درباره آرای باطله این دوره از انتخابات زیاد سخن گفته شده است، هرکس درباره آن تحلیلی و توصیفی دارد. در این یادداشت میکوشم که واقعیت ماجرا و اینکه این آرا از کجا پیدا شده است را به دقت توضیح دهم البته تحلیل آن بماند برای خوانندگان.
در انتخابات گذشته یکی از نامزدهای مهم اصولگرا که انصراف داد و رفت، جمله مهمی را هنگام ثبتنام برای نامزدی ریاستجمهوری گفت. گفت درآمد کشور را در 4 سال ریاستجمهوری خود دو و نیم برابر میکنم.
اخیرا گفتوگویی داشتم و در آنجا توضیح دادم که حتی با افزایش تعداد نامزدهای انتخاباتی و تایید صلاحیت آنان گره چندانی از کار فروبسته مشارکت انتخاباتی گشوده نمیشد.
نباید برای حضور مردم از رقم اندکی که نظرسنجیها برای مشارکت اعلام کردهاند، توقع بیشتری داشت.کرونا با همه عوارضش انگیزه کافی ایجاد کرد که مردم امریکا رکورد مشارکت انتخاباتی را بزنند و به عنوان یک دستاورد مهم ترامپ را از کاخ سفید بیرون کنند. ما نه فقط کرونا که با مشکلات گوناگونی مواجهیم. بنابراین انگیزه اقدام سیاسی نزد مردم برای حل آنها وجود دارد.
حساسیتهای خبری مردم چگونه است؟ دو هفته پیش موسسه ایسپا نظرسنجی جمع و جوری را در سطح ملی انجام داده تا ببینند مردم بیشتر دنبال چه نوع اخباری هستند. پرسش به نسبت ساده است.
نامزد انتخابات چگونه میخواهد امید و اعتماد از دست رفته را میان مردم زنده کند؟ بدون امید به آینده و جلب اعتماد به کارگزاران، هیچ مسالهای حل نخواهد شد. هر انتخاباتی که بتواند این دو مولفه را بهبود بخشد، بهطور طبیعی انرژی خوبی را به موتور جامعه تزریق کرده است. همین انرژی مردم و حکومت را راهبری میکند، به شرطی که حفظ شود.
ایرادی ندارد که به نامزدهای نمادین و حتی نمایشی، نگاه همدلانهتری داشته باشیم. همه میدانند که این افراد برای حضور به عنوان کاندیدای واقعی نیامدهاند، هم خودشان و هم مردم میدانند که اینها جنبه طنز دارند. حضور نمادین آنان فرصت است و نه تهدید. مردم نیز برمبنای این حضور این افراد، انتخابات را قضاوت نمیکنند.
شورای نگهبان در مقامی نیست که دستور دهد تا نهاد دیگر مثل دولت موظف به اجرای آن باشد. چون نهاد دیگر را از حق استنباط خود از قانون محروم کرده است. تنها راهحل که برای حل چنین تعارضاتی وجود دارد، مراجعه به دادگاه است.
یکی از زیرمجموعههای شاخص حقوق بنیادین، آزادی مذهب است. دیدم که نماینده زرتشتی شورای شهر یزد نوشته که به عنوان عدم التزام به اسلام رد صلاحیت و از نامزدی محروم شده است! با وجود چنین وضعی هزینه توسعه اقتصادی در ایران بسیار بالا خواهد بود.
شورای نگهبان که تا این حد در تشخیص صلاحیت مورد نظر خودش دچار خطا میشود، اکنون میخواهد اختیارات خود را برای رد صلاحیت تا پایان انتخابات نیز ادامه دهد. معلوم نیست چرا مثل مجلس تا روز سوگند خوردن و تأیید اعتبارنامه انجام نمیدهد؟ اتفاقاً سوال اینجاست که چرا به بعد از نمایندگی و ریاست جمهوری تعمیم نمیدهند؟ که اگر بدهند خوشمزه میشود، زیرا منطق شورای نگهبان بر همین اساس است.
ظاهرا اصولگرایان بیش از هر چیز دغدغه شاخصهای دینی را دارند و به موارد دیگر چندان عنایتی ندارند. باید تاکید کنم که اتفاقا همین شاخصها بیش از هر شاخص دیگری در مسیری خلاف انتظارات آنان در حرکت است. فقط نمیدانم که چرا حاضر نیستند یک ارزیابی اجمالی از این ماجرا ارایه دهند؟
اصلاحطلبان با دو رویکرد متفاوت میتوانند وارد انتخابات شوند. رویکرد اول تقدم اهداف و برنامههاست. رویکرد دوم تنظیم کردن اهداف خود با امکانات و وسایل و اشخاص ممکن و موجود است. این دو رویکرد بسیار متفاوت است و البته هر کدام نیز میتواند قابل دفاع باشد ولی نباید آنها را با یکدیگر خلط کرد.
مخالفان آقای ظریف میکوشند که سخنان وی را علیه مرحوم سلیمانی تبلیغ کنند، لذا دست به توییت شدند تا بلکه خودشان را به آن مرحوم بچسبانند، در حالی که ظریف جز تعریف چیز دیگری درباره سردار سلیمانی نمیگوید. اینکه او دیپلماسی را در خدمت میدان میخواسته، بدی او نیست، بلکه این تفاوت دیدگاهی است که توضیح داده شده است و منتقدان ظریف هم طرفدار دیدگاه مخالف او هستند.
اگر دنبال مبارزه با فساد هستیم، به معلولها نباید پرداخت، زیرا اتلاف وقت است، در درجه اول اصلاح ساختار اقتصادی و خروج دولت از تصدیگری و قیمتگذاری و...، سپس تقویت نهادهای نظارتی رسمی (دستگاه قضایی) و غیر رسمی (رسانهها) و حفظ و توسعه استقلال آنها است.
اجرای گفتوگو ظریف در قالب طرح تاریخ شفاهی نه فقط غیرعلمی بود، بلکه غیرمعقول هم بود. علت آن بسیار روشن است. بازتاب گسترده این سخنان نشان میدهد که موضوعات آن به تاریخ نپیوستهاند و همچنان در سیاست و امور روزمره زنده هستند. کدام یک از موضوعات مورد بحث ظریف به تاریخ پیوسته است؟
یکی از نکات جالبی که در پایان دوره دولتها و شهرداریها دیده میشود، مقایسه عملکردهای آنهاست. مقایسه اینکه هر کدام چه دستاوردهایی داشتهاند و کدام موفقتر بودهاند؟ این مقایسه میتواند بسیار سادهانگارانه انجام شود، هنگامی که فقط به خروجی دولتها و شهرداریها یا هر نهاد دیگر بسنده شود.
نوع پنهانکاری در خصوص آمار فوتی های کرونا دیر یا زود برملا میشود. دو روز پیش رییس ستاد کرونای تهران، آمار مرگ و میر روزانه تهران را ۷۰ نفر اعلام کرد ولی ستاد کرونا این رقم را برای کل کشور ۱۹۳ نفر یعنی کمتر از سه برابر تهران اعلام کرد در حالی که تقریبا همه استانها قرمز است و جمعیت کشور نیز بیش از ۹ برابر تهران است و احتمالا فوتیهای کرونایی کشور باید ۶ تا ۷ برابر تهران باشد.