به گزارش سایت خبری پرسون، روزنامه همشهری نوشت: درباره مبانی و آبشخورهای فکری «زن، زندگی، آزادی» میتوان گفت که این شعار برخاسته از موج سوم تجددی است که مدتهاست (از دهه1980به بعد) دنیای غرب را فراگرفته است.
با توجه به این آبشخور فکری، بر «زن، زندگی، آزادی» میتوان از چند منظر نقدهایی وارد کرد:
1-طراحان این شعار تمام دنیا را در حال گذار به مدرنیته میدانند، پس تلاش میکنند تا بهزعم خود با ورود این قبیل مفاهیم و موضوعها، جامعه ایرانی را با سرعت بیشتری به سمت تجدد سوق دهند. درواقع، چون همهچیز را در غرب و مسیر تاریخ را بر اساس تجریه غرب میدانند، اینگونه تلاش میکنند.
2-طراحان و عوامل توسعه این شعارها درحالی شعارهای مختص موج سوم تجدد سرمیدهند که جامعه ایران با قریب به 2قرن آشنایی با تجدد، به دلایل فلسفی – الهیأتی، هنوز آن را هضم و درونی نکردهاست. البته ناگفته نماند که این ورود و به تعبیر دقیقتر، هجوم تجدد به ایران، علاوه بر خلق اختلالات اجتماعی – فرهنگی، اختلالات معرفتی هم ایجاد کردهاست.
بههرحال، در شرایطی که جامعه ایران هنوز با موج اول تجدد آشتی نکرده و درواقع، آن را نپذیرفته است، طرح این قبیل موضوعها در ایران، بر گسستها و سرگشتگیهای نظری و عملی بیشتر دامن میزند و به هیچ وجه قادر به حل هیچکدام از مسائل انباشته شده تاریخی جامعه ایرانی نیست. به تعبیر دقیقتر، طرح این موضوعهای غیرمرتبط با زمینه جامعه ایرانی، نهتنها کمکی به حل مسائل ایران نمیکند بلکه بر پیچیدگیهای حل این مسائل میافزاید.
3-محوریتبخشی به مسائل زنانگی با تمرکز بر «تننمایی»، آنگونه که در برخی تجمعات ضدانقلاب در خارج از کشور شاهد آن بودهایم، حتی در غرب هم که داعیهدار طرح این بحثها و مسائل است، تقریباً بیسابقه است.
4- یک وجه نهفته در شعار زن، زندگی، آزادی، تمایل جدی به نسخهبرداری کورکورانه از غرب، علومانسانی آن و حتی سیر تحول تاریخی آن است. بر این اساس، یکی دیگر از مهمترین ضعفها در انتخاب این شعار به ضعف تئوریک و تلاش برای بسط تجربیات غرب در ایران مربوط میشود.
همین موضوع نشان میدهد جامعه و نخبگان متعهد ایرانی باید روایت متمایز و هویتبخش خویش را از تاریخ و مسیر آینده خود ارائه کنند تا در دام این آشوبها که قطعاً برخاسته از شهوتهای تئوریک است، گرفتار نشوند؛ زیرا تجربه تاریخی، مسائل و کیفیت رقمخوردن آینده ایران متفاوت از غرب و آنچه بر آن گذشته، است.