به گزارش سایت خبری پرسون، سرزمین بحرین در دوران باستان جزوی از امپراطوری ایران بود؛ اما در اغلب دورانهای تاریخ حکومتی محلی و خودمختار داشت. پرتغالیها یک بار در قرن نوزدهم بحرین را اشغال کردند و پس از آنها نیز آل خلیفه مدتی بر این سرزمین حکمرانی میکردند. با بیرون رفتن آلخلیفه نیز بحرین حکومتی محلی داشت و با نظارت امپراطوری بریتانیای کبیر اداره میشد.
در دوران قاجار و در اوایل حکومت پهلوی، دولت انگلستان تبعیت بحرین را به ایران واگذار کرد و ایران پس از آن تلاش کرد بحرین را رسما به خاک خود ضمیمه کند. در واقع دولت ایران تا سال ۱۲۹۹ یازده بار تلاش کرد بحرین را رسما تحت حاکمیت خود درآورد. حتی در زمان نخست وزیری مصدق، یک صندلی خالی در مجلس شورای ملی به نمایندگی بحرین معین شد که به صورت نمادین سیادت ایران بر سرزمین جنوبی را اعلام کند و بحرین در نقشههای جغرافیایی به عنوان چهاردهمین استاد ایران معرفی میشد. اینها همه در حالی بود که بحرین حکومتی مستقل داشت که پیوند سیاسی و دیپلماتیکی با ایران نداشت.
چند سال بعد و در سال ۱۳۳۶، مجلس شورای ملی طرح الحاق بحرین به ایران به عنوان استان چهاردهم را رسما تصویب کرد و ایران بر حاکمیت خود بر این جزیره رسما تاکید گذاشت. دولت عربستان نیز در صدد تاسیس اتحادیهای بود که در آن بحرین نیز به عنوان کشوری مستقل شناخته میشود. منوچهر اقبال، نخستوزیر وقت، در جواب یکی از نمایندگان مجلس درباره این شایعه گفت: «ما روابط سیاسی خود را با هر دولتی که سعی میکند پیمانی با بحرین ببندد تا ابد قطع خواهیم کرد. اینگونه اقدامات را روشی خصمانه نسبت به خود شناخته و تجاوزی علیه حق حاکمیت خویش میدانیم و تا آخرین قطرهی خون خود با آن مبارزه خواهیم کرد.» با وجود این اظهارات، دولت عربستان در همان زمان توافقی را با حاکم بحرین امضا کرد که عربستان را در نفت بحرین شریک میکرد. وزارت خارجه ایران نسبت به این موضوع اعتراض کرد و آن را تجاوز به حقوق ایران و غیر معتبر خواند. در سالهای پس از کودتای ۲۸ مرداد و تا سال ۱۳۴۰ چند بار سخن از حمله نظامی برای گرفتن بحرین بود که هیچ گاه عملی نشد.
بریتانیا در سال ۱۳۴۳ مذاکراتی پنهانی با دولت ایران انجام داد و پیشنهاد واگذاری سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را که نظامیان بریتانیایی در آنها حضور داشتند در مقابل استقلال بحرین به او داد و شاه را متمایل به این کرد از ادعای تعلق بحرین به ایران دست بردارد.
در سال ۱۳۴۷، عربستان سعودی از امیر بحرین به عنوان رئیس یک کشور استقبال کرد. محمدرضا شاه در اعتراض به این اقدام سفر خود را به عربستان لغو کرد. ولی این اعتراض به نتیجه نرسید و شاه در همان سال و بهطور رسمی به عربستان سفر کرد. شاه پس از انجام مذاکراتی با دولت سعودی، برای نخستین بار و در سال ۱۳۴۷ اعلام کرد ایران حاضر است از ادعای مالکیت بر بحرین دست بردارد.
همزمان سازمان ملل نیز وارد موضوع شد و میان مردم بحرین یک نظرسنجی برگزار کرد. مردم بحرین با اکثریت آرا به نفع استقلال این کشور رای دادند و سازمان ملل متحد گزارشی مبنی بر خواست استقلال بحرین از ایران تهیه کرد. شورای امنیت بر اساس این گزارش استقلال بحرین از ایران را تصویب کرد و بحرین در ۲۳ مرداد ماه سال ۱۳۴۹ از ایران جدا شد. محمدرضا پهلوی نخستین کسی بود که استقلال بحرین را به مردم و دولت آنها تبریک گفت و سازمان ملل متحد بحرین را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخت.
این اقدامات باعث حملهور شدن احزاب پان ایرانیست به دولت شد. درواقع هنگام جدایی بحرین از ایران، نمایندگان مجلس قادر به اعتراض نبودند و تنها نمایندهی معترض کسی نبود جز رهبر حزب پان ایرانیست ایران، محسن پزشکپور. پزشکپور نطق پرشوری در مجلس ایراد کرد و که نوک حملهی آن نه محمدرضاشاه پهلوی، که دولت هویدا بود!
پزشکپور در جلسه ۱۸۲ مجلس شوروای ملی که در تاریخ ۹ فرودینماه ۱۳۴۹ برگزار شد طرح استیضاح دولت را مطرح کرد و پس از آن، یعنی از نخستین ساعتهای عصر روز نهم فروردینماه ۱۳۴۹، باشگاههای پانایرانیستها در سراسر کشور مورد هجوم پلیس و ساواک قرار گرفت و اشغال شد. همچنین حدود ۲۰۰ نفر از اعضای آن بازداشت شدند. با وجود اینکه اصل تصمیم جدایی بحرین از ایران توسط محمدرضاشاه گرفته شده بود، اعضای حزب پانایرانیست اعلام کردند که این جدایی را یک توطئه استعماری برای تضعیف شاهنشاهی ایران میدانند که توسط و فراماسونرها اجرا شده است.
منبع: ایسنا