حمله بی‌سابقه به سریال افعی تهران: زرد و جعلی است

روزنامه فرهخیتگان در یادداشتی در شماره امروز خود تحت عنوان «سفیدشویی آدم‌کشی» از قسمت پایانی سریال «افعی تهران» به شدت انتقاد کرده است.
تصویر حمله بی‌سابقه به سریال افعی تهران: زرد و جعلی است

به گزارش سایت خبری پرسون، در بخشی از این یادداشت آمده است:

* «افعی تهران» هیچ مساله واقعی و ملموسی را نه‌تنها حل نمی‌کند، بلکه طرح هم نمی‌کند. مساله‌ای جعلی برای مخاطب می‌سازد و این مساله را تا سرحد جنون برایش حیثیتی می‌کند تا حل این مساله جعلی را به مخاطبش بفروشد. ارتباط این سریال با علم روانشناسی از همین‌جاست که شکل می‌گیرد و اگر واکنش‌هایی عمدتا منفی از جانب روانشناسان به این سریال می‌بینیم، غیر از نمایش نادرست از چهره خود روانشناسی و اشخاص روانشناس، به همین مساله‌سازی جعلی برمی‌گردد.

* سریال افعی تهران از آرمان بیانی یک قهرمان می‌سازد آن هم برای کاری که صرفا یک نوع عقده‌گشایی است و هیچ تاثیر عملی محسوسی در زندگی امروز ما و کودکان ما ندارد.

* باید آرمان بیانی را ضدقهرمان بدانیم اما روایت سریال به قدری طرف اوست که از رفتارهایش تصویری قهرمانانه می‌سازد. مساله دوم تصویر معوجی است که از علم روانشناسی ارائه شده است. روانشناسی زرد بازاری چیزی را به مخاطبش ارائه می‌کند که او ممکن است دوست داشته باشد؛ نه چیزی که واقعا به دردش می‌خورد. یعنی یک رویا برای مخاطبش ایجاد می‌کند و بعد راه نیل به آن رویا را می‌فروشد؛ بی‌اینکه آن رویا حقیقی باشد و آن راه‌حل واقعیت داشته باشد. روانشناسی زرد درست مثل فیلمفارسی یا سایر معادل‌هایش در باقی نقاط دنیا به مخاطبان خود رویا می‌فروشد؛ رویای موفقیت، رویای قدرت نفس، رویای رخ دادن معجزه در ارتباطات انسانی و امثال اینها...

* حالا در سریال افعی تهران با قرینه همین روانشناسی زرد مواجهیم و روایتی در کار است که به مخاطبش عقده‌گشایی می‌فروشد. یعنی اول عقده‌های فروخفته که زمینه تحریک خود به خودی آن منقضی شده را تحریک و احیا می‌کند و بعد به آنها ضریبی چند برابر می‌دهد تا واقعا برای مخاطب تبدیل به مساله شوند و فرآیند روایت با تخلیه این عقده‌های برساخته، به ذهن و ضمیر آن مخاطب پاداش می‌دهد. مشکل اولیه و اصلی، برساخت این عقده است که راوی انجام می‌دهد تا بتواند فرآیند تخلیه آن را در طول روایت به مخاطبانش بفروشد.

* این نه تصویری از مساله‌های واقعی در علم روانشناسی، بلکه دستکاری روان مخاطب و ساختن مساله جعلی و البته خطرناک برای اوست تا روایت بتواند با تخلیه این مساله که آن هم به روشی جعلی و البته خطرناک انجام می‌شود، برای مخاطبانش جالب شود. جا انداختن چنین روشی در ذهن مخاطبان اگرچه ممکن است آنها را تا تبدیل شدن به قاتلانی زنجیره‌ای پیش نبرد، اما در سطوحی پایین‌تر که آن هم آزاردهندگی‌اش کم نیست، می‌تواند تنش‌هایی به وجود بیاورد. مثلا آدم‌ها را به پرورش کینه و عقده‌ها در دل‌شان تشویق کند و به تخلیه آن عقده‌ها مشروعیت بدهد و ما موقع رانندگی افراد در سطح شهر نتیجه آن را ببینیم؛ وقتی خیابان پر از طلبکاری و لجبازی راننده‌ها با هم می‌شود یا در برخورد مشتری و کسبه با هم یا در تعامل ارباب‌رجوع و کارمندها و هزار و یک مورد دیگر.

* پیش از این چنین فرآیندی را درخصوص مسائل سیاسی هم دیده‌ایم. هیولاسازی از چیزی که حتی اگر به‌واقع نقدی هم به آن وارد باشد، لازم نیست تا این اندازه مساله بخش بزرگی از مردم باشد، قسمتی از ماجراست که می‌توان به آن تحریک و بارورسازی کینه‌ها گفت. در مرحله بعد کسانی که این عقده و کینه‌ها را پرورش داده‌اند، روشی برای تخلیه آن پیش پای مخاطبان‌شان می‌گذارند که متناسب با ضربه زدن به حریف سیاسی‌شان انتخاب شده است. اگر دقت کنیم از منازعات سیاسی داخلی گرفته تا عملیات ایذایی بیگانگان علیه سیستم سیاسی ایران، بارها می‌شود به کار رفتن این روش را مشاهده کرد. اشاره به این نکته از این جهت لازم به نظر رسید که شاید بشود گفت قالب ذهنی سازندگان افعی تهران هم هنگام نگارش این فیلمنامه، متاثر از قرار گرفتن در چنین فضای سیاسی پرغوغایی شکل گرفته و آنها هم آگاهانه یا ناخودآگاه از همان روش استفاده کرده‌اند.

منبع: روزنامه فرهخیتگان

681707

سازمان آگهی های پرسون