به گزارش سایت خبری پرسون، مسعود پزشکیان اواخر آبان ماه ۱۴۰۳ در حاشیه سفر هیئت ایرانی برای شرکت در دوازدهمین دور گفتگوی دینی «مرکز گفتگوی ادیان و فرهنگهای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی» و «نهاد گفتگوی ادیان واتیکان» نامهای به پاپ فرانسیس نوشت و از او خواست توان خود را برای جلوگیری از ادامه تجاوزات غیرانسانی، برقراری صلح و آتشبس و ایجاد فرصتی برای ارسال کمکهای بشر دوستانه به آسیبدیدگان به کار گیرد و سران کشورهای جهان به ویژه دولتهای مسیحی را به کمک به این امر مهم ترغیب نماید.
پاپ فرانسیس و واتیکان چه اندازه میتواند در بحرانها و چالشهای بینالمللی نقش مؤثر داشته باشد؟ نقش دیپلماسی دینی در رفع ناآرامیها و بحرانهای منطقهای و جهانی چه اندازه میتواند مفید و مؤثر باشد؟ آیا گفتوگو با واتیکان در بهبود روابط ایران با غرب میتواند مؤثر باشد؟ دینآنلاین درباره این موضوعات و مسائل با محمد مسجدجامعی، سفیر اسبق ایران در واتیکان، به گفتوگو پرداخت.
محمد مسجدجامعی، سفیر اسبق ایران در واتیکان که مؤسس نخستین گفتوگوهای رسمی ایران و واتیکان به شمار میرود معتقد است ارتباط ایران و واتیکان فراتر از روابط دوجانبه و نمادی از احترام متقابل بین دو مرکز دینی و فرهنگی است. به عقیده وی، روابط با واتیکان از نظر رمزی و سمبلیک اهمیت دارد، و از سویی میتواند به بهبود تصویر ایران در جهان کمک کند.
مسجدجامعی با مروری تاریخی به روابط دوجانبه ایران و واتیکان میگوید که رابطه دیپلماتیک با واتیکان از سال ۱۹۵۳ میلادی شروع شد و نخستین گفتوگوی رسمی در سال ۱۳۷۳ برگزار شد. این گفتوگوها طبیعتاً بر تعاملات مثبت و اعتمادسازی در سطوح بینالمللی تاثیر میگذارد.
اهمیت ایران برای واتیکان در سالیان گذشته و با ظهور داعش دوچندان شد. ایران تنها دولت منطقه بود که به صورت رسمی در خط مقدم مبارزه با داعش حضور یافت و از کیان پیروان ادیان و مسیحیان منطقه دفاع کرد. از سوی دیگر ایران پایگاه شیعیان جهان است و اگر نهادی بخواهد با شیعیان جهان بهطور مؤثر وارد گفتوگو شود نمیتواند ایران را نادیده بگیرد. به عقیده مسجد جامعی «واتیکان به دنبال ارتباط با شیعیان است و مرکزیت ایران بهعنوان مرکز تشیع این روابط را مهمتر میکند.» این ارتباطات میتواند هم به تصویر بینالمللی ایران کمک کند و هم نقش واتیکان را در معادلات منطقهای تقویت کند.
دیپلماسی دینی در کنار دیگر انواع دیپلماسی، موضوعی است که کمتر برای ایجاد صلح و دور کردن تهدیدهای جهانی به آن توجه شده است؛
به باور مسجدجامعی، در گفتوگوهای میان ایران و واتیکان، نه تنها مسائل دینی مطرح میشوند، بلکه نتایج سیاسی و اجتماعی آن هم حائز اهمیت است. این نوع روابط نشانه ای از روح اعتمادسازی و همکاری در عرصه بینالمللی دارد که میتواند بر سیاست خارجی تأثیرگذار باشد.
در این میان نامه اخیر ریاست جمهوری ایران به پاپ فرانسیس دارای اهمیت راهبردی است. به گمان سفیر اسبق ایران در واتیکان، بعید نیست برای پاپ فرانسیس که تمایلش را برای میانجیگری در ماجرای جنگ اوکراین نشان داد و آمادگیاش را برای سفر به کره شمالی و ترمیم روابط دو کره اعلام کرد، نوعی میانجیگر در مورد ایران، جذاب نباشد. پاپ موجود پاپی استثنایی است و مواضعی ترقیخواهانه دارد. ما از حضور او کم استفاده کردهایم حال آنکه به نظر میرسد مایل به همکاری بیشتری با ما بوده و هست.
گفتوگوی ایران با یک مرکز بزرگ دینی مانند واتیکان، چه منافع ملی و بینالمللی میتواند در مقاطع مختلف به همراه داشته باشد؟
محمد مسجدجامعی: اینکه ما با واتیکان گفتوگو میکنیم، به این معناست که روابط دوجانبه در سطح مناسب و قابل قبولی قرار دارد. ممکن است این روابط در همه مواقع کاملاً مطلوب نباشد، اما نشاندهنده این است که سطح روابط در حدی است که گفتوگوها میتوانند ادامه یابند.
رابطه با مرکزیت کلیسای کاتولیک، که جمعیت بزرگی را در سطح جهان نمایندگی میکند، هم برای ما و هم برای آنها مهم است. این موضوع از دو منظر اهمیت دارد:
یکم. اهمیت رمزی و سمبلیک: این اهمیت برای افکار عمومی بینالمللی است و اینکه طرفین با یکدیگر رابطه محترمانهای دارند؛ خصوصاً در آنجا که این روابط با کشور حساسی همچون ایران است. در شرائط کنونی حسّاسیتها نسبت به ایران فراوان است و گفتگوی با این کشور حداقل برای ناظرانی که همه مسائل و تحولات ایران را رصد میکنند، معنیدار است.
دوم. اهمیت متقابل: برای واتیکان مهم است که با ایران به عنوان یک کشور تأثیرگذار در منطقه و در جوامع شیعی رابطه خوبی داشته باشد، و برای ما نیز ارتباط با این مرکز که موقعیت جهانی شناخته شدهای دارد، میتواند در عرصههای مختلف مفید باشد.
گفتوگوی اخیر، دوازدهمین دور از این سلسله گفتوگوها بود. نخستین دور آن در زمان مأموریت خود من انجام شد. برگزاری اولین دور، که در تهران برگزار شد، با دشواریها و چالشهای زیادی همراه بود، و در نهایت در سال ۱۳۷۳ به انجام رسید. در آن زمان آنان چنین گفتگویی را به دلائل مختلف نمیخواستند که پس از نشیب و فرازهای فراوانی، بالاخره برگزار شد و ادامه یافت.
یعنی در زمان شاه، ایران گفتوگو رسمی با واتیکان نداشته است؟
نه، گفتوگوی رسمی به این معنا که امروز وجود دارد، نبوده؛ اگرچه ارتباط وجود داشته است. اصولاً ارتباط ما با واتیکان از سال ۱۹۵۳ آغاز شده است. و خصوصاً در دهه هفتاد قرن گذشته این روابط فعالتر میشود.
به هنگام عزیمتام به واتیکان مرحوم اسقف عیسایی، تنها اسقف ایرانیالاصل بود. او تحصیلات خود را در رم به پایان رسانیده و فردی عالم و متواضع بود. تعریف میکرد که در کودکی، زمانی که تنها دوازده سال داشت، برای تحصیل دینی از ایران به کردستان عراق میرود – ایشان سنندجی بود -. به دلیل جثه کوچک و ملیتش، همکلاسیها، او را “عجمی” صدا میزدند که در عرف عراقی نوعی تحقیر محسوب میشود. اما وقتی در امتحانات رتبه اول را حائز میشود، مورد احترام واقع میشود و نگاهها نسبت به او تغییر میکند. او هم کلاس پاتریارک کلدانی – کاتولیکها، کاردینال بیداوید بود و محل استقرارش در بغداد. او را کاملاً میشناختم و یک بار هم به ایران آمد. از بهترین شخصیتهای مسیحی خاورمیانه بود.
او میگفت که جوان بودم و همراه با اسقف پاپالاردو، که نماینده دینی پاپ در ایران بود، به دیدار آیتالله کاشانی رفتیم. آیتالله کاشانی در آن زمان رئیس مجلس بود و به گرمی ما را پذیرفت. ایشان سؤالات متعددی درباره پاپها و کلیسای کاتولیک میکند، چراکه تشکیلات واتیکان برایش جالب و بلکه بسیار جالب بود. ملاقات طولانی شد و سپس گفت: چرا ما با واتیکان رابطه نداریم؟ همان جا نامهای مینویسد به دکتر مصدق، نخستوزیر وقت، و پیشنهاد میکند این موضوع در هیئت دولت مطرح و رابطه دیپلماتیک آغاز شود.
روند تاریخی ارتباط
این نامه به هیئت دولت رفت، اما کمی بعد دولت مصدق سقوط کرد و رژیم پهلوی این رابطه را برقرار ساخت. از سال ۱۹۵۳ روابط رسمی و دوجانبه آغاز شد و هر دو طرف در کشورهای یکدیگر سفیر مقیم داشتند.
تحولات بعدی
به هر حال از دهه هفتاد میلادی ارتباطها بیشتر میشود، خصوصاً در زمان پل ششم که یکی از عالمترین و فرهنگدوستترین پاپهای قرن بیستم بود، گفتگوهایی بین مقامات دینی و فلسفی ایران و واتیکان صورت گرفت. بد نیست خاطرهای در مورد رابطه دوجانبه نقل کنم.
سفیر ونزوئلا در واتیکان در زمان مأموریتم، آقای فولمر، نقل میکرد که در دوران پاپی پل ششم به دیدار پاپ رفتم و کتاب کوچک «انسان و طبیعت» دکتر نصر را که تازه منتشر شده بود، به او هدیه دادم. در ملاقات بعدی که مدتی بعد انجام میشد او میگوید کتاب را در همان شب اول خواندم و تشکر میکند که چنین کتاب جالبی را به او داده است.
آقای فولمر اصلاً هلندی بود و فارغ از سمت سفارت از شخصیتهای بنام ونزوئلا بود و همسر امریکاییاش در ارائه خدمات آموزشی بسیار فعال بود. هر دو کاتولیکهای متدینی بودند. و هر دو در روزهای کنفرانس جمعیت در قاهره به نفع نقطه نظرات واتیکان، فعال بودند. ظاهراً خود دکتر نصر و برخی از روحانیان و روشنفکران آن زمان با واتیکان رفتوآمد داشتهاند.
گفتوگوهای رسمی اخیر
چنانکه گفته شد اولین گفتگو در ۱۳۷۳ در تهران برگزار شد و دور اخیر، دوازدهمین دوره این مذاکرات بود. از همان ابتدا قرار بر این بود که یک دور در تهران و دور بعدی در رم برگزار شود، به صورت دوسالانه. این نوع گفتوگوی دورهای میان ایران و واتیکان کموبیش منحصربهفرد است و کشورهای معدودی چنین روابطی دارند.
این موضوع هم برای ایران و هم برای واتیکان اهمیت دارد که دلایل آن را خواهم گفت.
برای موارد دیگر چه کشورهایی هستند که واتیکان با آنها گفتوگوی دوجانبه دارد؟
برای مثال، آنها گفتوگویی با مصر دارند اما نه با دولت مصر، بلکه با الازهر. البته در حال حاضر دقیقاً یادم نیست که با چه کشورهای دیگری چنین گفتوگوهایی دارند. اگر باشد، معدود هستند.
گفتوگوهای واتیکان با دیگر کشورها معمولاً پیرامون چه اهدافی است؟
این گفتوگوها اغلب به انگیزهای جز انگیزههای علمی و فلسفی و حتی الهیاتی برگزار میشود و نتایج سیاسی و احیاناً اجتماعی آن بیشتر مورد توجه است. حتی گفتگوی آنها با یهودیان هم این چنین است. گفتگوی آنان با واتیکان عمدتاً و بلکه کلاً با اهداف سیاسی صورت میگیرد که البته همیشه هم بدان دست مییابند. به عنوانی واتیکانیها مجبورند امتیازات مورد توقع آنان را بدهند.
یعنی میشود گفت بخشی از دیپلماسی است؟
بله، دقیقاً. میتوان آن را “دیپلماسی دینی” نامید.
دیپلماسی دینی دقیقاً چه شاخصههایی دارد؟
دیپلماسی دینی به این معنا است که از ارتباطات دینی جهت تسهیل ارتباطها و تقویت اعتماد چه برای طرفین و چه برای طرفهای دیگری که ناظر هستند، بهره گرفته شود، برای ارتقای روابط، ایجاد ثبات، تقویت همکاریهای متقابل، و اطمینانبخشی به کسانی که به این روابط و یا به طرفی که گفتگو میکند، حساس هستند.
اهمیت ایران برای واتیکان چگونه است؟
از نظر واتیکانیها، رابطه با ایران یعنی ارتباط با یک کشور مهم در منطقه. که هم خود ایران اهمیت دارد و هم نفوذ و نقش او در منطقه. برای مثال، در جریان حوادث پس از انقلابهای عربی و ظهور گروههای تکفیری، این گروهها اهدافی همچون حذف پیروان سایر ادیان و از جمله مسیحیان را، در منطقه داشتند.
آنها تعداد زیادی از کلیساها، دیرها، و مراکز تاریخی مسیحیان را نابود کردند. این اقدامات وحشت زیادی بین مسیحیان منطقه، از جمله در سوریه، مصر، لبنان، اردن، و بهویژه در عراق ایجاد کرد. تقریباً سهچهارم مسیحیان عراقی پس از این حوادث، مهاجرت کردند. این مهاجرت از سایر کشورها هم انجام شد.
نقش ایران در برابر تکفیریها
ایران تنها کشوری بود که به صورت عملیاتی در برابر جنبش تکفیریها ایستاد. این سیاست ایران از نظر واتیکان بسیار مهم بود. علاوه بر این، از طریق رابطه با ایران، واتیکان میتوانست با جهان تشیع ارتباط برقرار کند. همچنین این روابط به واتیکان کمک میکرد تا به کشورهای غربی نشان دهد که با ایران، که برای آنها یک موضوع حساس و مهم است، رابطهای نزدیک و دوستانه دارد. این موضوع هم برای واتیکان مهم است و هم برای غربیها. بخشی از اعتبار واتیکان به دلیل همین نوع ارتباطها است. از چین و ویتنام گرفته تا ایران و عراق.
منبع: خبرآنلاین