد و با کمک دایی پدرم استاد کیومرث حیدری که ترانهسرا بود خوانندگی را ادامه دهد (آقای کیومرث حیدری،بیشترِ کارهای پدر من را سروده است).
وقتی بستر کار برای پدرم فراهم شد نزد استاد مسعود زنگنه هم تئوری موسیقی را فراگرفت و به صورت علمی وارد این عرصه شد. من هم متولد ۱۳۷۳ هستم. تقریباً 9 ساله بودم که آن اتفاقِ تلخ افتاد و پدرم را از دست دادم. چون کم سن وسال بودم خاطرات زیادی از آن روزها ندارم و بیشتر صحبتهای من، نقلِ قول از خانواده و دوستان است.
هماکنون به چه کاری مشغولید؟ آیا شما نیز موسیقی را ادامه میدهید؟
من تحصیل کردۀ موسیقیام و اکنون موسیقی درس میدهم. ساز تخصصیام سنتور است. به هر حال در قامت معلمی تلاش میکنم مفید باشم.
فرزند استاد طاهرزاده بودن چه حسی دارد؟ چون خودِ شما در رشته موسیقی فعالیت میکنید سقف آرزوهایتان تا کجاست؟
وقتی واکنشِ محبت آمیزِ مردم را به پدرم میبینم احساس شادی میکنم و از اینکه در شهر به هر جمعی که میروم مرا به عنوان فرزند طاهرزاده معرفی میکنند میفهمم مردم چقدر او را دوست دارند. گاهی احساس میکنم مقامِ هنری پدرم را هنوز به درستی نشناختهام.با آنکه حدود ۱۸ سال از فوت پدرم گذشته است، مردم محبت خود را دریغ نمیکنند و این برای من حس خاصی دارد.
اینکه فرمودید سقف آرزوهایتان تا کجاست، چون من موسیقی تدریس میکنم، دوست دارم در شرایط ایدهآلتری با گروه سنتورنوازان، آهنگها و ایدههایی را که دارم اجرا کنم. برنامۀ من بهعنوان نوازنده و معلم، تشکیل یک گروه موسیقی است. باید دید در آینده با گذر عمر، چشمانداز آیندۀ ما چه خواهد بود.
آیا حقیقت دارد که زندهیاد طاهرزاده در سالیان واپسین عمر، گوشهگیر بودند؟
خیر. این سخن درست نیست. پدر من دو سال قبل از فوت، در دانشگاه تهران به همراه گروه خود برنامه اجرا کرد. قبل از آن هم در کرمانشاه برنامه داشت و حتی در تدارک آلبوم «صبح زیتون» بود. پدر من همواره با موسیقی زندگی میکرد و اساساً اهل گوشهگیری نبود.
از سختیهای روزگار استاد در سالهای پس از انقلاب و روزهای خانهنشینی بگویید.
واقعیت این است که اوایل انقلاب بسترِ کار برای همۀ هنرمندان موسیقی فراهم نبود و این امر شامل پدر من هم شد اما پدرم صبوری به خرج داد تا زمانی که شرایط مهیا شد؛ بنابراین ارتباط خود را با واحد موسیقی رسانه ملی حفظ کرد؛ حتی در ایام دفاع مقدس نیز اجراهای زیادی داشت که عکس و لوحهای اهدایی به پدرم موجود است. پس از آن نیز پدر همواره در عرصۀ موسیقی فعال بود.
آیاصداوسیما آثارِ مجازِ استاد طاهرزاده را خریده است؟اساساً حق پخش این آثار با کیست؟
راستش من اطلاع چندانی ندارم. این قضیه حق پخش کپی رایت هم در کشور ما به صورت جدی رعایت نمیشود؛ اما صدا و سیما معمولاً آثار موسیقیای را که مردم از آن استقبال میکنند، پخش میکند. دربارۀ حق پخش آثار و هنرمندان هم سکوت کنم بهتر است.
فصل پاییز و کوچِ غمگین پرستوها، برای شما تداعیگرِ چه حسیست؟
پدر من پاییز را بسیار دوست داشت و در این فصل نیز بدرودِ حیات گفت. کوچ غمگین پرستوها هم تداعیگرِ یاد پدر من است. هر سال فصل پاییز به یاد پدر میافتم. ترانه پاییز یکی از کارهای زیبای پدر بود که شعر آن را روانشاد «محمدرضا فتاحی» سرود.
از شاگردان استاد طاهرزاده چه کسانی در عرصۀ موسیقی موفق بودهاند؟
شرایط آن روزگار و تحولاتی که در بعد از انقلاب پیش آمد به گونهای بود که امکان تدریس برای پدر وجود نداشت. اوج پختگی و تجربۀ موسیقایی پدر من به سالهای ۵۸ و ۵۹ برمیگشت که متأسفانه شرایط ایجاد آموزشگاه و تعلیم موسیقی برای او فراهم نبود؛ البته تعداد اندکی از دوستان بودند که نزد او میآمدند و سؤالی در زمینه موسیقی میپرسیدند و پدر نیز آنها را راهنمایی می کرد؛ اما اینکه مدام شاگردان ثابتی داشته باشند، خیر.چنین نبود.
به کدام سازعلاقه دارید؟
من از کودکی با «تنبک» شروع کردم و خیلی هم به آن علاقه داشتم. چند سال بعد به «سنتور» علاقهمند شدم و خدمت استاد «پشنگ کامکار» آموزش دیدم. سپس نزد استادان دیگر ادامه دادم بنابراین ساز اصلی من سنتور است و هماکنون این ساز را تدریس میکنم.
اهل مطالعه و کتاب هستید؟
اولویت من کتابهای موسیقی است و در این زمینه کتابهای تخصصی میخوانم. علاوه بر آن، به مطالعۀ کتب شعر کلاسیک و شعر نو بسیار علاقه دارم در فرصتهای مناسب، رمان هم میخوانم. کتاب برای من بسیار ارزشمند است.
به نقش مادرتان «زندهیاد شهین پیر ارشاد» در ایجاد فضای هنری و آرامش خانواده هم اشاره بفرمایید.
مادر من در کارنامۀ هنری پدرنقش مهمی داشت؛ خصوصاً در پس از انقلاب و آن دو آلبومی که پدر منتشر کرد (آخرین برگ و آلونک)؛ همچنین اجراهایی که در سراسر کشور صورت میگرفت با پیگیریهای مادرم انجام میشد. بدون کمک او آن دو آلبوم منتشر نمیشد. از طرفی، آرامش خانواده و اینکه پدر بتواند با فراغِ بال کار کند مدیون مادرم بود. او یک پشتیبان و دلسوز بود و همۀ کارهای پدر را مدیریت می کرد؛ اما تقدیر چنین بود که من این دو عزیز را بسیار زود از دست بدهم.
اگر سخن پایانی و دردِ دلی دارید، بفرمایید.
از محبت و لطف شما ممنونم. امیدوارم شرایطِ هنری در کشور به استانداردهای موردنظر برسد چون در غرب کشور و بین مردم کُرد استعدادهای بالقوۀ زیادی دارد.
ما بزرگانی مثل استاد «حسین علیزاده»، «کیهان کلهر» و... را داریم که یکی از مفاخر ایران و مردم کُرد هستند. البته افراد زیادی در عرصۀ موسیقی فعالیت میکنند؛ خانوادۀ پورناظری و.... استعداد هنری زیاد است.امیدوارم تمام هنرمندان بتوانند کار و فعالیت کنند. همۀ آنها نیازمند مدیریت مسئولان هستند تا بسترِ کار را برای این همه استعدادها فراهم کنند.
گفتگو از اسماعیل رحمانی
نظرات شما ( 1 نظر )