به گزارش سایت خبری پرسون، مهرداد خدیر در یادداشتی نوشت: رییس ادارۀ عقیدتی، سیاسی فرماندهی انتظامی یزد از تصمیم به حضور یک طلبه/روحانی به صورت ثابت و استخدامی در هر کلانتری خبر داده است.
به گفتۀ آقای اصغر زارع این تصمیم به منظور انجام فعالیتهای فرهنگی و عقیدتی و مشاورهای اتخاذ شده و طلبهها می توانند دوران خدمت سربازی خود را در عقیدتی سیاسی بگذرانند.
به بهانۀ انتشار این خبر 10 نکته را میتوان یادآور شد:
1. کلانتری، کلانتری است. رییس آن پلیس است و با متهمان و شاکیان، با سارقان و مالباختگان، با ضارب و مضروب و با درگیری و برخورد و آسیب زننده و آسیب دیده سر و کار دارند. طلبه جوان در این میانه میخواهد کی را نصیحت کند؟ ارباب رجوع را یا سربازان را یا متهمان را؟
شاید گفته شود این کار برای فرهنگی کردن محیط کلانتری است. اما مگر رییس کلانتری و سربازان و مأموران، پیش تر یا حین خدمت، تحت آموزش های مستمر عقیدتی قرار نگرفتهاند و نیستند؟ آن آموزشها در آن ها درونی و نهادینه نشده و حالا یکی قاعدتا با سن و تجربۀ کمتر و به صرف گذراندن دروس حوزوی باید از بیرون هدایت کند؟
احتمالا گفته می شود در پادگانها هم مستقرند و در امور نظامی دخالت ندارند. پادگان اما محیطی بسته و بزرگ است. کلانتری اما محیطی کوچک و باز است. در پادگان وقت آزاد زیاد است و می توان برای فرمانده و کادر و وظیفه ها کلاس و دوره گذاشت. در کلانتری اما با ارباب رجوع سر و کار دارند. پادگان محیطی آموزشی است و همه در اختیارند. کلانتری اما آموزشی نیست.
2. این احتمال وجود دارد که به قصد ایجاد اشتغال برای طلاب صورت پذیرد. چون بر استخدام آنان تأکید شده است. در این صورت در نگاه بیرونی آیا انتظار دارند مردم میان فردی که در استخدام پلیس است و لباس پلیس میپوشد و فردی که در استخدام پلیس است ولی لباس روحانیت می پوشد تفاوت قایل شوند؟
3. تجربه مدیریت مدارس از اصطکاک میان مدیران و مدیران پرورشی حکایت می کند و به همین خاطر در یک مقطع حذف شدند. در اینجا هم اگر فرمانده خسته از سر و کله زدن با قالپاق دزد و چاقوکش و کیف زن و قواد و زورگیر با روحانی کلانتری اختلاف پیدا کند چه کسی دست بالا را دارد و به عبارت صریح تر «کلان تر» کیست؟
فرمانده پلیس است یا طلبۀ جوان؟
اگر پلیس، آیا طلبۀ ما سال ها دروس حوزوی خوانده و پای درس مراجع و علما نشسته تا دست آخر در یک کلانتری استخدام شود؟
یعنی تفاوت با گذشته در این است که سابق بر این امام جماعت مسجد و متولی یک موقوفه می شدند و پای شان هم به کلانتری نمی رسید مگر معدودی که اهل فعالیت سیاسی بودند و حالا یک راست حقوق بگیر نیروی انتظامی می شوند؟
اگر دست بالا را طلبه دارد، درجه وسلسله مراتب فرماندهی چه میشود؟
4. به گواه وقایع سال های 88 و 96 و 98 همیشه امکان ورود پلیس به صحنه های اعتراض و احتمال درگیری و برخورد وجود دارد. البته انقلاب 42 سال پیش برای این بود که این اتفاق نیفتد اما سه تجربه گذشته نشان داد که محتمل الوقوع است هر چند نوع رفتار نیروی انتظامی خصوصا آموزش دیده ترها به نسبت بهتر است ولی به هر حال پلیس تابع فرمان است.
این وسط روحانی کلانتری چه موضعی دارد؟ چون در استخدام پلیس جمهوری اسلامی است نقش روحانی و میانجی و ارشادی خود را فرومی گذارد و در این صورت نقض غرض نخواهد شد؟
5. پلیس برای برقراری امنیت «ترس قانونی» تولید می کند. روحانیون اما با آموزههای دینی «خشیت از خداوند» را در دل مؤمن می نشانند. خشیت، ترس آمیخته با احترام است. مرد 50 ساله جلوی پدر 85 ساله اگر سیگار نمی کشد از سر ترس نیست.
چون مستقل شده و پدر هم ناتوان و زمین گیر است. نام این ملاحظه خشیت است. فرد مسلح اما اگر به خانه ما بیاید و تهدید کند طلا و وجه نقد را بده می ترسیم. نه از سر احترام که از سلاح او می ترسیم.
این که از ترس گناه و دوزخ و عذاب اخروی و از سر باور مرتکب کاری نشوی پسندیده است وگرنه اگرتا روحانی محل را ببینی یاد پاسبان و پلیس بیفتی و بترسی که این دیگر ترس از خدا نیست! ترس از قدرت مسلح است.
6. محل استقرار روحانی مسجد است. وقتی حکومتی بر پایۀ مسجد شکل گرفته و در هر منطقه چند مسجد جدید هم ساخته شده باید مساجد را رونق دهند و روحانیون در مساجد مستقر باشند. لابد پس از اجرای این طرح یک پلیس هم در مسجد مستقر می شود واین بار او از سازمان تبلیغات اسلامی حقوق می گیرد!
7. شاید گفته شود حضور روحانی در کلانتری فضا را مذهبی و فرهنگی و برخورد با ارباب رجوع را محترمانه می کند. ما خود در زمرۀ نخستین رسانه هایی بودیم که خواستار نصب دوربین در محیط کلانتریها شدیم تا مأموران خصوصا سرباز وظیفه ها خود را حاکم مطلق نپندارند.
با این امکان، اعمال نظارت به سادگی میسر است و تمام تصاویر ضبط میشود.
جدای این پس از 42 سال قاعدتا پلیس جمهوری اسلامی باید در تراز نظام باشد نه این که برای او هم «بپا» بگذاریم.
8. مزیت روحانیت شیعه بر مذاهب دیگر اسلامی این بوده که روحانیون از حکومت پول نمی گرفتند. دکتر شریعتی می گوید برای این که بدانی فردی چگونه فکر می کند باید بدانی از کجا می خورد؟ یعنی منبع ارتزاق او چیست.
به گفته علی مطهری، مرحوم مطهری معتقد بود «روحانیت شیعه دارای یک مزیت است و آن استقلال از دولت هاست به همین جهت قدرت حرکت اجتماعی و انقلاب دارد اما در مقابل این روحانیت عوام زده است و ریشه آن به دلیل ارتزاق آنان از عوام است لذا وابسته به آنهاست و قدرت انتقاد ندارد».
حالا تصور کنید با پلیس و کلانتری هم ربط وثیق پیدا کند. بر سر آن مزیت که حالا هم فروکاسته چه خواهد آمد؟
9. هر کلانتری شماری مقام و مأمور رسمی دارد و تعدادی سرباز وظیفه. سر و کار کلانتری ها هم با متهم و شاکی است.
روحانی مستقر با کدام یک از این اضلاع چهار گانه می خواهد سر وکار داشته باشد؟ یا قرار است نقش بازرس و گزارش دهنده را ایفا کند؟
در دو مورد اول تخصصی ندارد و در دو مورد دوم هم مخاطبان او حوصله ندارند. تصور کنید اتومبیل شما را دزدیده اند و دچار شوک هستید و می خواهید هر چه سریع تر پلیس را در جریان بگذارید تا اطلاع دهد و پیدا شود و آقای روحانی که از آن کلانتری حقوق می گیرد شما را نصیحت کند که غصه نخورید. یا دزد نامحترم را به عواقب کار هشدار می دهد. چقدر این وضعیت قابل تصور است؟ اگر هم مدام گزارش بدهد نزد فرمانده و پرسنل به چهره ای نامحبوب بدل می شود و نقش حراست و نهادهای کنترلی چیست و کی بر او نظارت دارد؟
10. کارهایی از این دست قبلا هم تجربه شده اما چه نتیجه ای داده؟ مگر نمی گفتند باشگاه فرهنگی ورزشی؟ حالا شده اند شرکت باشگاه فرهنگی ورزشی و ذیل قانون تجارت قرار است در بورس واگذار شوند.
کارهایی از این دست حسب ظاهر و ادعا البته نشدنی نیست. می شود. اما به مرور نگاه مردم را به روحانیون تغییر میدهد. رییس یک مدرسه دخترانه می گفت وقتی به بچه ها گفتم اگر بیرون مدرسه و موقع خروج کسی مرپزاحم شما شد فورا به پلیس اطلاع دهید اغلب بچه ها گفتند مگر پلیس برای این نیست که مراقب مقنعههای ما باشد؟ آنها خیال می کردند پلیس امده انها را بگیرد یا توبیخ کند نه این که مانع مزاحمت شود و برای خود مأموران پلیس هم این موضوع آزار دهنده بود. پیشنهاد دادم چرا از خود پلیس دعوت نمی کنید به مدرسه بیاید و صحبت کند؟ کرونا هنوز مدارس را تعطیل نکرده بود و خانم مدیر می گفت تازه بچه ها متوجه شدند بنده خدا مراقب امنیت آنهاست نه مأمور مقابله با شل حجابی دخترکان نوجوان!
استقرار یک طلبه اما تصوری شبیه ذهنیت اولیه آن بچه ها ایجاد میکند یا این حس که روحانیونی که زمانی مورد تحقیر شهربانیچیها قرار میگرفتند حالا می خواهند حرف اول را در کلانتری بزنند.
اما همان روحانی محبوب – طالقانی- که در عصر رضا شاه بر گوش پاسبانی سیلی زد که می خواست چادر از سر زنی بکشد ، قریب چهل سال بعد و با پیروزی انقلاب، پیشنهاد داد از بین خود پاسبان ها یکی را رییس کلانتری کنند.
چه شده که اول انقلاب و 42 سال قبل پاسبانانی منطبق با معیارهای نظام تازه پیدا میشدند و حالا که در انواع آموزشگاهها و تحت تعالیم همین روحانیون تربیت و در کلانتریها مستقر شده اند به حضور و نظارت یک روحانی نیاز دارند؟
در خاطرات آقای مسیح مهاجری مدیر مسؤول روزنامه جمهوری اسلامی از سفر چند سال قبل به عراق آمده که آیتالله سیستانی امتزاج بیش از حد نهاد روحانیت با نهاد قدرت وسیاست را به زیان روحانیون دانسته بود.
اقتدار روحانی باید از نفوذ کلام او باشد. روحانی محله بیاستخدام و حقوقبگیری باید نیروهای کلانتری را که قاعدتا در مسجد محل نماز میخوانند زیر نظر داشته باشد. نه این که خودش هم در کلانتری مستقر شود!
میدانیم که عقیدتی سیاسی از سابق بوده ولی محدود بوده و مراجعین مواجهه مستقیم نداشتهاند و امری درونسازمانی بوده ولی استقرار درکلانتری شکل تازهای است.
همچنین جای شگفتی است که این خبر را از استان یزد میشنویم. استانی که مردم آن بیش از هر جای دیگر افتخار می کردند پای ما تا حالا به کلانتری باز نشده و حالا میخواهیم پای روحانیون را هم به کلانتری ها باز کنیم!
منبع: عصر ایران