چالش نبود زبان مشترک میان مردم و حکومت

تصویر چالش نبود زبان مشترک میان مردم و حکومت

به گزارش سایت خبری پرسون، تبسم نمازی در یادداشتی نوشت: وقتی عده ای از آزادی سخن می گویند ، عده ای دیگر از آن به عنوان بی بند و باری یاد می کنند. در چنبن فضایی چقدر امکان یک گفت وگوی ساده مهیاست؟ ناگفته پیداست، بدون داشتن یک تعریف محدود و دقیق از کلمات، هر کسی از ظن خود یار می شود و نتیجه چیری جز یک جنگ کلامی نخواهد بود.

در سیاست زبان حوزه اختلاف قرائت های مختلف از امور گذشته، جاریه و آتیه است. زبان نخستین آوردگاه و گاه تنها ابزار آدمی برای گسترش دانش و تفکر نیز هست. اما این زبان به اندازه گستردگی اش به همان اندازه هم محدود است چرا که گاه تصور و درک متفاوت افراد از مفاهیم و کلمات باعث می شود که این کارکرد جدی زبان، برای انتقال ادراکات بشری به ضد

خودش بدل شود. تصور کنید وقتی شما از کلمه قرمز استفاده می کنید، این کلمه یک بازه و طیف رنگی وسیع را از نارنجی پررنگ تا قهدوه ای کم رنگ را در برمی گیرد. پس کسانی هستند که می توانند بر سر این کلمه با شما موافق نباشند و این یعنی حوزه اختلاف و تفاوت و در نهایت سیاست ورزی برای دست یابی به درکی مشترک. کلمات، نشانه ها و نمادهایی قراردادی

هستند که مردم یک خطه جغرافیایی بر سر آن ها توافق کرده اند. بر این مناط، زبان فارسی نیز از چنین شرایطی درگذر تاریخ برخوردار بوده است؛ همین شرایط سبب شده تا این زبان بیش از آن که زبان مفاهمه باشد، به زبان منازعه تبدیل شده است.

همواره پس از اشغال ایران از سوی مهاجمان بیگانه ، مردم از عامل زبان، به عنوان نوعی سلاح در برابر دشمن خارجی استفاده کرده اند و در راس این جریان ، ادبا قرار داشته اند که شکلی از زبان دو پهلو را پدید آورده اند تا بتوانند هم، آنچه می خواهند، بگویند و هم از عواقب آن مصون بمانند. استفاده از صنعت «ایهام» به سرعت به ادبیات سیاست ورزانه حتی در زندگی روزمره مردم جامعه هم تبدیل شد. افراد عادی جامعه هم از این فن استفاده کردند تا با زبانی مودبانه هم حرف خود را زده باشند و هم نزده باشند و همین امر هم بر پیچیدگی های زبانی فرهنگی ایرانیان افزود و هم امکان مفاهمه را از آن ها دریغ کرد، زیرا چنبن پیچیدگی ای ، ایجاد سو تفاهم حتی در یک گفت وگوی دوستانه را افزایش داده و اصل گفت و گو را تهدید می کند چه رسد به آن که بخواهد گفت و گو بین افراد چالش باشد.

اما در گفتار و گفت وگوهای عمیق تر به ویژه در حوزه های نظری و علمی به ویژه گفت و گوهای سیاسی نخستین پیش نیاز، داشتن ترم هایی است تا از امکان ایجاد سوبرداشت ممانعت به عمل بیاورد. با ورود مباحث مدرن فلسفی و سیاسی، کمبود چنین ترم هایی به شدت احساس می شود و در این مسیر، فرهنگستان های علوم نقش موثری دارند تا از اغتشاش زبانی بکاهند. به عنوان مثال ، واژه هایی چون ملت، دولت، حکومت، آزادی، دموکراسی، جمهوری همه واژگانی هستند که می توانند مناقشه برانگیز باشند. وقتی سید محمد خاتمی از مردمسالاری سخن گفت ، متاثر از فشارهای مخالفان خود ،ناچار شد آن را به مردم سالاری دینی تغییر دهد، بدون آن که تعریف دقیق و روشنی از این عبارت داده شود که در مجامع علمی، قابل ارزیابی باشد. یا وقتی عده ای از آزادی سخن می گویند ، عده ای دیگر از آن به عنوان بی بند و باری یاد می کنند. در چنبن فضایی چقدر امکان یک گفت وگوی ساده مهیاست؟ ناگفته پیداست، بدون داشتن یک تعریف محدود و دقیق از کلمات، هر کسی از ظن خود یار می شود و نتیجه چیری جز یک جنگ کلامی نخواهد بود.

از سویی دیگر ، دادن بارهای احساسی به کلمات و مصادره کردن آن ها به منظور اهدافی خاص و گاه تبلیغاتی هم به این آشفته بازار دامن می زند. وقتی برخی واژه ها تبدیل به یک واژه مقدس می شوند، این واژه ها ، از حوزه رویدادهای اجتماعی و سیاسی ، خارج می شوند و دیگر ، قابل نقد علمی و کارشناسی نیستند . حال اگر این پدیده سیاسی و اجتماعی در جایی اتفاق بیفتد که با هاله تقدس شکل گرفته در ذهن حامیانش همخوانی نداشته باشد، باید به دنبال واژه ای جایگزین بود که طبعا ظرفیت لازم برای بیان آن را ندارد و افزایش دایره چنین واژگانی می تواند به یک فروپاشی زبانی در جامعه منتهی شود.

این وضع می تواند تداوم گفت وگو میان حکومت و مردم را نیز به مخاطره بیندازد. مثلا وقتی یک دولتمرد از کاهش نرخ تورم صحبت می کند اما مردم در جامعه هر روز با گرانی روز افزون سر در گریبانند، احساس فریب خوردگی دیوار اعتماد بین دولت و مردم را فرو می ریرد و در جایی دیگر این عدم همخوانی واژگان بین مردمی که نمی توانند زبان مشترک خود را بیابند و کلمات قرار نیست صراحت و صداقت لازم را داشته باشد، خود به خود، زبانی دوگانه، ریاکار و ناکارآمد به وجود می آورد که قابل اعتماد و اتکا نیست. شما دیگر نمی توانید به واژگان مخاطب خود اعتماد کنید. آن چه که طرف گفت وگوی شما از عبارت متداول «مخلصیم» یا «قربان شما» استفاده می کند تصویری عکس در ذهن شما ایجاد می کند، زیرا شما مطمئن هستید او برای شما، حاضر نیست تب هم بکند. به تدریج بدون آن که متوجه باشید، در ناخود آگاه، آدمیان به هیچ یک از دیگر واژگانی که استفاده می شود اعتماد نمی کنند و می توان به سادگی حدس زد که نتیجه چنین فرهنگ زبانی، جز سقوط اخلاقی /سیاسی نمی تواند باشد. شاید تا چند دهه پیش می شد با این شرایط کنار آمد اما با گسترش دنیای مدرن و دنیای دیجیت ها، به طور قطع ما نیازمند یک انقلاب زبانی به منظور پالایش آن به ویژه در فهم «دیگری» هستیم و تا آن زمان مباحثات بی پایان فقط منازعاتی خواهند بود که حاصلی در رشد فکری جامعه نخواهد داشت.

417736