به گزارش سایت خبری پرسون، این روزها اوضاع برای ایران بسیار خوب پیش میرود. بهبود روابط با چین و روسیه به ثمر نشسته است و کشورهای عربی با آگاهی از واقعیت استراتژیک بین المللی جدید، به دنبال راههایی برای نزدیک شدن به تهران هستند. اما برای ایران، احتمالا بهترین و قابل توجهترین جنبه این ماجرا، توافق با ایالات متحده است.
بنابر گزارش روزنامه اسرائیلی هاآرتص، رسانههای بین المللی از تفاهماتِ پیش رو صحبت میکنند که هدف آن تنش زدایی است. در عمل، آنچه در حال شکل گیری است، بیشتر شبیه یک توافق نامه غیرمکتوب است که اجرای بخش قابل توجهی از آن نیز در حال حاضر شروع شده است. البته دولت بایدن از اینکه به طور رسمی آن را یک توافق بنامد، امتناع میورزد، زیرا پاسخ منفی جمهوری خواهان در کنگره را در پی خواهد داشت.
ابتکار ایالات متحده مبتنی بر «توقف در ازای آزادسازی» است. ایران متعهد شده است که اورانیوم را بالاتر از سطح ۶۰ درصد غنی سازی نکند، یعنی به سطح ۹۰ درصدی که بتوان تسلیحات هستهای تولید کرد، نرسد. واشنگتن نیز به نوبه خود از مخالفت با آزادسازی داراییهای ایران به ارزش ۲۰ میلیارد دلار در بانکهای چندین کشور، دست بر میدارد و ایران و کشورهای غربی متقابلا زندانیانشان را آزاد خواهند کرد. این تفاهمات غیررسمی، در حال حاضر عملی شده اند و به نظر میرسد که ایران سرعت غنی سازی با خلوص بالای اورانیوم را کاهش داده است. برت مک گورک، هماهنگ کننده شورای امنیت ملی امریکا در امور خاورمیانه و شمال آفریقا، هدایت این مذاکرات را بر عهده دارد.
همزمان، آمریکاییها به دنبال این بودند که با پیشنهادات سخاوتمندانه ای، اسرائیل را از اخلال در این تفاهم بازدارند. از یک طرف، آنها نسبت به اعلام رسمی رزمایشهای مشترک با تل آویو که حاکی از توانایی حمله نظامی مشترک به ایران است، دست و دل بازتر هستند و از سوی دیگر، ظاهراً انتظار آنها این است که اسرائیل با حمله خودسرانه به ایران، واشنگتن را غافلگیر نکند. بیش از یک دهه پیش، ایالات متحده با جمع آوری غیرخصمانه اطلاعات و همچنین از طریق اقداماتی که میتوان آن را «نفوذ نرم» نامید، سعی کرد اطمینان حاصل کند که چنین سناریویی محقق نمیشود. اما اکنون یک واقعیت اساسی تغییر کرده است: دولت بایدن حتی کمتر از دولت باراک اوباما به نتانیاهو اعتماد دارد.
کاخ سفید اکنون به دنبال کنترل اوضاع تا یک زمان خاص، یعنی انتخابات ریاست جمهوری در نوامبر ۲۰۲۴ است. (همانطور که نتانیاهو نیز چنین است، اگرچه او احتمالاً امیدوار است انتخابات نتیجه متفاوتی داشته باشد). تا آن زمان، هدف این است که اطمینان حاصل شود شرایط بحرانی نمیشود. با این تفاهم، تهران به سمت تولید سلاح هستهای نمیرود و احتمال حمله اسرائیل به ایران نیز به شدت کاهش مییابد. واشنگتن امیدوار است از این زمان برای تمرکز بر دو جبههای که به نظرش جبهههای اصلی است، یعنی چین و جنگ روسیه-اوکراین، استفاده کند. انتظار اولیه امریکا از اسرائیل این است که مداخلهای نکند.
در این میان اورشلیم نقش خود را ایفا میکند. گالانت چندین ماه به این فکر کرده که ایالات متحده قصد دارد با ایران به تفاهم برسد و نتانیاهو به اعتراض کلامی اکتفا کرده و در واقع کارزار مشخصی علیه این تفاهم به راه نینداخته است. کارشناسان میگویند این تفاهم ایران و امریکا، با توجه به گزینههای جایگزین، واقعا ایده خوبی است. به این ترتیب حداقل تا زمانی که ایران به فکر تولید سلاح هستهای بیفتد، زمان به دست میآوریم و در این بین میتوان گزینه نظامی را که از زمان انعقاد برجام کنار گذاشته شده بود، مجددا بسط و توسعه داد.
در کابینه امنیتی و جلسه عادی کابینه در یکشنبه هفته جاری، نتانیاهو به طرز محسوسی در مورد احتمال اینکه نیروهای ذخیره ارتش به صورت دسته جمعی از خدمت امتناع کنند، ابراز نگرانی کرد. او دادستان را تحت فشار قرار داد تا برای اتخاذ تدابیری علیه کسانی که به سازماندهی یا تشویق امتناع از خدمت میپردازند، مستمسکی قانونی پیدا کند. درباره این موضوع حساسیت دوگانهای وجود دارد: موضوع فقط کودتای قضایی نتانیاهو نیست، مساله ایران نیز مطرح است. در جریان اعتراض خلبانان نیروی هوایی در ماه مارس، نتانیاهو از سخنانی که یک خلبان ذخیره ارتش اسرائیل در مصاحبه با کانال ۱۲ گفت، خشمگین شد. این خلبان گفته بود: «بدون ما، نتانیاهو کسی را ندارد که به ایران حمله کند». این مبنای حملات نتانیاهو به رئیس ستاد کل ارتش اسرائیل و فرمانده نیروی هوایی بود. تمهیدات برای حمله به ایران، یا حداقل تظاهر به آن، چیزی است که نتانیاهو به آن دلخوش است. خلبان نیروی هوایی، این روایت را خراب کرد.
«اوه، خیلی دیر شد»
در سال ۲۰۱۲، در اوج بحث درباره حمله احتمالی به برنامه هستهای ایران، ایهود باراک، وزیر دفاع وقت اسرائیل، اصطلاح «منطقه مصونیت» را ابداع کرد. باراک در آن زمان با هماهنگی نتانیاهو و بر خلاف نظر کارشناسان امنیتی، بر حمله نظامی به ایران تاکید میکرد. او معتقد بود که فرصت برای بمباران ایران توسط اسرائیل محدود است و اگر تل آویو دیر بجنبد، ایران تاسیسات زیرزمینی خود را به گونهای مستحکم میکند که دیگر بمباران بر آن اثری نخواهد داشت. وقتی که ژنرالهای ارتش با استدلالهای خود گفتند هنوز زمان حمله فرا نرسیده، باراک ادعا کرد که ممکن است در وضعیتی قرار بگیریم که بگوییم «خیلی زود است، خیلی زوداست ... اوه، خیلی دیر شد.».
بسیاری از رهبران جنبش اعتراضی اخیر نیز همین گونه فکر میکند و این باعث شده فعلا در این مرحله، توقف خدمت داوطلبانه را اعلام نکنند. نگرانی این است که انتظار برای روشن شدن وضعیت، به نتانیاهو فرصتی دهد که بتواند لایحه اصلاحات قضایی را به روشی غیر معمول در کنست به پیش ببرد. خلبانان ترجیح میدهند تا هفته آینده صبر کنند. تا آن زمان، ممکن است تعداد زیادی از خلبانان به صورت جداگانه نامه استعفای خود را تقدیم کنند. اگر تعداد این استعفاها به حدی باشد که تعداد کارکنان نیروی هوایی به پایینتر از حد نصاب تعیین شده توسط ارتش برسد، لایحه کودتاگونه اصلاحات قضایی نتانیاهو و آمادگی نیروی هوایی، در مقابل یکدیگر قرار خواهند گرفت.
این بار گالانت در کنار نتانیاهو قرار دارد. وی برخلاف سایر وزرا، صرفا به تکرار بیانیههای دفتر نخست وزیر نمیپردازد، بلکه اخیرا روایت متفاوتی درباره بحران سیاسی طولانی اسرائیل مطرح کرده است. به گفته گالانت (که البته این حرفش خالی از حقیقت نیست)، او تنها کسی بود که آماده بود گامی شجاعانه بردارد و طی یک خوکشی سیاسی باعث توقف لایحه اصلاحات قضایی نتانیاهو در ماه مارس شود. بنا بر روایت او، اپوزیسیون میتوانست با نتانیاهو به یک مصالحه برسد و شاید هم به دولت بپیوندد و در نتیجه دولت را وادار به اتخاذ یک رویه میانه روتر کند، ولی دلیل نفرت شدید اپوزسیون از نتانیاهو، حاضر به این اقدام نشدند. از نظر گالانت، امتناع از خدمت صراحتاً غیرقابل قبول است و شاید اعتراضات اغراق آمیز باشد، زیرا آنچه عملا احتمال دارد تصویب شود، بخش کوچکی از لایجه اولیه اصلاحات قضایی است.
روایتی که گالانت برای خود ساخته است، دو واقعیت را نادیده میگیرد. اولا اینکه، این معترضان بودند که او را در ماه مارس در وزارت دفاع نگه داشتند. اگر نیم میلیون اسرائیلی برای اعتراض به تلاش نخست وزیر برای تنبیه گالانت به خیابانها نیامده بودند، اخراج او (که بنا بر گزارشها ایده «یائیر نتانیاهو»، پسر بنیامین نتانیاهو بود)، انجام میشد؛ و ثانیا، این اعتراضات به وضعیت عجیبی است که در آن نخستوزیری که به اتهام فساد تحت پیگرد شدید قرار دارد، علی رغم تعهداتش در گذشته، بر ماندن در سمت خود اصرار میورزد و در عین حال تلاش میکند از موقعیت خود برای درهم شکستن دموکراسی اسرائیل سوءاستفاده کند.
همراه با اعتراض خلبانان، فشار ایالات متحده علیه لایحه کودتاگونه اصلاحات قضایی نتانیاهو، در حال افزایش است. در این هفته به ندرت روزی بوده که جو بایدن، وزارت خارجه یا مفسران نزدیک به دولت امریکا، مانند توماس فریدمن، روزنامه نگار نیویورک تایمز، اقدامات دولت اسرائیل را مورد حمله قرار ندهند. پنتاگون به حفظ روابط اساسی با نهادهای امنیتی اسرائیل ادامه میدهد، اما حتی در آنجا، در گفتگوهای روزمره، امریکاییها نسبت به خشونتهای شهرک نشینان اظهار نگرانی میکنند و طرفهای اسرائیلی با پرسشهایی درباره بحران سیاسی کشورشان مواجه میشوند.
واشنگتن، گالانت را وزیری میداد که هنوز امکان گفتگو با او وجود دارد. او فاقد نفوذ سیاسی مستقلی مانند بنی گانتز است، اما آمریکاییها از موضع نسبتا معتدل او در قبال فلسطینیها و نحوه صحبت او و روسای دستگاههای امنیتی علیه «تروریسم یهودی» در سرزمینهای اشغالی، دلگرم هستند.
تنش با دولت بایدن، مستقیما بر طرح ایجاد نیروی دوربرد ارتش اسرائیل تأثیر میگذارد. به هر دلیلی، دستیابی نیروی هوایی به هواپیماهای سوخت رسان که که یکی از تجهیزات حیاتی برای حمله به ایران محسوب میشود، با تاخیر مواجه شده است. در این هفته، ایالات متحده یک هواپیمای سوخت رسان خود را به یک رزمایش مشترک در اسرائیل فرستاد و از این طریق نیروی هوایی اسرائیل را قادر ساخت تا تجارب لازم را کسب کند. دولت امریکا همچنان به پیشبرد قرارداد خرید اسکادران اف-۳۵ توسط اسرائیل ادامه میدهد، اگرچه اختلاف نظرها در مورد تلفیق بیشتر سیستمهای اسرائیلی در این هواپیماها، حل نشده باقی مانده است.
انتخاب