به گزارش سایت خبری پرسون،رامین پیلتن صاحبنظر و کارشناس جامعه شناسی در یادداشتی نوشت: یکی از بزرگترین مشکلات در نظام سیاسی ایران، عدم برنامهریزی جامع و پایدار برای ایجاد هماهنگی و وحدت نظر و عمل بین بخشها، سازمانها، وزارتخانهها و نهادهای اساسی کشور است.
نیک میدانیم در دولت های آشفته و دچار تغییرات شدیدِ بدون برنامه ایرانمان، دولتها و مجالس از طریق آرای مردم در هر ۴ سال یکبار بر سر کار میآیند. لذا مردمی که به رئیس جمهور و نمایندگان مجلس رأی میدهند، بر اساس نیازها، ارزشها و انتظارات واقعی و یا غیر واقعی که از طریق رسانههای داخلی و خارجی بولد و جریان سازی میشود به کاندید مورد نظر خود که با انتظارات و خواستههای آنها همخوانی بیشتری دارد، رأی میدهند.
رأی مردم در انتخابات ریاست جمهوری بخصوص نقش و تاثیر بسیار بیشتری بر سرنوشت کشور ایران دارد. زیرا رؤسای جمهور با تکیه به میزان مشارکت مردم و تعداد آرایی که کسب کردهاند، این احساس به آنها دست میدهد که از پشتیبانی بیشتری از سوی مردم برخورداند و بنابراین در پیاده کردن اهداف و برنامههای مقطعیِ درست یا غلط خود بی محاباتر عمل مینمایند و راحتتر موانع پیش روی خود را برای اجرا کردن نیات خود از سر راه برمیدارند.
به کارنامه حسن روحانی در سال ۱۳۹۲ و وزیر خارجهاش محمد جواد ظریف گریزی اگر بزنیم همگان قطعا بر آن صحه میگذارند که او با هدف ایجاد ارتباط تنگاتنگتر با غرب و بخصوص آمریکا و انعقاد توافق و قرارداد هستهای با غرب از سوی آرای مردم برگزیده شده و فعالیت خود در دولت را آغاز کردند.
حسن روحانی مهمترین و شاید بتوان گفت تنها هدف تشکیل دولت خود را، رسیدن به توافق برجام به منظور رفع مشکلات اقتصادی و خارج شدن از انزوای سیاسی کشور در جهان و از میان برداشتن انسداد سیاسی در داخل مطرح کرد. در واقع او و هیئت دولت و وزاریش، همچون پزشک و تیم پزشکی ای عمل کردند که برای نجات یک بیمار در حال احتضار و مرگ تنها یک دارو را مؤثر و مفید برای نجات و بهبود حال بیمار میدانستند و لا غیر.
به عبارت دیگر عملا روحانی راه و روشی برگزید که هیچگاه در یک تیم پزشکی واقعی و زبده نیز غیر ممکن است، دیده شود.
قدر مسلم و پر واضح آن است که بگوئیم یک پزشک متخصص و زبده و تیم همراه وی، بعد از انجام آزمایشات مختلف و گرفتن عکسهای گوناگون از اندامهای آسیب دیده و ارزیابی دقیق آن آزمایشات و تصاویر رادیوگرافی است که سعی میکنند علت بیماری یا بیماریها را تشخیص داده و با توجه به امکانات و داروهای موثری که برای بهبود وجود دارد، آن داروها و روشها و یا عمل جراحی متناسب را در مورد بیمار تجویز و اجرا میکنند.
در ضمن در جریان مراقبت و اجرای روش درمانی بر روی بیمار اگر آن پزشک و تیمش متوجه شوند که آن روش و مراقبتها بر روی بیمار جواب مثبت و موثر نداشته است و یا شاید حال بیمار را از قبل بدتر کرده باشد، سعی میکنند در روش درمان خود و داروهایی که به بیمار تجویز میکنند، تجدید نظر نمایند.
اما متاسفانه حسن روحانی و تیم همراه وی همچون پزشکی رفتار کردند که بعلت عدم تخصص و شناخت و تجربهٔ کافی در علم پزشکی، وقتی بیمار در حال احتضار را دیدند، برای اینکه جلوی خانوادهٔ بیمار و مردم آبرویشان نرود و علاوه بر آن محبوبیتی کسب کنند، از برجامی رونمایی کردند که همگان امروز بر دستاورد هیچ! آن باخبرند.
حتی اواخر دولت بی تدبیر و بی امید به محض دیدن بی اثر بودن کار و سالها امید واهی به مردم و به جای توجه به تاکیدات رهبری معظم که مرتبا نگاه به داخل کشور را به دولت گوشزد میکرد توپ را در زمین داخل و به اصطلاح (عرصه میدان) انداختند و به جاست اگر بنویسیم سالها کشور را معطل برجام بی حاصل کردند و فرصت های ملت از دست رفت.
متاسفانه حکایت برجام و برجامها در کشور ما، حکایتی است بسیار پر ماجرا و همچون غل و زنجیری که از زمان پیدایش و اجرایشان گویی که قرار نیست هیچگاه دست از سر این کشور و مردم عزیز و شریف آن بردارد.
متاسفانه هنوز هم تجویز و اجرا کنندگان داروی برجام هیچگاه نمیخواهند به اشتباه خود اذعان نمایند. آنها چنان سرمست روزهای اول انعقاد و تصویب برجام و شور و شادی و هلهلهٔ ناشی از آن در بین مردم عادی کشور در خیابانها و رسانهها شدهاند که هیچگاه نمیخواهند بپذیرند که «برجام خسارت محض بود».
بنابراین بعد از شکست آن در عمل و اجرا، دنبال بهانه و یا بهانههایی میگردند تا ثابت کنند ایراد و اشکال اصلی برای بدتر شدن وضعیت کشور (حال بیمار) داروی معجزه کننده برجام و دیپلماسی با غرب نبود، بلکه مشکل اصلی نیروها و جناح مخالف رویکرد دولت بودند و در واقع این نیروهای «میدان » بودند که نگذاشتند داروی برجام و «دیپلماسی» با غرب اثر خود را بر روی کشور و بیمار بگذارد و موجب بهبود اوضاع کشور و شفای بیمار شود. از اینجا بود که تقابل بین «دیپلماسی» و «میدان» در ایران شدت گرفت و به اوج خود رسید.
در یک کشور نسبتا سالم و کارآمد، بطور طبیعی و منطقی تمام بخشها و نهادهای یک کشور باید در یک حالت همکاری و کمک کننده با یکدیگر به برنامهریزی و فعالیت خود در جهت رسیدن به اهداف کشور و بهبود اوضاع عمل و فعالیت نمایند.
در جریان همین فعالیت مشترک، هماهنگ و ارگانیک و کارآمد است که میتوان امیدوار بود، اوضاع در کشور به سمت بهبود، حل مشکلات و بیماریها، فراهم شدن رشد و پیشرفت برای همهٔ بخشهای جامعه رو به جلو در حال حرکت است. اما چنین چیزی در ایرانِ بعد از انقلاب مردمی در سال ۱۳۵۷ و بعد از ۸ سال دفاع مقدس شکل نگرفت.
با اتمام جنگ و رحلت رهبری کبیر امام خمینی(ره) و روی کار آمدن دولت هاشمی رفسنجانی و تکنوکراتهای همراه او، این ایده در ایران شکل گرفت که پیاده کردن سیاستهای توسعه در زمان حکومت منحوس پهلوی و ایجاد کمی تغییر و تحول ظاهری در آن و نهادن نام اسلامی (برنامهٔ توسعه اسلامی) با بهبود رابطه با غرب میتوان بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ فائق آمد.
متاسفانه اجرای برنامههای توسعه در کشور نه تنها هیچ کمکی به بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور نکرد و کشور را همچون ژاپن به کشوری پیشرفته و مدرن تبدیل نکرد، بلکه مشکلات و شکافهای موجود در آن را تعمیق نموده و بر پیچیدگی بیشتر مشکلات نیز افزود.
اما اینها چه ربطی به «تقابل دیپلماسی با میدان» دارد؟ این ارتباط از آنجا شروع میشود که دستگاههای دیپلماسی که در ایران از زمان دولت هاشمی رفسنجانی بر روی کار آمدهاند، تحقق نیافتن اهداف و انتظارات مورد نظر در اجرای برنامههای توسعه را وجود افراد و گروهها و جناحهای مخالف، رادیکال، واپسگرا و اصولگرا میدانند.
به اعتقاد نگارنده از همینجا بود که تفکر تقابل بین دولتها با نهادهای نظامی کشور شکل گرفته و بطور تصاعدی افزایش یافت.(اتفاقا این روزها مردم بودن و حضور پربرکت رهبری و نیروهای نظامی را در مقابله با دشمنان به خوبی درک کرده اند و بسیار مفتخرند به وجود چنین توانی در مقابله با رژیم جنایتکار صهیونیست که با وعده های صادق خود تجاوزگری های وحشیانه آنها را با دفاع مشروع پاسخگو شده است)
متاسفانه این همان چیزیست که دشمنان این کشور برای ویران کردن و از میان برداشتن ایران عزیز در پی آن بودند. بیهوده نیست که نوک پیکان حملات کشورهای اروپایی مخالف ایران، خصوصا امریکا، رژیم غاصب صهیونیسا و سایر کشورهای مخالف ایران، نظام رهبری و نهاد مقدس سپاه پاسداران و نیروهای کلیدی آن هستند.
متاسفانه در این سالها برخی از دولتها به پیروی از پروپاگانداهای رسانههای دشمن و بعضا رسانه های داخلی براحتی و با وقاحت تمام، همهٔ ناکارآمدیهای خود را بحساب سیستم حاکمیت و «میدان» گذاشتهاند. غافل از اینکه یگانه نیروهایی که باعث حفظ کشور تا زمان کنونی شدهاند، همین نظام و رهبری و نیروهای عرصه میدان بودهاند.
منبع: پُرسون