براندازان از خیابان به «اتاق»‌ها خزیدند!

اپوزیسیون ضد انقلاب خارج از کشور که با حوادث تلخ پاییز ۱۴۰۱ مانند فسیل‌های چندهزارساله، از خاک سربرآوردند و عزم سلطنت کردند؛ اما خواب عمیق آن‌ها خیلی زود پریشان شد و تعبیر نشد.
تصویر براندازان از خیابان به «اتاق»‌ها خزیدند!

به گزارش سایت خبری پرسون، رحیم زیادعلی طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: این جریان ضد ملی و ضداسلامی چنان در توهم خود غرق شده بودند که برای فردای پس از براندازی ایران، آویزان سران چند دولت اروپایی و امریکایی شدند و با عکس یادگاری در پستوی چند پارلمان، از حکومت انتقالی در ایران می‌گفتند و برای سهم خود در آینده قدرت، دنبال یارکشی بودند. کارناوال‌های مضحک در پایتخت‌های اروپایی به راه انداختند و با اجیر کردن مشتی منافق فرسوده و سلطنت‌طلب فرتوت، برای ملت ایران در آن سوی مرزها، حکومت دموکراتیک تشکیل می‌دادند!

ماجرای شتابزدگی این جماعت، اما بی شباهت به عملیات «فروغ جاویدان» منافقین در ماه‌های پایانی دفاع مقدس نبود. مسعود رجوی سرکرده این گروهک تروریستی چنان به موفقیت این عملیات مطمئن بود که در شب آغاز عملیات گفت: «بر اساس تقسیمات انجام شده ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید. کاری که ما می‌خواهیم انجام دهیم در حد توان یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت می‌تواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند…». در توهم پیروزی آن‌ها در رسیدن به تهران همین بس که ستون‌کشی آن‌ها در جاده آسفالته با خودروهای چرخ‌دار از مرز قصرشیرین به طرف کرمانشاه، همدان و نهایتاً تهران پیش‌بینی شده بود. غافل از اینکه با هماهنگی نیروهای مسلح در ارتش، سپاه، بسیج و فرماندهی امیر سرافراز سپهبد شهید صیاد شیرازی و البته همکاری مردم، همه آن‌ها در تنگه چهارزبر (مرصاد) به دام افتادند. قلع و قمع شدند و به تعبیر هاشمی رفسنجانی: «.. توی کیسه آمدند و ما در کیسه را بستیم».

در فتنه پاییز ۱۴۰۱ نیز که درگذشت تلخ یک خانم بهانه تدارک آن شده بود و با تحمیل یک جنگ شهری، خسارات جانی و مالی فراوانی به کشور وارد کرد، متوهمان، مانند مرداد ۶۷ منافقین برای رسیدن به تهران خیلی عجله داشتند، غافل از آنکه خویشتنداری نیروهای دفاعی و امنیتی از یکسو و بصیرت و هوشمندی مردم در مرزبندی با اغتشاشگران از سوی دیگر، «تنگه مرصادی» بود که خیلی زود، پیاده نظام دشمنان را به دام انداخت. تنگه‌هایی که بعدها در راهپیمایی عظیم مردمی در ۱۳ آبان و پس از آن ۲۲ بهمن بساط آن‌ها را درهم پیچید.

پس از این فضاحت، سیرک اپوزیسیون خارج از کشور هم که ترکیبی از گروه‌های تروریستی، منافقین، سلطنت‌طلبان و تجزیه‌طلبان بودند، خیلی سریع‌تر از آنچه تصور می‌شد، به واگرایی و گسستگی انجامید. آن‌ها ابتدا با امضای منشور به اصطلاح همبستگی در دانشگاه جرج تاون امریکا کوشیدند، شکست میدانی خود را با سازماندهی مجدد اغتشاشات، جبران و هدف‌گذاری کنند، اما آش این منشور چنان شور شد که با سفر ربع پهلوی به عنوان یکی از اعضای سیرک همبستگی به سرزمین‌های اشغالی و دیدار با نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، گسل‌ها را فعال و با خروج اعتراضی حامد اسماعیلیون به واگرایی انجامید؛ اتفاقی که با خروج بعدی فلان هنرپیشه هالیودی دست‌آموز دستگاه‌های اطلاعاتی امریکا، که او هوس سیاست کرده بود، تکمیل شد.

این روزها، اما اثری از بازماندگان این نمایش مضحک در خیابان‌های اروپا دیده نمی‌شود. آن‌ها به «اتاق»‌های مجازی خزیده‌اند و به این «روم»‌ها دلخوش‌اند.

چند روز پیش در یکی از این اتاق‌ها که تعفن چاپلوسی از «شاهزاده» فضای آن را فرا گرفته بود و در عین حال از دموکراسی و آزادی برای آینده ایران می‌گفتند، هنگامی که یکی از عناصر تجزیه‌طلب با پرچم تجزیه‌طلبی اجازه اظهار نظر پیدا کرد، چنان جنگ کلامی بین اعضای اتاق مغلوبه شد که چاره‌ای جز گرفتن تریبون از او نداشتند. یکی طرف مقابل را به رفتار تجزیه‌طلبانه با پرچم تجزیه‌طلبی متهم می‌کرد و دیگری در دفاع از خود، سلطنت‌طلبان مدافع شازده را به رفتارهای فاشیستی؛ و این جدال کلامی همچنان در جریان بود تا به زعم خود برای آینده ایران، طرحی نو دراندازند. آن‌ها حتی از «دولت در تبعید شازده» هم سخن گفتند و این دورهمی مضحک همچنان ادامه دارد.

485199

سازمان آگهی های پرسون