تابوت سیاه در آسمان شهر!

کاش لااقــل چارهای اندیشــیده شــود تا باد تابوت های سیاه را با خود نیاورد و در این هوای بس ناجوانمردانه، دلمان خوش باشــد به دم و بازدم در هوایی که یادآور توســت یار گمشده ِ در تار و پود تقویم های خاک گرفته.
تصویر تابوت سیاه در آسمان شهر!

به گزارش سایت خبری پرسون، امید مافی روزنامه نگار در یادداشتی نوشت: خســته ایم. آنقدر خسته که شــنیدن آژیر خطر زیر آســمان شهر به کلیشــه بی ِ تکرار روزهای روزمرگیمان خدشهای وارد نمیکند. وقتی بابــت آلودگی و مرگ آفرینی اتول های غیراستاندارد، موتورسیکلتهای از رده خارج، کارخانه هــای آلاینده و بی اعتنا به زیســت شهری، مصرف بی اندازه سوختهای فسیلی و وارونگــی هوا، کک هیچ کس نمیگزد، لابد باید در حســرت پیمان های از آرامش بمانیم و دم نزنیم. کــدام طیب خاطر وقتــی آلودگی این هوای مســموم و محبوس به دغدغه های دیگرمان اضافه میشــود و صدای بهــار که هیچ، آوای زمســتان نیز تا اطلاع ثانوی به گوشــمان نخواهد رسید.

تعطیلی مدارس در جغرافیای مورب و مشّوشی که خرمالوها نارس به دنیا میآیند و پرتقال های واکس خورده تراشه های دروغ را روی دستمان میریزند، نه تنها دردی را دوا نخواهد کرد، بل انــدک جرقه ها را خامــوش میکند تا به این باور برسیم از دهلیزهای قلبمان تا دخمه های راستی و درستی راه بسیار است و باید دل به قضا و قدر بســپاریم و حسرت و حرمان را در کوچه های رو به ابدیت تعقیب کنیم.کاش در این آشــفته بازار مســئولان کمی با مــردم صادقتر و مهربانتر باشــند و با بیان براهین مســتدل کاری کنند کــه فرنودها و باورهایمان بیش از این مخدوش نشوند.

کاش لااقــل چارهای اندیشــیده شــود تا باد تابوت های سیاه را با خود نیاورد و در این هوای بس ناجوانمردانه، دلمان خوش باشــد به دم و بازدم در هوایی که یادآور توســت یار گمشده ِ در تار و پود تقویم های خاک گرفته. یادآور تو، وقتی هر نفسی که فرو می ُ رود، دیگر ممد حیات نیست و چون برآید مفرح ذات نخواهد بود در این هوای بی اکسیژن و بی درخت و بی باران. راستی چه کسی بود که زیر سیطره مازوت ها و آلاینده های آغشته به زوال با قلبی ترک خورده زمزمه میکرد: مگذار دیگران نام تو را بدانند، همین زلال بیکران چشمانت برای پچ پچ هزارساله آنان کافیست...

منبع: آفتاب یزد

560851

سازمان آگهی های پرسون