به گزارش سایت خبری پرسون، صادق زیباکلام، تحلیلگر سیاسی و استاد دانشگاه درباره مرحوم عماد افروغ بهعنوان اصولگرایی با رویکردهای متفاوت نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی به هممیهن گفت:«فکر میکنم بهترین صفتی که میتوان برای مرحوم افروغ به کارگرفت، این است که بگوییم او یک اصولگرای غیرحکومتی بود. اصولگرایان مانند هر جریان سیاسی دیگری بهدنبال کسب قدرت هستند و تمایل دارند که اکثریت را در مجلس به دست آورند و تشکیل دولت دهند. اما اولین ویژگی افروغ آن بود که اصولگرایی حزبی و حکومتی نبود. او اصولگرایی نبود که مقصد نهاییاش رسیدن به قدرت باشد. زندهیاد افروغ اصولگرایی فکری بود، یعنی به اصول اسلامی واقعا و با تمام وجودش پایبند بود، اما نه برای اینکه به قدرت برسد. او هرکجای دیگری هم زندگی میکرد همین دکتر افروغی بود که میشناختیم.»
او ادامه داد:«افرادی که دانش و تحصیلاتشان به مراتب کمتر از مرحوم افروغ بود، در هرم قدرت اصولگرایان به جایگاههای بالایی رسیدند اما او به هیچ پست و سمت بالای حکومتی در هرم قدرت نرسید زیرا نه میخواست و نه اعتقاداتش را اسبابی برای رسیدن به قدرت میدانست. وقتی او با لیست جریان اصولگرا پا به مجلس هفتم گذاشت و بهعنوان یکی از نمایندگان تهران انتخاب شد باز هم اعتبار شخصی او بهعنوان یک چهره دانشگاهی و شخصیت فرهنگی و فکری مطرح بود. افروغ بعدها رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس هفتم شد. نکته جالب آنکه در تمام چهار سال مجلس هفتم هرگز حرکتی از او دیده نشد که در جهت قدرت باشد. ما میدانیم که گاهی برخی نمایندگان در راستای منافع برخی افراد یا جناحها دست به اقداماتی میزنند که هرگز افروغ مرتکب این اقدامات نشد.»
این استاد علوم سیاسی یادآوری کرد:«افروغ همواره سعی میکرد از بودجه و امکانات کمیسیون فرهنگی یا نفوذ این کمیسیون واقعا در راستای مسائل فرهنگی استفاده کند که این موارد مابهازایی نیز برای خودش نداشت. به همین دلیل نیز اصولگرایان چندان سعی نمیکردند که او را از آنِ خود بدانند. از طرف دیگر برخلاف بسیاری از اصولگرایان که با تمام وجود پشت سر احمدینژاد دویدند و در هشت سال دولت نهم و دهم پرچم احمدینژاد را به اهتزاز درآوردند، مرحوم افروغ هرگز به احمدینژاد نزدیک نشد و برخلاف بسیاری از دیگر اصولگرایان حاضر نشد با احمدینژاد همراهی و در برابر عملکرد او سکوت کند.»
زیباکلام با تاکید براینکه مرحوم افروغ از عملکرد احمدینژاد بسیار ناراضی بود، اضافه کرد:«طی هشت سال دولت احمدینژاد شاهد حمایت جبهه پایداری و تندروها از او بودیم. میتوان گفت در این مدت اصولگرایان به سمت تندروی، جبههپایداری و مرحوم آیتالله مصباحیزدی سوق یافتند اما در مقابل افروغ روزبهروز بیشتر از آنها فاصله گرفت و در اواخر عمر خود بهشدت از جریان اصولگرایی ناامید و سرخورده شده بود. تنها فعالیت او در این مدت تدریس و گاهی نوشتن برای مطبوعات بود و کاری به کار اصولگرایان نداشت، اما همچنان به مبانی اصولگرایی تا آخر عمر پایبند بود.»
همانطور که گفته شد مرحوم عماد افروغ رای خود به احمدینژاد در سال 1384 را یکی از بزرگترین اشتباهات زندگی خود ارزیابی کرد؛ مقولهای که این سوال را ایجاد میکند که چرا چهرههای علمی مانند او در آن مقطع زمانی با شعارهای پوپولیستی احمدینژاد همراه شدند؟ زیباکلام در پاسخ به این سوال گفت: «قرار نیست چهرهها و شخصیتهای سیاسی مانند افروغ که اندیشمند هستند همواره هر اقدامی که میکنند درست و صحیح باشد. حقیقت آن است که آنها نیز ممکن است دچار اشتباه شوند. کم نبودند اصولگرایانی که در سال 1384 به احمدینژاد رای دادند اما بعدها متوجه شدند که اشتباه کردهاند.»
او معتقد است افروغ انقدر صداقت داشت که به اشتباه خود اعتراف کند و بگوید نباید به احمدینژاد رای میدادم. این استاد علوم سیاسی توضیح داد:«دلیل آرایی که توسط اصولگرایان به احمدینژاد داده شد، آن بود که هشت سال دولت اصلاحات نتوانسته بود واقعا گامی در جهت توسعه سیاسی بردارد. از طرف دیگر بسیاری از اصولگرایان نگران بودند که اگر مرحوم هاشمیرفسنجانی بار دیگر رئیسجمهور شود دست به اجرای همان برنامههای سازندگی و اقتصادی بزند که طی هشت سال ریاستجمهوری خود در روزگار بعد از جنگ نسبت به اجرای آنها اقدام کرده بود. بنابراین بسیاری احمدینژاد را بهعنوان سیاستمداری جوان، فرصتی میدانستند که اگرچه وابسته به جناح راست بود اما امید به موفقیت او داشتند.»
او اضافه کرد:«در آن زمان قابل پیشبینی نبود که احمدینژاد به کدام سو رفته و چه میکند، اما بسیاری از اصولگرایان به تدریج متوجه شدند که سیاستهای احمدینژاد اعم از سیاستهای خارجی و سیاستهای اقتصادی، چه میزان مصیبت برای کشور به بار میآورد بنابراین از حمایت او دست برداشتند و متوجه شدند که او آن فردی نیست که آمده تا مملکت را اصلاح کند.»
افروغ همچنین یکی از منتقدان جدی سیاستهای اقتصادی و سیاسی دولت هاشمی و جریان کارگزاران بود و سیاستهای دولت هاشمی را مغایر عدالت اجتماعی میدانست. برخی گمان میکنند حمایت او از احمدینژاد در مقابل هاشمی نیز به همین دلیل بود. نگاهی که زیباکلام در توضیح آن گفت:«حقیقت آن است که در جریان انقلاب بسیاری از انقلابیون و شخصیتهای انقلابی اعم از مارکسیستها، ملیگرایان، اسلامگرایان و... ملهم از ادبیات چپ بودیم. بهویژه در زمینه اقتصاد این رویکرد پررنگتر بود. همه ما به شدت با اقتصاد باز، اقتصادی غربی و اقتصاد سرمایهداری مخالف بودیم. مرحوم افروغ هم مانند سایر انقلابیون متاثر از نگاه ضداقتصاد غربی بود. در سال 1357 و در دهه نخست انقلاب و حتی در دهه دوم انقلاب (دهه 60 و 70)، همچنان انقلابیون اقتصاد غربی را عنصری نامطلوب تلقی میکردند و انتقادهایی که به مرحوم هاشمیرفسنجانی وارد شد تنها از طرف افرادی مانند دکتر افروغ نبود، بلکه دیگر افراد اصولگرا مانند احمد توکلی و روحانیت مبارز نیز این انتقادها را بیان میکردند.»
این تحلیلگر سیاسی اضافه کرد:«دفتر تحکیم وحدت و جنبش دانشجویی نیز به شدت از سیاستهای اقتصادی هاشمی انتقاد میکردند. نهضت آزادی و افرادی مانند مرحوم عزتالله سحابی نیز منتقد این سیاستها بودند زیرا در دوران انقلاب و سالهای پیش از آن اساسا نوعی ضدیت و مخالفت با اقتصاد آزاد غربی وجود داشت. همه ما اقتصاد غربی را اقتصادی میدانستیم که عدالت اجتماعی را از بین میبرد و باعث استثمار و ایجاد جهان سوم میشود. بنابراین وقتی هاشمیرفسنجانی بعد از جنگ و بعد از فوت امام(ره) به سمت اصلاح اقتصادی حرکت کرد، همه با او مخالفت کردند و گفتند الگوی شما نسخه بانک جهانی است و میخواهید اقتصاد سرمایهداری را در ایران حاکم کنید. مرحوم افروغ نیز یکی از این افراد بود.»
او تاکید کرد:«البته امروز که شنبه 26 فروردین 1402 است، معتقدم که اتفاقا تنها راه نجات ایران، اقتصاد سرمایهداری و اقتصاد باز است، همچنانکه در برزیل، تایوان، ترکیه، چین و دهها کشور دیگر شرایط نشان داده است که اتفاقا اقتصاد آزاد به نفع مردم و افراد کمدرآمد جامعه است. ما طی 44 سالی که سعی کردیم خلاف جهت اقتصاد آزاد حرکت کنیم نهتنها موفق نشدیم ثروت و عدالت را در جامعه توزیع کنیم، که فقر را توزیع کردیم. در واقع فقر در همه کشورهایی که ظرف 30 سال گذشته به سمت اقتصاد آزاد حرکت کردند، بسیار کمتر از ایران است که ظرف 40 سال گذشته همواره با اقتصاد آزاد مخالفت کرده است.»
زیباکلام همچنین درباره کنارهگیری زودهنگام افروغ از سیاست بیان کرد:«او توقع نداشت که اصولگرایان برای قدرت به آن شکل از احمدینژاد و سیاستهای او حمایت کنند. اگر احمدینژاد در ارتباط با حاکمیت دچار اشتباهاتی نشده بود اصولگرایان همچنان از او حمایت میکردند و او را معجزه هزاره سوم و حلول شهید رجایی میدانستند. افرادی مانند احمد توکلی و مرحوم افروغ و لاریجانیها به تدریج متوجه شده بودند که احمدینژاد و اصولگرایان حامی او چه آسیبهایی به کشور وارد کردهاند. افروغ وقتی احساس کرد که نمیتواند در مقابل جریان اصولگرای تندرو قرار بگیرد به تدریج به این نتیجه رسید که بهترین کار ترک سیاست است زیرا او هیچ سنخیتی با تفکرات جریان تندرو نداشت.»
روزنامه هم میهن