به گزارش سایت خبری پرسون، محمد فاضلی در یادداشتی نوشت:
مدل «رشد مسقف» یعنی به گونهای همه چیز طراحی شده میشود که هر آدمی، شرکتی، ورزشکاری، بانکی، رسانهای، صفحهای در فضای مجازی، ناشری، سیاستمداری و ... همینطور الی آخر، سقف دارند، سقفی کوتاه، که از آن حد نباید بلندتر و بزرگتر بشوند.
این یعنی مثلاً عادل فردوسیپور خوب نیست، عادلِ مُسَقَّف خوب است، عادل و برنامهاش سقف دارد؛ اصلاً همه سقف دارند و از سقفشان نباید بلندتر بشوند. شرکت و بانک خصوصی سقف دارد، شرکت استارتآپی، پهنای باند، محبوبیت سیاستمدار یا تعداد فالوئرهای صفحات مجازی حد دارد و اگر شده با کاهش پهنای باند باید جلوی رشدشان را گرفت تا از سقفشان بالاتر نروند.
زنان سقف دارند و سقفشان کوتاهتر از مردان است؛ آنها که متفاوتتر میاندیشند، سقف دارند و هر قدر متفاوتتر، سقفشان کوتاهتر؛ آنها که روشهایشان فرق دارد، سقف کوتاهتری دارند.
این «رشد مُسَقَّف» با دنیای امروز سازگار نیست. دنیای امروز جایی است که صفحات مجازی بازیگران فوتبال و هنرپیشههای سینما از صفحه سیاستمداران فالوئرهای بیشتری دارند؛ دنیایی که ثروت افرادی مثل ایلان ماسک یا جف بزوس سقف ندارد و از بودجه برخی دولتها فراتر میرود؛ جهانی که محدودیتها را در چارچوب قانون از پیش پای آدمها، شرکتها، رسانهها، خلاقیتها، مبدعان روشها، فراتر روندگان از مرزها و ... برمیدارد.
زیستن در دنیای «رشد مُسَقَّف» رؤیاهای انگیزهبخش را از آدمیان میگیرد و آنها را ناشادمان و گریزان میسازد. حکمرانی برای مُسَقَّف کردن رشد نیست. آدمهایی که به زیست و رشد مُسَقَّف عادت کنند، قدشان، قدر آرزوها و خلاقیتهاشان و قد امید و تواناییشان کوتاه میشود؛ اما قد آرزوهاشان بلند باقی میماند. فاصله میان قد آرزوها و قد توانایی و امیدشان، آنها را ناراضی و عاصی میکند.
این آدمها دست آخر مثل «گِلام» میشوند، شخصیت سرخورده و ملول رمان «سفرهای گالیور» اثر جاناتان سوییفت که چیزی جز سر هم کردن «جامعه لیلیپوتی» برنمیآید. آدمهایی که دائم میگویند «من میدونم، ما موفق نمیشیم.»