به گزارش سایت خبری پُرسون، روزنامه هم میهن نوشت: گروه بسیار اقلیت ایرانیان که با رانت و فساد و یا با استفاده شهروندان اندکی که توانستهاند با رعایت همه آداب کسبوکار در عرف و در قانون سرمایهای اندوخته و با سرمایه پاک خود فعالیت میکنند نیز سردرگریبان و سرسامگرفته به کشور نگاه میکنند و سر در نمیآورند که سرنوشتشان چه خواهد شد. تنها و تنها یک اقلیت چسبیده به قدرت سیاسی که از راه فساد و رانت جیبهای خود و خانواده را با برداشت از جیب ایرانیان پرکردهاند، شاید خرسند و راضی باشند.
حالا دیگر نمیتوان آنچه در بالا آمد را با سفیدنماییهای کلیشهای و ماله کشیدن پنهان کرد. این روزها مقامهای ارشدی که اداره کشور در اختیارشان است نیز به انبوه تنگناها تاکید دارند و به شکلهای گوناگون دراینباره سخن میگویند.
چیزی که پس از اعتراف مقامهای رسمی باید به آن پرداخت، این است که چه باید کرد تا ایران و ایرانیان در دریای ساختهشده به دست ناکارآمدها غرق نشوند؟
برخی نهادها که سهم بیشتری از قدرت را در دست دارند، میگویند کشور توانایی عبور از این روزگار تیره را دارد. این بخش اصلی از قدرت سیاسی باور دارد یا اینگونه نشان میدهد که اگر انبوهی گرههای کور بر دستوپای اقتصاد بسته شده، به دلیل ناکارآمدی نهاد دولت است. آیا این داوری کلی را میتوان حقیقت دانست؟
بررسی ها نشان میدهد اولاً پس ازجنگ، شش دولت با شعارهای گوناگون و آرزوهای بلند کشور را از نظر اجرایی اداره کردهاند. مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی با کوهی از تجربه اداره کشور در دهه 1358 تا 1368به مدت هشت سال تا 1376 نفر دوم کشور بود، آیا وی توانست به آرزوهایش برسد؟
نتایج و دستاوردهای این سالها نشان میدهد خیر. چرا؟ چون نهاد دولت حتی در دوره ریاستجمهوری وی به مرور ذیل نهادهای دیگر قرار گرفت و دولت دوم وی در اداره اقتصادی کشور ناگزیر به برگشت شد.
دولتهای اصلاحات به ریاست سیدمحمد خاتمی نیز با وجود آرای چشمگیر شهروندان در چموخمهای پدیدارشده بر سرراهش گیر افتاد و در اقتصاد کشور کاری که بایسته عبور دادن ایران از مدار توسعهنیافتگی باشد، رخ نداد.
شاید تدوین برنامه سوم توسعه بهترین دستاورد دولتهای اصلاحات بود که آنهم در اجرا با سدها و دیوارهای پیداوپنهان روبهرو شد.
دولتهای بعدی به ریاست محمود احمدینژاد، حسن روحانی، مرحوم ابراهیم رئیسی و نیز مسعود پزشکیان نیز نتوانستند اقتصاد ایران را در مسیر پیشرفت واقعی قرار دهند. بنابراین، نظریه «دولتهای ضعیف» ایران عامل بدبختی مردم بودهاند را میتوان ابطال کرد.
چه باید کرد؟ تغییر ذهنیت نهادهای قدرت درباره پدید آمدن بحران اقتصادی مهمترین اتفاقی است که باید بیفتد و البته، نیک میدانیم برای اینکه چنین رخدادی واقعیت پیدا کند، باید نیرویی بسیار بزرگ فراهم شود تا تغییر ذهنیت اتفاق بیفتد.
دلیل اینکه چنین اتفاقی نیفتاده، این است که توزیع قدرت در جمهوری اسلامی به بدترین حالت رخ داده و خواستاران دگرگونی، از قدرت رسمی سهم اندکی دارند. با این میزان قدرت، شاید کاری نشود کرد؛ اما باید کوشید تا راه باز شود. نمیتوان و دور از جوانمردی است که برای رهایی شهروندان ایرانی از تور و تله مشکلات فزاینده کاری نکرد.
نگاهی از نزدیک به زیر پوست کشور و شنیدن سخنان شهروندان نشان میدهد آنها برای اینکه آسایش مادی و آرامش ذهنی داشته باشند، نیازمند هوای دیگری در سپهر مسائل ایران هستند؛ هوایی تازه که کابوس و شبح ناکارآمدی را از آسمان کشور دور کند.
منبع: هم میهن