متن این ۴۶ کتیبه تا کنون منتشر نشده است اما قرار است فردا دوم مرداد ماه این کتیبهها با حضور علیرضا بهزادی دبیر علمی نمایشگاه و تعدادی دیگر از اساتید خوانش و بررسی شود.
متن کتیبهها بدین شرح است:
انا لله و انا الیه راجعون
کل شیئ هالک الا وجهه
وا اسف از کید تیر و گردش کیوان / کرد وداع جهان، خدیو جهانبان
هفده ذیقعده روز جمعه که سالش / با غم بسیار بُد مطابق و یکسان
عرضه شد از میر مائده که خدیوا / مائده آماده است بر زبر خوان
گفت که خواهم نخست خود بدوگانه / بار ستایم یگانه ایزد سبحان
گرم مناجات واجب از سر تسلیم / پا زده بر ممکنات عالم امکان
پس ز سر صدق سوز دل بتضرع / حاجت خود برد سوی حجّت یزدان
گفت بدان چشم چشمهزای پر از خون / گفت بدان قلب زار واله هیمان
گفت که یا صاحبالزمان ز تو خواهم / خیر خلایق؛ چه کافر و چه مسلمان
خسرو دو جهان توئی وز مدد تو / مور کشد همچو دانه تخت سلیمان
بر سر خسرو هوای وصل و بصد شور / بر لب شیرین حدیث تلخی هجران
بود در آن بقعه در کمین شهنشاه / دیو رجیمی بری ز فطرت انسان
ثانی بنملجم آن خبیث رضا نام / کر او [کز او] تا حشر ننگ دارد کرمان
تیری آتشفشان بقلب ملک زد / کز شررش سوخت قلب تازی و دهقان
صدر فلکقدر، میرزا علیاصغر / گشت در آن جمع سخت و زار، پریشان
گفت که رفت آنچه رفت و کار قضا بود / هان نتوان داشتش نهفته و پنهان
نوبت یاری بود نه موقع زاری / وقت خموشی بود نه مورد افغان
شاه جهان (زنده) است؛ هیچ نمرده / از سر صدق این بگفت نز ره بهتان
پس ز سر حزم با هزار متانت / گفت که خلوت کنند صفّه و ایوان
برد و بگالسکه جای دادش خود نیز / رفت در آن محض خدمت تنش از جان
طی زمین شد بدان مثابه که گفتی / زاویه پیوسته شد بنقطۀ طهران
وز پی ترویج روح خسرو ماضی / آیت رحمت نهاد و موجب غفران
وز پی تشریفش از خزانۀ رحمت / تاج کرامت رسید و جیقۀ غفران
رفت و بتجهیز شاه برد یمان رفت / وانچه بر او واقف است جملۀ اذهان
نوبت آن شد که تا بمغرب مضجع / باز برند آن تن چه مهر درخشان
هان ز ولای چهارده تن معصوم / یوسف مصری است بر بساط سلیمان
پس شه خونین کفن به تکیه دو شش مه / خفت بمهر و ولای شاه شهیدان
بعد هزار و سه صد چهاردهم سال / شد تن پاکش بخاک زاویه پنهان
وز پس یک هفته بر اریکۀ شاهی / غیرت چیپال گشت غیرت قاآن
پس خبر از پیک سیم داد به تبریز / کای بتو آراسته ممالک ایران
ناصرِ دین شاه، تاج و تخت کیانی / خاص تو فرمود و رخ بتافت خود از آن
افسر زرّین گذار و بر زبر تخت / نصرت حق خواه عدل داد همی ران
خطبه به نام ملک مظفّر دین شاه / خوانده شد آنسان که بود در خور و شایان
تا بود این خاک را بقا بجهان باد / شاه بملک پدر، خدیو و جهانبان
ملک تو بر ما دهد بشارت جاوید / زانکه اشارت رود بحشو ز عنوان
بر همه آمال خود مظفر منصور / از کرم مرتضی علی شه مردان
هان مدد کن که پادشاه جوانبخت / زود رسد سوی تاج و تخت نیاکان
باج نخستین ز نان و گوشت برانداخت / کاین دو بود مایۀ تعیّش انسان
شاه که در عدل و داد عمر گذارد / زنده بود نام او به صفحۀ دوران
میر حمیده خصال کافی محمود / آنکه بود اصل جاه و محمدت شأن
خواجۀ دانا حکیم ملک برافراخت / قبّۀ این بقعه را به منظر کیوان
در شب آدینه عشر دویّم ذیقعد / وقت عطا، گاه فصل، موقع احسان
خامۀ شمسالمعالی آورد از حزن / قافیۀ شایگان ز خاطر پژمان
کتبه مهدی ابن حسن الشریف الشیرازی، معمار استاد محمدحسن پنجعلی، فی شهر ذیحجّة الحر (ا) م سنه ۱۳۱۷