غلامعلی برادرزادۀ یکی از همسران شاه به اسم امینه اقدس بود. بعد از اینکه گربۀ محبوب شاه معروف به ببری خان مفقود میشود، این پسر خردسال که همبازی گربه بود، جای آن همدم از دست رفته را در قلب شاه میگیرد و به محبوبترین شخص دربار تبدیل میشود.
همین نزدیکی و محبوبیت است که لقب «عزیزالسلطان» را برای غلامعلی خان به ارمغان میآورد. عکسهای متعددی از ناصرالدینشاه وجود دارد که در آنها عزیزالسلطان خردسال یا نوجوان در کنار شاه دیده میشود.
در اینجا بخشی از خاطرات عزیزالسلطان یا ملیجک ثانی را میخوانید که در آن شرح جالبی از کثیفی خودش در ایام کودکی ارائه میدهد.
از جمله کارهای سخت من رفتن به حمام بود، مخصوصا در ایام طفولیت که خیلی سخت به نظرم میرسید به حمام بروم، هر دو ماه گاهی یک مرتبه حمام میرفتم . . . مخصوصا در زمستانها رنگ حمام را نمیدیدم. از این جهت بچه چرک و کثیفی بودم و در زمستانها اکثرا ناخوش میشدم.
با این کثافت فوقالعاده، غریب آن بود که شاه مرا میبوسید و میبویید. سر و صورتم را هم نمیشستم، سرم پرمو بود، آنوقتها معمول نبود که مردها و مخصوصا بچهها موی سرشان را کوتاه کنند. موهای زیاد و پرپشت داشتم. اغلب موهای سرم نیز چرب بود، زیرا غذا خوردن در آن زمان با کارد و چنگال معمول نبود و با دست غذا میخوردند. من هم بچه بودم و با دست غذا میخوردم. شاید هنگام غذا خوردن سرم میخارید، آن وقت با همان دستهای چرب سرم را میخارانیدم. این بود که سرم دائما چرب و کثیف بود و معلوم است که با این کثافت شپش هم تولید میشود.
صورت نشسته، موهای شانه نکرده و سر پر شپش و بینهایت کثیف بودم. با تمام این احوال شاه مرا در بغل میگرفت و میبوسید و ابدا به رویم نمیآورد که کثیف هستم. در صورتی که شخص شاه نهایت دقت را در نظافت داشت و میتوانم به جرات بگویم و قسم یاد کنم هنوز آدمی را به تمیزی ناصرالدینشاه ندیدهام.