به گزارش سایت خبری پرسون، فتح الله آملی در یادداشتی نوشت: این غدّه از کجا پیدا شد؟ هسته اولیه آن را سایکس و پیکو گذاشتند، نمایندگان انگلستان و فرانسه که وقتی میخواستند با خطکش، قلمرو حکومت پاشیده شده عثمانی را به کشورهای مختلف و به مستعمرات تازه خود بدل کنند، فلسطین را تقریباً به عنوان مهم ترین منطقه مورد منازعه دو دولت فاتح، مثل یک زخم کهنه برای دعوا گذاشتند و البته نه برای قدرت گرفتن فلسطینیهای ساکن آنجا و تشکیل یک دولت فلسطینی، بلکه برای صهیونیستها و برای تشکیل یک دولت یهود، وسط قلمرو عثمانی ... تا همیشه یک زخم کهنه در دل ملل مسلمان تازه بماند.
دو ابرقدرت آن زمان البته همواره بر سر متصرفات خود و قلمرو امپراتوری دعوا داشتهاند، چون مصر و عراق و بخشی از شام به انگلستان رسیده بود و مراکش و لبنان و سوریه به فرانسه...
اما بنا به آنچه که در بخش انتهایی پیشگفتار کتاب خواندنی خطی برشن: «نقش منازعات بریتانیا و فرانسه در شکلگیری خاورمیانه» نوشته شده، در نگاه البته تا حدی جانبدارانه نویسنده انگلیسیاش آمده: «آنچه رقابت کینهتوزانه فرانسه و بریتانیا را مهم میسازد، افروختن مناقشه اعراب اسرائیل است که تاکنون نیز ادامه دارد. استفاده بریتانیا از صهیونیستها برای عقیم گذاردن اهداف فرانسه در خاورمیانه به ایجاد تنش های عمیق و همهجانبه بین اعراب و اسرائیل منجر گردید. فرانسه نیز با سازماندهی مهاجرت یهودیان با ابعادی بسیار وسیع، نقشی حیاتی در تشکیل دولت اسرائیل داشت...»
اما فقط اینها نبود، در آغاز قرن بیستم صهیونیستها برای محکم کردن جای پای خویش تنها به ترورهای گسترده، خرید زمین، راندن فلسطینیها از دهکدههایشان با عملیاتهای تروریستی وحشتناک شبه نظامیان هاگانا و... بسنده نکردند. آنها همزمان به اهمیت نقش پول و رسانه هم پی بردند تا اقتصاد و فرهنگ و روایتسازی را هم در دست خود بگیرند و نقش قدرت سیاسی نوظهوری به نام آمریکا را هم خوب فهمیده بودند.
در قرن بیستم آنها چه برای حضور در نهاد سیاسی و چه در رسانههای فراگیر و چه در حوزه اقتصاد، نفوذ خود را چنان گسترش دادند که دیگر یک جمع محدود بیپشتوانه نبودند.
در سنا، در مجلس نمایندگان، در شبکههای تلویزیونی، در مطبوعات و مدیریت شرکت های بزرگ اقتصادی و... و با همین ابزار اصولاً باور جهان غرب و به ویژه آمریکا را که به درستی نسبت به آنان با شک و تردید و ترس و گاه تنفر داشت و آنان را نمیپذیرفت، عوض کردند و البته هیلتر هم به آنان کمک کرد تا این باور جا بیفتد و از آن پس دیگر این جنگ روایت ها بود که جریان داشت و نه جنگ واقعیتها؛ حال هم همین است.
از دهۀ 20 میلادی به این سو به روند قدرتگیری و تجاوز سرزمینی و گسترش جغرافیایی و تسخیر اراضی فلسطینیها و ترکیب جمعیتی آنان در فلسطین اگر نظر اندازیم، به نحوه و چگونگی بزرگ شدن این غده پی میبریم. کی از 9 درصد جمعیتی به 50 درصد فعلی رسیدهاند؟
چه زمانی از یک محدوده کوچک در تلآویو توانستند به متصرفات سال 48 برسند و اعلام موجودیت کنند و بعد از آن هم در دو نبرد سال 56 سوئز و به ویژه سال 68 رفته رفته عدهای را به کرانه غربی رود اردن برانند و بخشی را هم ناگزیر به باریکه کوچک کنار مدیترانه و زندگی در محاصره کامل بکشانند و برای هیچیک از قطعنامههای سازمان ملل تحت سیطره و نفوذ غرب و آمریکا تره هم خرد نکنند؟ بریزند، بکشند، آتش بزنند و داعیه مظلومیت هم داشته باشند!
و درتمامی سالهای دهه 70 و پس از آن هم در کرانه باختری شهرکهای یهودینشین بیشتری بسازند و به حکومت نیمبند محمود عباس هم رحم نکنند که کاری بیشتر از سکوت و تماشا انجام نداد و با وجود عمل به تمامی قطعنامههای سازمان ملل و انجام همه تعهدات، شاهد هیچ اقدام متقابلی نبود و ...
اصولاً دعوایی که بین جریانهای سیاسی و نحلههای مختلف فکری درگرفته را کناری نهیم. اینکه آیا فلسطین اصلی ما است یا نیست؟... اینکه آیا حمله حماس درست و به موقع بود یا نبود هم نیاز به بررسی دیگری دارد.
گرچه اسرائیل برای این مردم محاصره شده و تحت سختترین تحریمها و بیعدالتیها چاره دیگری غیر از مقاومت باقی نگذاشته بود. در طول این دههها این جمعیت 2 میلیونی محاصره شده در یک زندان بودهاند که زندانبانان دلرحمی هم نداشته اند.
اصلاً به شکست سنگین اطلاعاتی و فروریزی هیمنه این رژیم که تابوی بدی هم شده بود کاری نداریم. کافی است به انعکاس جهانی عملیات بیسابقه طوفان الاقصی و آنچه پس از آن گذشت و انعکاس آن در رسانهها و موضعگیری کشورها و نظامهای سیاسی نظر اندازیم تا مظلومیت مضاعف این مردم ستمدیده را دریابیم و آن را با میزان انعکاس مظالم و جنایتهایی که دهههاست بر این مردم میرود مقایسه کنیم.
اینجاست که جنگ روایتها به خوبی سیطره خود را بر واقعیت نشان میدهد و به این رژیم جسارت میدهد تا بگوید مردم غزه 24 ساعته خانه و کاشانه خود را ترک و به مناطق جنوبی بروند؟ و احتمالاً به دریا بزنند! و میتواند آب و برق و ارسال مواد غذایی را قطع کند و صدها و هزاران بمب بر سر مردم و زن و بچه کودک و پیر بریزد و تازه حق هم داشته باشد و سازمان ملل هم طبق معمول اظهارتأسف کند! آیا فقط اسرائیلیها حق زندگی دارند و فلسطینیها نه؟! کجای این عدالت است؟ حداقل از آنان دفاع نکنیم و مغلوب جنگ روایتها نشویم.
منبع: اطلاعات