به گزارش سایت خبری پُرسون، چهارشنبه گذشته حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی، میهمان مؤسسه فرهنگی مطبوعاتی ایران بود.
وی گفتگویی را با روزنامه ایران انجام داده است که اهم آن را در ادامه می خوانید؛
*امام(ره) یک مکتب فکری است که دارای یک ساختار کلی است و افراد مختلفی میتوانند در آن اجتهاد کنند. اساساً پویایی یک فکر و پویایی یک مکتب فکری به این است که شما بتوانید بر اساس قالبهای آن فکر یا آن مکتب، پاسخهای نو استخراج کنید.
*پاسخهای نو، به این معنی که وقتی با یک سؤال جدید نسبت به یک مکتب یا صاحب یک مکتب که در زمان گذشته زیسته، مواجه میشوید، میتوانید چندین راه یا چندین پاسخ را از آن فکر و مکتب استخراج کنید.
*به عنوان یک مثال عرض میکنم، گاهی ممکن است سؤال شما این باشد که «ما مرغ بخوریم یا نه؟!» در این شیوه پاسخ که به دنبال جوابهای از پیش آماده است، شما دنبال این خواهید رفت که ببینید آیا ائمه معصومین(ع) هم از این غذا میخوردهاند یا نه. اما راه و شیوه دیگری هم برای ارائه پاسخ هست؛ به این معنی که بر اساس مبانی آن دین یا مکتب به سؤال جدید، پاسخ جدید بدهید. این امر، یعنی یافتن پاسخهای جدید به سؤالهای جدید، نیازمند اجتهاد جدید است. در بحث نوع مواجهه با اندیشه، تفکر و مکتب حضرت امام(ره) هم این مسأله صادق است.
* یافتن پاسخهای جدید به مسائل جدید، نیازمند این است که خود امام(ره) را یک مکتب بدانیم و سپس اینطور در نظر بگیریم که روزگار و عصر ما سؤال جدیدی را طرح کرده است و ما به دنبال پاسخهای از پیش داده شده نیستیم.
*آدمهای متفاوتی اجتهاد میکنند، اما مسأله این است که شما میخواهید دنبال کدام اجتهاد بروید؟ شما با اندیشه و عقل خود میان این اجتهادها انتخاب میکنید و همان را هم دنبال میکنید. اما وقتی مسأله این میشود که کدام اجتهاد باید حکومت کند، پاسخ این است که همان اجتهادی که مردم به آن رأی میدهند. یعنی نباید جلوی قرائتهای مختلف و اجتهادهای مختلف را بگیرید، اما باید همه این اجتهادها و قرائتها به جامعه عرضه شوند و به هر کدام از آنها که مردم رأی دادند، به همان اجتهاد عمل شود. به عبارت دیگر رأی مردم ملاک اطاعت است، اما ملاک حقیقت نیست.
*یک وقت مذاکره میکنید تا این مذاکره پایان دشمنی باشد. گاهی هم مذاکره برای آتشبس است، یعنی مذاکره نمیکنید که دشمنیها تمام شود، بلکه برای توقف موقت دشمنی است. حالا مسأله دیگری مطرح میشود، مبنی بر اینکه دشمن هم تعاریف متفاوتی دارد. به این معنی که من از نظر فکری با کسی دشمن هستم یا از نظر عملی؟ به این معنی که به صورت بالفعل الان درحال تیراندازی هستم یا نه؟ در مقام تشبیه، ممکن است بگویید تا قیام قیامت میان نور و ظلمت دشمنی برقرار است، اما اکنون مدت مدیدی است که با هم جنگ ندارند. شوروی و آمریکا با هم دشمن بودند، اما ۴۰ سال مستقیماً با یکدیگر نجنگیدند.
* تعاریف دشمن و تعاریف دشمنی و مرزهای آن، متفاوت است. گاهی دشمنی ایدئولوژیک است، گاه دشمنی در منافع و گاهی هم دشمنی در حیطه اندیشه یا نظامی. بسیاری از گروهها هستند که میتوان با آنان صحبت کرد تا دشمنی تمام شود. اما مواردی هم هست که دشمنی تمام نمیشود، بلکه تعیین مرزهای عزت ملی مطرح است. اینجا هم نکته جدیدی مطرح میشود، مبنی بر اینکه عزت ملی را چگونه تعریف کنیم؟
*در مسائل سیاست خارجی، وقتی فردی را میفرستید تا در صحنه تصمیم بگیرد، باید به او اعتماد کنید و بگذارید تا تصمیم خود را عملی کند. در همین ساختار، وقتی ساختار سیاسی و نظامی ما ولی فقیه دارد، مشاور، دولت و وزیر دارد، باید گذاشت این ارکان تصمیم بگیرند. این ارکان میدانند که چقدر نفت داریم، چقدر نیروی نظامی دارد یا مسائل دیگر. اگر فلان موشک را داریم، این کار درست است و اگر فلان موشک را نداریم، فلان کار را نباید انجام داد. به عبارت دیگر، باید درباره هر مسأله «در صحنه» تصمیم گرفت.
منبع: تسنیم