صابون مراغه چندان سن و سالی ندارد اما خیلی زود سنتی شد و در میان شویندههای رنگارنگ و خوشعطر روز گمشده طوری که خیلی از امروزیها حتی نامش را هم نشنیدهاند. با تمام اینها صابون مراغه به خاطر خواص درمانی و مواد ساده و طبیعی که در تولید آن به کار رفته، هنوز هم طرفداران بسیاری دارد که باعث شده در تولیدیهای انگشتشمار آن در مراغه باز بماند. تا همین اوایل دهه ۶۰ تعداد کارگاههای فعال صابون مراغه به ۲۰ کارگاه میرسید، اما امروز تنها چهار تا پنج کارگاه فعال در این شهر باقی مانده است.
دوباره به در بسته خوردهایم. درهای کارگاههای صابونسازی محله یوسفآباد مراغه را صاحبانش بستند و تابلوی کارگاه صابون محله «چوخورآباد» (منطقه جلگهای و پست) هم بعد از شکایت همسایگان پایین آمد. از کارگاههایی که قبلتر خبر تعطیلشدنشان را شنیده بودیم هم که بگذریم، این پنجمین کارگاهی است که در یک سال گذشته تعطیل شده. بعضی آنقدر زود و بیخبر کرکرهشان پایین آمد که اهالی محل هم خبردار نشدند.
بالاخره چند نفر از همسایهها نشانی جاده «ورجویی» را در اطراف شهر میدهند که چند کارگاه باقیمانده صابونسازی آنجا دور هم جمع شدهاند. بعد از باغهای میوه و مرکز پرورش ماهی، تابلوی نارنجی، فرعی کارگاه صابونسازی را نشانمان میدهد. دیوارهای بلند و در بزرگ اینجا هم مثل قبلیهاست و میترساندمان که نکند باز هم به در بسته بخوریم اما بلند بلند حرف زدن از داخل حیاط کارگاه امیدوارمان میکند که چراغ این کارگاه هنوز روشن است.
در تدارک صابون
بخار صابون است که به هوا میرود. آن چیزی که زودتر از هر چیزی به چشم میآید، همین بخاری است که از سقف یکی از اتاقکها بالا میرود و قاتی آبی آسمان میشود. بوی چربی و روغن، بوهای ناآشنا که شباهتی هم به بوی صابون ندارد، به استقبالمان میآید. نه از دیگهای بزرگ به همپیوسته و وسایل مکانیزه کارخانههای تولید لوازم بهداشتی - آرایشی خبری هست و نه از متخصصان سفیدپوش که ماسک به صورت داشته باشند. کارگرها با لباسهای معمولی، گرم کارشان هستند. یکی پلهها را تند بالا میرود و چند نفری پیتهای حلب روغن را با چرخ داخل اتاقکها میبرند. اینجا همه کارشان را خوب بلدند و به ساخت چنین محصولی افتخار میکنند.
«این بهترین صابون دنیاست چون همه چیزش طبیعی است و ماده شیمیایی ندارد.» این را «اسرافیل فرجی» که ما را در حیاط کارگاه میبیند، به ترکی میگوید، همکارانش هم میخندند و با سر تاییدش میکنند. افتخارش این است که ۱۵ سال تمام همینجا در کارگاه صابونسازی «صدر» که به قول او قدیمیترین و بزرگترین کارگاه صابون مراغه در ایران است، کار کرده و برای خودش استادکار شده: «بهترین صابون مراغه همینجاست، همیشه هم صابون داریم، زمستان و تابستان ندارد.»
کارگاه گرچه قدیمیترین نیست اما بزرگترین کارگاه صابونسازی این شهر است و در روز ظرفیت تولید یک و نیم تن صابون را دارد که در کنار بقیه کارگاهها ظرفیت تولید صابون در مراغه را به سه تن در روز میرساند. در کارگاه صابون سنتی مراغه هم مثل بقیه کارگاههای سنتی هر چیزی جای خودش را دارد. طبقه بالا جای دیگخانههاست که بخار از کنارههای آن بالا میرود. طبقه پایین دیگخانه، جای سکو و استخر صابون است، از آنجا هم یک راه به گرمخانه میرود. حیاط بزرگ هم تا چشم کار میکند جای تختهای چوبی خالی است که کنار هم منظم چیده شدهاند. به سمت در ورودی که برگردیم هم انبار است که همه راهها به آنجا ختم میشود.
از پی تا صابونپزخانه
«مواظب باشید، صابون جوشیده است.» صابون مایع قُلقُل میزند و اسرافیل فرجی با یک کفگیر بزرگ آن را هم میزند. یک چشمش به ماست که خیلی نزدیک نشویم. به ترکی میگوید: «آماندی، یانارسیزها» که به فارسی یعنی: «بپا، میسوزید.» از پلههای زنگزده و بزرگ که بالا میرویم، جای دیگخانههاست. دیگها یک سقف فلزی کوچک دارند و بخار از کنارهای آن بالا میرود.
دیگهای بزرگ به صف ایستادهاند. دیگ شماره یک همان جایی است که اولین مرحله ساخت صابون آنجا شکل میشود. ۸۳۰ کیلو پی حیوانی، ۲۰۰ کیلو سود سوزآور و حدود یک هزار لیتر آب که داخل دیگ شماره یک ریخته میشود، قدم اول کار صابونسازی است اما بسمالله صابونپزی را چند ساعت قبل گفتهاند؛ همان موقع که فرجی و دیگر همکارانش درهای پیت حلبی را پاره کردند و پیهای سفت شده را که شکل قالب گرفته بودند از بالا داخل دیگ خالی کردند.
برخلاف قدیمها که سود سوزآور هم شکل منجمد داشت و آن را از بالا روی پی میانداختند، امروز آن را با شیلنگ روی چربیها میریزند. تخلیه سود از بخشهای خطرناک ساخت صابون است و اگر کارگرها مراقب نباشند، یک قطره از آن میتواند یک نفر را کور کند.
فرجی هنوز هم جای سوختگی سود را روی سینهاش دارد؛ «شیلنگ از دستم دررفت و اسید روی لباسم پاشید، با آنکه زود روی تنم آب ریختند اما تنم را سوزاند.» این سه ماده که داخل دیگ شد، دیگر نوبت کارگرهای پای دیگ است که مراقب دیگ باشند و همش بزنند.
«هر مادهاش را از یک جای ایران میآورند، پی گاو و گوسفند را از شمال، همدان و کرمانشاه میآوریم. سودسوزآور را از پالایشگاه ماهشهر و آب هم که خدا برکت بدهد، در مراغه کم نیست.» این را «حسین دهقان» میگوید که جای همکارش را پای دیگ گرفته. تقریبا سه، چهار ساعتی است که پای صابون است و دیگر وقتش رسیده که زیر دیگ را خاموش کند؛ «ببینید، صابون اولیه همین است و میشود از آن استفاده کرد چون به قول خودمان کار جفتگیری روغن و قلیا تمام شده.» زیر دیگ که خاموش شد، روی دیگ را برای ۲۴ ساعت میپوشانند تا به قول استادکارها آن را «دم بگذارند» تا صابون به اصطلاح «برسد.» دهقان در دیگ را با کمک یک کارگر دیگر میگذارد: «کار صابون فعلا تمام است تا فردا صبح که نمک را داخل دیگ بریزیم. بقیه کار را نمک تمام میکند.»
از صابون تا کارگاه
«رمز موفقیت صابون مراغه همینجاست؛ یعنی وقتی که نمک به صابون اضافه شود، آن وقت صابون ناب و خالص از پساب و ضایعاتش جدا میشود.» «بهزاد صدرحقیقی» عامل موفقیت و کیفیت صابون مراغه را وقتی میداند که نمک مواد شیمیایی را از صابون جدا میکند: «نمک با محتویات دیگ واکنش شیمیایی نشان میدهد و محلول را دو قسمت میکند. صابون ناب و خالص بالای دیگ جمع میشود و پساب صابون هم تهنشین میشود. این مرحله هم هشت تا ده ساعت زمان میبرد.»
در اینجا دیگر راه صابون و پسابش از هم جدا میشود. پساب به مخازن جمعآوری میرود و صابون خالص هم راهی دیگ شماره سه میشود. در دیگ شماره سه آب شیرین جوشانده شده به صابون اضافه میشود و دستگاه میکسر این محلول را آنقدر میزند تا همگُن شود. اما کار پساب هنوز تمام نشده و داستان خودش را دارد. به قول آقای صدر که فوت و فن کار را از پدرش که زمانی کارگاه صابونسازی داشته آموخته، در شغل سنتی هیچچیز هدر نمیشود: «پساب هم منبع درآمد است. پساب صابون سه تا نه درصد گلیسیرین دارد. ما پسابها را تغلیظ میکنیم و به کارخانههای تولید مواد شیمیایی میفرستیم تا آن را فرآوری کنند.»
اسرافیل فرجی باز هم پای دیگ است، این بار دیگ شماره سه. صابونی را که دیروز چربی و اسیدش را با هم قاتی کرده بودند، امروز با آب گرم همگن میکند. سر دستگاه میکسر را داخل دیگ میگذارد و دکمه را میزند: «اگر آب را اضافه نکنیم، صابون نمیتواند شکل بگیرد.
این آب کمک میکند، قالبهای صابون که در مرحله آخر خشک میشوند، از حالت مستطیلی بیرون بیایند و به قول ما پیچ بخورند.» صابون مراغهای که به رنگ نارنجی و سفیدش شناخته میشود، در همین مرحله رنگ میگیرد. کارگاهها معمولا یک در میان نوع سفید و نارنجی تولید میکنند.
یعنی یک مرحله صابون سفید و یک مرحله صابون نارنجی. فرجی میگوید: «صابون سفید که هیچ، رنگ نمیخواهد اما اگر بخواهیم صابون نارنجی بزنیم، بعد از نمک، رنگ را داخل دیگ اضافه میکنیم و هم میزنیم. اگر بخواهیم یکسری را با روغن نارگیل تولید کنیم، وقت اضافه کردن روغن هم همین حالاست.» حالا دیگر سوپ نارنجی داخل دیگ آماده است و بخارش هم به هوا بلند شده اما هنوز یک مرحله دیگر دارد تا شبیه آن چیزی شود که ما امروز به نام صابون مراغه میشناسیم.
از دیگ تا دریا
محلول داغ و نارنجی با فشار روی زمین میپاشد. سرشیر لوله قطور که تا آخر باز شود، قلپ قلپ صابون است که کف اتاقک را میپوشاند. بخار که بالا میرود، دیگر بوی آشنای صابون مراغه را میشود خوب به یاد آورد. خطرناکترین مرحله تولید صابون همینجاست. آنقدر خطرناک که اجازه ورود به این سالن یا به قول خودشان سکو را به ما نمیدهند. باید از چهارچوبهای ورودی گردن کج کنیم و بقیه ماجرا را تماشا کنیم. «اینجا بیفتید، کارتان تمام است. آنقدر داغ است که درجا پوستتان کنده میشود.
یک بار نزدیک بود پایم لیز بخورد و بیفتم وسط صابونها، خدا رحم کرد که دستم را گرفتم به دیوار و نیفتادم.» اسرافیل فرجی چکمه پوشیده و یک دستش به سرشیر لولهای است که صابون را از دیگ شماره سه به اینجا منتقل میکند. سکوی استخر به عمق ده سانتیمتر است. یک اتاقک تقریبا ۷۰ مترمربعی که صابون مایع در اینجا باید سفت شود و بهاصطلاح ببندد. سقف بلند اتاق را چندین کولر کار گذاشتهاند تا صابون در روزهای گرم تابستان زودتر خشک شود. تقریبا ۱۲ ساعت طول میکشد تا صابونی که کف اتاق را پوشانده، سفت شود.
صابون که سفت میشود، سطحاش آنقدر صاف و براق است که میشود رویش اسکیتبازی کرد. اما وقت کار است. کارگرها دمپاییهای سفید پا میکنند و روی صابونی که به سفتی زمین شده راه میافتند تا رویش طراحی کنند؛ با یک خطکش آهنی و یک کاردک. زیباترین و دوستداشتنیترین مرحله تولید صابون فرا رسیده. با خطکش روی صابونها خط میکشند و تمام سطح آن را به ده فال یا قطعه بزرگ تقسیم میکنند. کارشان شبیه بُرش دادن قطعات کیک است، انگار برشکارها هم این مرحله را خیلی دوست دارند. روی صابون خم شدهاند و با دقت برش میزنند. یکی از برشکارها میگوید: «هر کدام از این قطعات ده تایی را باز هم به ده فال کوچکتر قسمت میکنیم. یک وقتی همینجا و یک وقتی صابونها را داخل گرمخانه میبُریم.» صابون که مثل کیک برش خورد، حالا باید صابونهایی که روغن نارگیل دارند از بقیه مشخص شود. یکی از کارگرها در حیاط یا گوشه گرمخانه مینشیند و مهر صدر را روی صابونهای مرطوب میزند.
دهقان میگوید: «دیگر مشتریها هم میدانند که آنهایی که مهر دارد، روغن نارگیل دارد؛ البته قیمتش یک کمی هم گرانتر است اما به نظر من بهتر است چون مو را نرمتر میکند.» حدود هفت تا ده روز طول میکشد که این فالها چه مهردارها و چه بیمهرها نیمخشک شود. بهار و تابستان فالهای صابون را روی تختهای چوبی حیاط و زیر گرمای خورشید خشک میکنند و بیشتر پاییز و زمستان جای خشککردن صابون گرمخانه است. دو تا سه ماه هم طول میکشد تا صابون کاملا خشک شود.
دهقان که میگوید همه چیز به سفارش مشتریها ربط دارد: «برای ما که فرقی ندارد، بعضیها نیمهخشک را میپسندند که ارزانتر است و بعضیها هم به خاطر کیفیت، صابون خشک را دوست دارند.» برش که تمام شد و صابونها برای حمام آفتاب روی تختها کار گذاشته شدند، دیگر کار امروز کارگرها تمام است و باید دست و رویشان را بشویند و راهی خانه شوند.
کارگرهای کارگاههای صابونسازی احتمالا تمیزترین و سفیدترین دستها را دارند چون کف دستشان به جای دود و سیاهی فقط لیزی دارد، آن هم لیزی چربی صابون. اما در هوای سرد، باید با یک ظرف روی دست همدیگر آب گرم بریزند. چون صابون مراغه به خاطر چربیاش در آب سرد کف نمیکند. این از ویژگیهای صابون سنتی مراغه است که حتی استفادهاش هم با بقیه صابونها فرق دارد.
مراغه نارنجی، مراغه سیاه
تا سقف را صابون چیدهاند. کیپ تا کیپ هم دیوارهای صابونی نارنجی و سفید و سیاه بالا رفتهاند و وسط دکان فقط به اندازه یک میز و صندلی برای دکاندار و شاگردش جا هست. در بازار سنتی مراغه، راسته «سراج بازار» دکانهایی که از پایین تا بالای مغازه را صابون چیده باشند کم است اما هستند هنوز دو، سه فروشندهای مثل جعفرآقا که شیوهشان را حفظ کردهاند و جز صابون مراغه چیز دیگری نمیفروشند.
جعفرآقا قبلا خودش هم کارگاه صابونسازی داشته و احتمالا به همین خاطر است که بعد از ۵۰ سال هنوز هم شکل کسب و کار قدیمی را رها نمیکند؛ «همه صابون را به رنگ نارنجیاش میشناسند، قدیمها نارنجیاش پرطرفدارتر هم بود اما الان رنگ سفیدش هم خواهان زیاد دارد چون مردم میفهمند که بالاخره هر چه باشد رنگ، شیمیایی است و مراغه سفید جنس ناب است.» جعفر آقا صابون سیاه هم دارد که در کارگاهها از آنها خبری نبود، میگویند که عصاره ۱۲ گیاه مثل: صدر، حنا، کتیرا، رنگ حنا، زرده تخممرغ و آب هندوانه را دارد. با آنکه صابونهای سیاه مجوز بهداشت ندارند اما مراغه سیاه هم مشتری زیاد دارد: «بعضیها صابونهای مانده را دوباره میپزند و رنگ سیاه به آن میزنند. به همین خاطر بهداشت به راحتی مجوز نمیدهد.
اگر کارگاهها اصل صابون ۱۲ گیاه را بزنند، قیمتش دوبرابر مراغههای معمولی درمیآید.» حتی در سراج بازار مراغه هم صابون مراغه رونق سابق را ندارد چون به قول جعفرآقا جوانها دنبال صابون و شامپوهای عطری و شیک هستند: «نوهام به من میگوید که این صابون کلاس ندارد. شاید خوشگل نباشد و بوی عطر خارجی ندهد اما برای شوره سر و ریختن مو هیچچیز بهتر از آن نیست.»
غیر از اینها هزینه تولید این صابونها هم بالارفته و کار تولید را سخت کرده. مخصوصا هزینه حمل و نقل که دارندگان همین چند کارگاه هم از آن گله دارند. «رحیم احدی» مالک کارگاه ممتاز هم از افزایش هزینههای تولید گله دارد، نبود حمایت دولتی توان رقابت با صابونهای جدید را از آن گرفته؛ «بعد از آنکه یارانه سوخت را برداشتند، هزینه حمل نقل و ماهانه ما یکدفعه یکونیم برابر شد، غیر از این، هزینه برق و کارگری هم خیلی بالا رفت اما با این وضعیت قیمت را هم نمیتوانیم بالا ببریم.» تولیدکنندگان صابون مراغه موافق روگردانی مردم از این صابون نیستند. چون با افزایش آگاهی مردم به طب سنتی توجه هم به صابون مراغه هم بیشتر شده.
معتقدند آن چیزی که این صابون نیاز دارد، حمایت دولتی و اطلاعرسانی برای این صابون سنتی است. «صدر حقیقی» میگوید: «کاهش تعداد کارگاههای صابون مراغه به این معنی نیست که مردم این صابون را نمیپسندند چون در دورهای این کارگاهها مثل قارچ رشد کردند و حالا که شرایط مناسب نیست، تعطیل شدهاند وگرنه تولید یک روز ما از فروش یک روز تمام آن کارگاهها بیشتر است. مشکل، تبلیغات و اطلاعرسانی است.» تعطیلی کارگاههای این صابون سنتی به هر دلیل که باشد، درهای این تولیدیهای سنتی آرام آرام بسته میشود و ممکن است تا چند سال دیگر از همین چهار، پنج کارگاه هم دیگر در مراغه نشانی نماند.