خروج ایران از سوریه: تحلیل تغییرات استراتژیک پس از سقوط بشار اسد

ایران به دنبال فرصت‌هایی خواهد بود تا توان خود را در لبنان بازسازی کند و روابط جدیدی در چشم‌انداز سیاسی جدید سوریه توسعه دهد. و همچنین سرمایه‌گذاری‌های سیاسی و اقتصادی خود در عراق و یمن را تقویت کند.
تصویر خروج ایران از سوریه: تحلیل تغییرات استراتژیک پس از سقوط بشار اسد

به گزارش سایت خبری پرسون، سقوط حاکم سوریه، بشار اسد، توسط مردم خودش نه‌تنها یک رویداد بزرگ ملی است، بلکه پیامدهایی برای سراسر خاورمیانه، به‌ویژه ایران، دارد. خروج ناگهانی تهران از سوریه، پس از حمایت از اسد از زمان قیام بهار عربی در سال ۲۰۱۱، چالش‌های استراتژیک و نظامی ایران را نشان می‌دهد.

صنم وکیل، مدیر برنامه خاورمیانه و شمال آفریقا اندیشکده چتم‌هاوس نوشت: محور مقاومت ایران – شامل حماس در غزه، حزب‌الله لبنان، اسد در سوریه، گروه‌هایی در عراق و حوثی‌های یمن – با هدف ایجاد عمق استراتژیک و بازدارندگی در برابر حملات طراحی شده بود. اما طی یک سال گذشته، این شبکه ضربات قابل توجهی را از جانب اسرائیل متحمل شده است.

از زمان حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل برخلاف تلاش‌های گذشته خود، به دنبال تضعیف گروه‌های محور مقاومت در مرزهایش و قطع ارتباط آن‌ها با ایران بوده است.

جنگ غزه که هنوز ادامه دارد و بحران انسانی و بیش از ۴۵,۰۰۰ کشته فلسطینی به همراه داشته است، ضربه شدیدی به حماس وارد کرده است.

حزب‌الله نیز که رهبری آن تصمیم گرفت در ۸ اکتبر به حمایت (کنترل شده‌ای) از حماس و حمله به اسرائیل بپردازد، به‌شدت تحت تأثیر پاسخ نظامی اسرائیل قرار گرفته است. تل‌آویو طی سه ماه از سپتامبر ۲۰۲۴، فرماندهی این گروه از جمله حسن نصرالله، رهبر برجسته و نامی آن را ترور کرد.

در میان این تحولات، ایران در ماه نوامبر از آتش‌بس در لبنان حمایت کرد تا به این گروه فرصت بازیابی بدهد. اما سقوط اسد ضربه دیگری است و محدودیت‌های استراتژی «وحدت میدان‌ها» را نشان می‌دهد، که هدفش هماهنگی فعالیت‌های عناصر محور مقاومت بود. هرچند فعالیت‌های محور همچنان ادامه دارد و برای انطباق با شوک‌های نظامی اسرائیل تغییر می‌کند، ایران در موضع دفاعی قرار گرفته و بازدارندگی‌اش تضعیف شده است.

تاریخ مشترک

نقش سوریه در محور مقاومت اغلب به پلی زمینی تقلیل داده می‌شود که به ایران اجازه می‌داد تجهیزات منتقل کند و کمک‌هایش را به حزب‌الله برساند. اما این رابطه عمیق‌تر از این‌ها بود و به انقلاب اسلامی 1357 بازمی‌گردد. حافظ اسد، پدر بشار، اولین رهبر عرب بود که دولت اسلامی ایران را به رسمیت شناخت. سوریه همچنین تنها کشوری در منطقه بود که به‌طور علنی از ایران در جنگ هشت‌ساله با عراق حمایت کرد.

این دو کشور همچنان علیه اسرائیل متحد باقی ماندند و از رشد حزب‌الله و تسلط آن بر دولت لبنان حمایت کردند. روابط پس از جنگ خلیج فارس در ۱۹۹۰ سرد شد، زیرا اسد به دنبال گسترش روابط منطقه‌ای خود از جمله با کشورهای حاشیه خلیج فارس بود. با این حال، این دو کشور به توسعه روابط اقتصادی و نظامی ادامه دادند که در جریان تهاجم آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ عمیق‌تر شد.

به دلیل این تاریخچه مشترک، در جریان قیام سوریه در سال ۲۰۱۱، ایران و حزب‌الله به سرعت وارد عمل شدند تا شریک خود، اسد، را نجات دهند و نقش او را در محور مقاومت تثبیت کنند.

از آن زمان، ایران و شرکای آن در چندین کشور یک شبکه نظامی و اقتصادی به هم پیوسته ایجاد کردند. این شبکه‌ها با کمپین تحریم‌های «فشار حداکثری» آمریکا عمیق‌تر شدند، و این گروه‌ها پیوندهای اقتصادی در هم تنیده ایجاد کردند.

با این وجود، محور مقاومت همواره بر پایه‌های شکننده‌ای بنا شده بود. در عراق و لبنان در سال ۲۰۱۹، اعتراضات جامعه مدنی علیه حضور ایران رخ داد. همچنین در سوریه، تهران به دلیل نقشش در حفاظت از دولت اسد انتقادات و توام با بدبینی وجود دارد.

واکنش ایران

برای جلوگیری از برداشت ضعف و انتقادات داخلی، اسرائیل و آمریکا برای اتفاقات سوریه مقصر دانسته شده‌اند. علاوه بر این، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، حسین سلامی، تأکید کرده که محور مقاومت همچنان مقاوم است.

در همین حال، روایت تهران تلاش کرده است عقب‌نشینی ایران از سوریه را به لجاجت اسد نسبت دهد. برخی منابع داخلی گفته‌اند که در سال گذشته، ناامیدی ایران از اسد افزایش یافته بود. گفته شده که اسد به‌طور مخفیانه در حملات اسرائیل به دارایی‌های ایران در سوریه هم‌دست شده و نقش خود را در محور مقاومت به‌درستی ایفا نکرده است.

پس از کمپین‌های نظامی اسرائیل در غزه و لبنان، عقب‌نشینی ایران از سوریه نشان می‌دهد که محور مقاومت نتوانسته برای ایران «دفاع پیش‌رونده» فراهم کند. تهران کاملاً آگاه است که کمپین اسرائیل علیه محور مقاومت هنوز به پایان نرسیده است.

اسرائیل که جنگی در هفت جبهه را اعلام کرده، هنوز تهدیدات از سوی عراق، یمن یا مستقیماً از طرف خود ایران را به‌طور صریح مورد توجه قرار نداده است. دو دوره تنش بی‌سابقه بین ایران و اسرائیل در آوریل و اکتبر امسال، برخی سوابق را ایجاد کرده است.

این عوامل باعث شده است که مقامات ایران بازنگری در دکترین دفاعی خود را آغاز کنند، دکترینی که مدت‌ها به محور مقاومت و تسلیحات بالستیک و برنامه هسته‌ای متکی بوده است. با توجه به اینکه محور مقاومت دیگر توان ارائه بازدارندگی کامل به تهران را ندارد، بحث‌های داخلی درباره مسلح‌سازی برنامه هسته‌ای آغاز شده است.

بازگشت ترامپ و سایه «معامله قرن»

این تحولات همزمان با آماده شدن ایران برای دور دوم ریاست جمهوری ترامپ در جریان است. کمپین تجدید شده «فشار حداکثری» ترامپ علیه تهران احتمالاً تحریم‌های سختگیرانه‌تر و نظارت بیشتری بر صادرات نفت و تجارت ایران اعمال خواهد کرد.

این شرایط چالشی دشوار برای ایران ایجاد می‌کند. وضعیت منطقه‌ای و تضعیف استراتژی دفاعی آن، به این معناست که تهران قطعاً به دنبال بازتنظیم موقعیت خود خواهد بود، هم برای جلوگیری از تهدیدات بیشتر و هم برای حفظ شبکه‌های باقی‌مانده محور مقاومت.

این امر به معنای استفاده از این دوره عقب‌نشینی برای ارزیابی چشم‌انداز منطقه‌ای است؛ ایران به دنبال فرصت‌هایی خواهد بود تا توان خود را در لبنان بازسازی کند و روابط جدیدی در چشم‌انداز سیاسی جدید سوریه توسعه دهد. و همچنین سرمایه‌گذاری‌های سیاسی و اقتصادی خود در عراق و یمن را تقویت کند.

روابط قوی‌تر با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، به‌ویژه عربستان سعودی و امارات متحده عربی، فرصتی برای ایجاد حسن نیت و سرمایه‌گذاری در روابط منطقه‌ای فراهم می‌کند. با این حال، ایران باید این کار را در حالی انجام دهد که هم‌زمان تلاش می‌کند تا به نوعی توافق با دولت ترامپ دست یابد، توافقی که ممکن است «معامله قرن» باشد.

منبع: اکوایران

827612

سازمان آگهی های پرسون