به گزارش سایت خبری پُرسون، دکتر محمدحسین محمدی، تحلیلگر اقتصاد سیاسی بین الملل و دکترای روابط بین الملل گرایش حقوق و سازمانهای بین المللی در یادداشتی نوشت: مرز مشترک ایران و پاکستان یکی از نقاط راهبردی منطقه است که نه تنها نقش تعیینکنندهای در امنیت ملی دو کشور ایفا میکند، بلکه ظرفیت عظیمی برای توسعه تجارت و تعامل اقتصادی نیز در آن وجود دارد. طول این مرز حدود هزار کیلومتر است و در طول آن تعداد متعددی گمرک و گذرگاه مرزی وجود دارد، اما زیرساختهای مواصلاتی و امنیتی موجود، به ویژه در سمت ایران، هنوز نیازمند اصلاح و بهسازیهای اساسی است تا بتوان از ظرفیت واقعی این مرز برای تجارت دو کشور بهره برد. در حال حاضر، حجم عمدهای از مراودات تجاری بین ایران و پاکستان از مسیرهای غیررسمی انجام میشود و این شیوه با وجود چالشها میتواند بستری برای تقویت امنیت غذایی ایران و رشد اقتصاد دو طرف باشد به شرط آنکه با یک راهبرد منسجم و هماهنگ همراه شود.
واقعیت آن است با توجه به شرایط سیاسی و اقتصادی منطقه، انتظار نمیرود که حجم هدفگذاری شده تجارت خارجی میان دو کشور به راحتی از مسیرهای رسمی محقق شود به ویژه با توجه به محافظهکاری شدید طرف پاکستانی و روابط نزدیک آن با ایالات متحده؛ بنابراین، مسیر مراودات غیررسمی که تجربه موفقی در تجارت بین پاکستان و افغانستان نشان داده است میتواند الگویی برای ایران نیز باشد. در این شیوه، تمرکز بر نیازهای اولویتدار دو طرف و شناسایی کالاهای پرسود میتواند ضریب موفقیت پروژههای مشترک را به شکل قابل توجهی افزایش دهد. از سوی دیگر بازرگانان موفق دو کشور که به زبانهای فارسی، اردو و بلوچی تسلط دارند نقش راهبری و شتابدهندگی به این مسیر را بر عهده خواهند داشت و میتوانند هم نیازهای بازار و هم چالشهای عملیاتی مسیر را به دقت مدیریت کنند.
ارتقای زیرساختها و امنیت مرزی
برای بهرهبرداری کامل از ظرفیت تجارت غیررسمی لازم است زیرساختهای مواصلاتی و امنیتی در طول مرز مشترک تقویت شود. این به معنای ایجاد پایانههای مرزی مجهز، مسیرهای حملونقل امن و توسعه مراکز لجستیکی است که بتوانند نیازهای عملیاتی بازرگانان را پاسخ دهند اما یکی از چالشهای فعلی ضعف زیرساختهای برق و انرژی در مرزهاست که گاه موجب کندی فعالیتهای تجاری میشود. از این رو سرمایهگذاری در نیروگاههای خورشیدی و ایجاد برق پایدار و دائمی در گذرگاههای مرزی میتواند هم مانع قاچاق سوخت شود و هم تجارت رسمی و غیررسمی را تسهیل کند. علاوه بر این ایجاد خطوط کشتیرانی مستقیم مانند مسیر کراچی – چابهار یا گوادر – چابهار، میتواند ارتباطات لجستیکی و انتقال کالا را به شکل قابل توجهی بهبود و هزینهها را کاهش دهد.
از منظر امنیتی نیز، تعامل نزدیک با نهادهای نظامی و امنیتی دو طرف ضروری است به این معنا که حمایت این نهادها از سرمایهگذاری مشترک در مرزها نه تنها به بهبود زیرساختها کمک میکند بلکه اعتماد بازرگانان را نسبت به امنیت فعالیتهای اقتصادی افزایش میدهد. همکاری نزدیک با ارتش و نیروهای حافظ مرز همچنین میتواند به طراحی راهکارهایی برای کاهش ریسکهای امنیتی و جلوگیری از قاچاق کمک کند.
مذاکرات و همفکری با سران قبایل
تجربه نشان داده است که بخش زیادی از مذاکرات مرزی دو کشور ایران و پاکستان تاکنون بر مسائل امنیتی متمرکز بوده است که امری درست و ضروری است اما چنانچه واقع بینامه بنگریم برای دستیابی به امنیت پایدار و توسعه اقتصادی مذاکرات باید با همان شدت و قوت بر محور تجارت غیررسمی نیز متمرکز شود. گفتوگوهای مستقیم با ریشسفیدان و سران قبایل موثر در دو طرف مرز به ویژه در ایالت بلوچستان پاکستان و استان سیستان و بلوچستان ایران، نقش کلیدی در ایجاد ثبات و همگرایی اقتصادی دارد. این نشستها میتواند در خاک ایران و پاکستان برگزار شود و پیام روشنی به طرفین مخابره کند که دو کشور به صورت جدی به دنبال دستیابی به حجم هدفگذاری تجارت خارجی هستند. همزمان همفکری و مشارکت فعالان اقتصادی بلوچ در ایران و پاکستان، میتواند راهکارهای عملیاتی و فرهنگی را برای تسهیل تجارت غیررسمی ارائه دهد و مانع سوءتفاهمها و تنشهای احتمالی شود.
در این مسیر، اتاق مشترک بازرگانی ایران و پاکستان نقش تعیینکنندهای دارد و باید با جلب مشارکت فعالان اقتصادی و برگزاری نشستهای منظم، هماهنگی میان دولت و بخش خصوصی را تسهیل کند. مذاکرات مشترک باید به گونهای طراحی شود که نیازهای دو طرف به وضوح مشخص شده و کالاهای راهبردی و پرسود شناسایی شوند. برای ایران، تامین امنیت غذایی و دسترسی به کالاهای وارداتی از جمله محصولات کشاورزی آب بر اهمیت دارد و برای پاکستان تامین پایدار انرژی بویژه سوخت گاز مایع و مواد پلیمری و این قرینه بودن حوزه نیازها فرصت مناسبی را برای سازو کار مکمل تجارت بین دو طرف ایجاد می کند.
تهاتر؛ راهکار عملی
یکی از مؤلفههای مهم در توسعه تجارت غیررسمی، استفاده از سازو کار تهاتر است. با طراحی یک سازوکار دوطرفه، میتوان معاملات تجاری را بدون نیاز به کانالهای نقلوانتقال مالی مشمول تحریم انجام داد. این شیوه میتواند شامل تهاتر محصولات کشاورزی، صنعتی و مواد خام باشد به گونهای که نیازهای دو طرف در قالب یک سیستم هماهنگ پاسخ داده شود. به عنوان مثال، ایران میتواند گوشت، برنج و محصولات آببر را از پاکستان تامین کند و پاکستان در مقابل، نیاز خود را به سوخت و مواد پتروشیمی و پالایشگاهی از ایران وارد نماید. چنین تهاتری، علاوه بر کاهش ریسکهای مالی، روابط اقتصادی دو کشور را تقویت کرده و بستری برای همکاری بلندمدت فراهم میآورد.
لیکن باید یاداوری کرد برای موفقیت این مدل، لازم است که نهادهای رسمی و خصوصی در دو کشور هماهنگی کامل داشته باشند. دولت میتواند ماموریت را به بازرگانان ایرانی که در مسیر غیررسمی با پاکستان تجارت میکنند بدهد تا نقش واسط و لیدر این فرآیند را ایفا کنند چرا که این اقدام نه تنها به تامین امنیت غذایی ایران کمک میکند، بلکه به توسعه اقتصادی مناطق مرزی و ایجاد فرصتهای شغلی پایدار نیز منجر خواهد شد.
سرمایهگذاری لجستیکی و توسعه زیرساختها
سرمایهگذاری در زیرساختهای لجستیکی و پایانههای مرزی یکی از ارکان حیاتی توسعه تجارت غیررسمی است. مرزهای ایران و پاکستان، از جمله ریمدان و چابهار، ظرفیتهای بالایی برای جذب سرمایهگذاری دارند. ایجاد انبارها، مراکز حملونقل و امکانات لجستیکی مدرن به بازرگانان امکان میدهد تا کالاها را به شکل کارآمد و امن جابهجا کنند. علاوه بر این، خطوط کشتیرانی مستقیم میان بندرهای دو کشور میتواند حملونقل کالاهای حجیم را تسهیل کند و زمان تحویل را به شکل قابل توجهی کاهش دهد. به نظر می رسد تاسیسات و تجهیزات گمرگات دو کشور بویژه در سمت ایران نیازمند نوسازی، هوشمندسازی و مدرن سازی است تا با سرعت و دقت بیشتری نسبت به ترخیص کالاها اقدام شود.
همچنین، استفاده از راهنمایی و حمایت سازمانهای فرادستی و دارای قدرت در تامین امنیت سرمایهگذاریهای مشترک، میتواند اطمینان خاطر لازم را برای بازرگانان ایجاد کند و سرمایهگذاریهای طولانیمدت در صنعت نساجی، کشاورزی و سایر بخشهای راهبردی را تقویت نماید. در این مسیر، توسعه تجارت غیررسمی نباید جایگزین مسیر رسمی شود، بلکه به عنوان مکملی برای افزایش حجم تجارت و تقویت امنیت اقتصادی دو کشور عمل خواهد کرد.
تجربه پاکستان و افغانستان
تجربه تجارت غیررسمی بین پاکستان و افغانستان نشان میدهد که این مسیر، حتی با وجود چالشهای امنیتی، میتواند بازده اقتصادی بالایی داشته باشد بویژه آنکه مرز ایران و پاکستان، از نظر زیرساخت و شرایط عملیاتی وضعیت سختتری ندارد و میتواند با اصلاحات مناسب و مدیریت حرفهای به همان سطح بهرهوری دست یابد. تمرکز بر کالاهای پرسود، تعامل نزدیک با فعالان اقتصادی موفق و استفاده از ظرفیتهای محلی و فرهنگی، میتواند تضمینکننده موفقیت این پروژه باشد.
برای دستیابی به این هدف، لازم است بازرگانان موفق ایرانی و پاکستانی که تجربه تجارت غیررسمی دارند، به عنوان لیدر پروژه معرفی شوند. این افراد، با تسلط به زبانها و فرهنگهای دو طرف و آشنایی با نیازهای بازار، میتوانند مسیر تجارت را به شکل مؤثر مدیریت کرده و چالشهای عملیاتی و امنیتی را کاهش دهند.
چشمانداز و پیامدها
ایجاد یک سازوکار منسجم برای توسعه تجارت غیررسمی میان ایران و پاکستان، پیامدهای اقتصادی و امنیتی مهمی به همراه خواهد داشت. از یک سو، این اقدام میتواند امنیت غذایی ایران را تضمین کرده و نیازهای حیاتی کشور را به شکل پایدار تامین نماید و از سوی دیگر با ایجاد فرصتهای سرمایهگذاری و توسعه زیرساختها، مناطق مرزی ایران و پاکستان رشد اقتصادی قابل توجهی را تجربه خواهند کرد و اشتغال پایدار ایجاد خواهد شد.
همزمان، این مسیر میتواند اعتماد و همگرایی میان جوامع محلی، بازرگانان و نهادهای رسمی را تقویت کند به این معنا که مشارکت ریشسفیدان و فعالان اقتصادی بلوچ در تصمیمگیریها باعث خواهد شد که مصالح و نیازهای محلی به شکل موثری در فرآیندها لحاظ شود و ریسکهای فرهنگی و اجتماعی کاهش یابد.
در نهایت، می توان گفت توسعه تجارت غیررسمی میان ایران و پاکستان این امکان رادارد که الگویی برای تعامل اقتصادی پایدار در منطقه فراهم کند، الگویی که بر اساس نیازهای واقعی بازار، امنیت و همکاریهای فرهنگی و اقتصادی شکل گرفته باشد. با حمایت دولتها، مشارکت اتاقهای بازرگانی و هدایت بازرگانان موفق دو طرف، مسیر غیررسمی تجارت میتواند به ابزاری قدرتمند برای تحقق امنیت اقتصادی و رشد مشترک دو کشور تبدیل شود، به شرط آنکه مجریان و سیاستگذاران دو کشور نه بر اساس نگاه در خلاء بلکه بر اساس نیاز میدانی تجار دو کشور تصمیم بگیرند و اقدام کنند.
منبع: پُرسون