کاری بکنیم

در برابر رفتارهای دولت و حاکمیت رفتار متقابل نشان می‌دهد و برای اینکه احترام کند نیازمند احترام متقابل است و این صرفاً با قربان صدقه رفتن و خود را نوکر مردم دانستن و در عمل بی‌توجهی کردن به مطالبات اساسی آنان حاصل نمی‌شود و نتیجه این می‌شود که دودش به چشم فلان طلبه قلیل المعاش و یا فلان روحانی مردمی که خودش هم قربانی این شرایط فقرزده است می‌رود. کلام آخر اینکه نگذاریم پیوند دیرینه روحانیت با مردم آسیب ببیند یا بیش از این آسیب ببیند… کاری بکنیم.
تصویر کاری بکنیم

به گزارش سایت خبری پرسون، فتح الله آملی در یادداشتی نوشت: در سال‌های قبل رهبری هر ساله یک سفر استانی داشتند. در سفر به استان فارس به همراه برادر عزیزم حاج حسین حرمی که از جمله نازنینانی بود که کرونا او را از ما گرفت، در هیأت بودیم. دیدار با روحانیون از جمله برنامه‌های سفر بود. مرحوم آیت‌الله حائری خوشامد گفت و از مشکلات طلاب و کمی بودجه حوزه سخن گفت و درخواست کمک داشت. آیت‌الله خامنه‌ای ضمن قبول مشکلات طلبه‌ها و حوزه‌های علمیه ضرورت اتکای روحانیت به مردم و پرهیز از وابستگی به دولت را مطرح و محترمانه با این پیشنهاد مخالفت کردند. استدلال درستی هم بود.

کاش از ابتدای انقلاب تا حال به این منطق و راهبرد درست عمل می‌شد و کاش کاری نمی‌کردیم که حال هر کمی و کاستی که در امور اجرایی دیده می‌شود و هر نابسامانی که در اداره کشور وجود دارد آن را به حساب روحانی و روحانیت بگذارند و کاش این همه گسترده و فراگیر احساس ضرورت نمی‌کردیم که حضور روحانیون در مناصب تصمیم‌گیری و قدرت و امور اجرایی پررنگ شود که مقّوم این گزاره نادرست باشد که هر مشکلی که هست از سر حکومت روحانیان است و اما آیا واقعاً چنین است؟ آیا همه جا روحانیون سرکارند و همه چیز تقصیر آنهاست؟ خاطره‌ای بگویم:

چند سال قبل در ایام سالگرد انقلاب به عنوان یک روزنامه‌نگار قدیمی به سخنرانی در مجمع روحانیت یکی از مناطق تهران دعوت شده بودم در کنار بیان دستاوردهای انقلاب، گریزی هم به آفات انقلاب زدم و چون جمع روحانی بود انتقادهایی هم مطرح کردم از جمله اینکه چون بسیاری حکومت را حکومت روحانیون می‌دانند و شأن روحانیت همراهی با مردم و بیان دردها و دغدغه‌های آنان است لذا یکی از وظایف روحانیت نقد رویه‌های نامطلوب و عملکردهای سوء و بیان دردها و مشکلات مردم است تا شائبه حکومتی بودن و دولتی بودن و فاصله افتادن با مردم پیش نیاید. اما چندان استقبال نشد. مسئول جلسه کمی با عتاب گفت البته شما به عنوان روزنامه‌نگار و براساس خصلت اهل نقد و انتقاد هستید اما نه مردم چنین برداشتی دارند و نه واقعیت چنین است که همه کارها دست ما باشد و جامعه حتی بیش از قبل به روحانیت عقیده‌مند است. سخنران، بعدی هم افزود که همه چیز خوب است و ما چقدر خوشبختیم و جامعه بیش از گذشته با انقلاب و روحانیت پیوند دارد و تنها ضد انقلاب است که گلایه‌مند است و… همان چند نقد و هشدار و انتقاد بنده را نیز شستند و بردند و جلسه را ختم به خیر کردند! اما زمان گذشت و همان که از آن وحشت داشتم و داشتیم جسته و گریخته جلوه‌هایی یافت و جلوی چشم آمد و دریغ و دردآورد.

همه این‌ها را به عنوان مقدمه داشته باشید تا به یک ماجرای تازه که حسابی در فضای مجازی سروصدا کرد برسیم. کلیپ کوتاهی که درگیری یک روحانی در یک روستا با پیرزنی در گیلان را که ظاهراً همسر برادر مرحوم او بود که اختلاف ملکی بر سر ارث موروثی هم بینشان پیش آمده بود نشان می‌داد. برخلاف شاید خیلی‌ها و برخلاف عرف، اجازه دهید بگویم که حقیر بیشتر دلم برای آن روحانی سوخت. قطعاً این سخن به منزله تائید رفتار خشنی که در انتهای فیلم می‌بینیم نیست قدر مسلم از روحانی انتظار بردباری و صبر و وقار و رفتاری شایسته و درخور بسی بیش از دیگران می‌رود و هرگز چنین رفتاری از او پسندیده نیست و محکوم کردن چنین اعمالی هم حق است اما یک لحظه همه گلایه‌هایی که از دولت و حکومت و گرانی و مشکلات و مصائب زندگی و خشم و نفرتی که از تبعیض و فساد و نابرابری و ترک فعل‌های مقامات و فاصله‌های فراوان دغدغه‌های آنان با دغدغه‌های مردم در فقر مانده داریم را به کناری نهیم و به عنوان یک انسان منصف به قضاوت بنشینیم که اگر شما جای او بودید و چنین بی‌رحمانه تحریک می‌شدید آستانه تحمل شما با شما چه می‌کرد؟

او نه بنز سوار بود و نه در پنت‌هاوس زندگی می‌کرد و نه چنان مکنت و مالی داشت که اگر داشت بر سر بخشی از یک زمین خانوادگی موروثی در روستا چنین صحنه‌ای رقم نمی‌خورد که حال همه آبرو و اعتبارش را در معرض تاراج ببیند. به واکاوی کامنت‌ها و شوخی‌ها و واکنش‌های فراگیر پیش آمده ـ که بحث بر سر آن مجال موسعی می‌خواهد ـ نمی‌پردازم. تعریضی هم نسبت به همه آنان که معتقدند نگاه جامعه به این قشر همان است که ابتدای انقلاب بود و این صحنه‌ها و برخوردها و فیلم گرفتن‌ها و… از سر دشمنی و عناد و بدبین کردن مردم و… هم چندان ندارم هر چه که هست اینکه حداقل از منظر جامعه شناختی با چنین پدیده‌هایی عالمانه روبرو شویم و به واکاوی علل ایجابی آن و نیز آسیب‌شناسی درست مسأله بپردازیم و برای آن کاری بکنیم.

بسیاری از این بزرگنمایی‌ها و از این مخالفت‌ها ریشه در کتمان این حقیقت دارد که جامعه و انقلاب و نظام به اصلاحات اساسی در روش حکمرانی و تغییرات مهمی در نحوه اداره کشور و نوع مواجهه با مردم و تقویت سرمایه اجتماعی نیازمند است. یادمان باشد که جامعه یک موجود زنده است و کنش و واکنش‌ خاص خود را دارد. در برابر رفتارهای دولت و حاکمیت رفتار متقابل نشان می‌دهد و برای اینکه احترام کند نیازمند احترام متقابل است و این صرفاً با قربان صدقه رفتن و خود را نوکر مردم دانستن و در عمل بی‌توجهی کردن به مطالبات اساسی آنان حاصل نمی‌شود و نتیجه این می‌شود که دودش به چشم فلان طلبه قلیل المعاش و یا فلان روحانی مردمی که خودش هم قربانی این شرایط فقرزده است می‌رود. کلام آخر اینکه نگذاریم پیوند دیرینه روحانیت با مردم آسیب ببیند یا بیش از این آسیب ببیند… کاری بکنیم.

منبع: اطلاعات

504617

سازمان آگهی های پرسون