به گزارش سایت خبری پرسون، محمدهادی جعفرپور در یااداشتی نوشت: فارغ از ابیاتی مانند: به اسپ وبه نفت آتش اندر زدند... همه هندیان دست بر سرزدند /از هلیله قبض شد اطلاق رفت....آب آتش مدد شد همچو نفت. که در توصیف این مایع سیاه رنگ سروده شده بود آنچه قابل جلب توجه بود، توصیف غالب معبرین ازدیدن نفت در خواب بود:هرکه نفت خواب ببیند به مصیبتی گرفتار آید / نفت زن بی حفاظ بلایه کار است/نفت مال حرام است و عاقبتی جز بدنامی نخواهد داشت و سبب گرفتاری سیاسی(نائبه مِن سلطان)خواهد شد.به موازات طرح چنین موضوعاتی ،عده ای بر سرزنش خرافه گویی و توجه به خرافات سخن ها گفته و دلایل آورده اند که مدعیان تعبیر خواب دچار اوهام و خرافه هستند!نفت چه دخلی به فساد و بدبختی دارد؟نفت با جنگ و زد وخورد چه ارتباطی می تواند داشته باشد! توصیف معبیرن و شعرا از نفت را به خاطر سپرده
درجستجوی منابع تاریخ سیاسی ایران به تاریخ۲۸خرداد۱۲۸۷برخورد کردم،زمانی که دارسی تاجر نام آشنای بریتانیا کلنگش را در مسجد سلیمان به زمین زد و به این طلای سیاه دست یافت و بدین سان قرن بیستم میلادی برای ما ایرانیان با بوی تند نفت و دود غلیظ پالایش آن در جنوب کشور آغاز می شود لذا حوادث قرن بیستم را کنار اکتشاف نفت و تأسیس پالایشگاه های کشور نهاده در مقام قیاس این پرسش به ذهنم خطور کرد ایا به راستی آنان که نفت را مایه بدبختی و جنگ می دانستند تعبیری مبتنی بر اوهام و خرافه داشتند؟یا لازم است بنا به وقایع تاریخی ، پاسخ این پرسش را دریابم؟ که مرور حواشی پادشاهی احمدشاه قاجار به عنوان نزدیکترین واقعه ی تاریخی مرتبط با نفت پاسخ این پرسش و مسبب چالشی جدی تر شد؛
از زمانی که انگلیسی ها مخالفت احمدشاه قاجار با قرارداد۱۹۱۹را بهانه ی کودتا علیه وی دانسته ، حکم به پادشاهی رضاخان می دهند تا روزی که همین انگلیسی ها با همکاری یار دیرینه ی خویش یعنی آمریکایی ها مقدمات کودتای۲۸مرداد را بنا می نهند چه بهانه ای جز منفعت طلبی و سهم خواهی بیشتر، از نفتِ این سرزمین داشته اند؟هر صفحه ای از تاریخ این سرزمین را که تورق کنیم بوی تند نفت در بروز و ظهور جنگ ها و خیانت ها به مشام می رسد و چشم هر ایرانی وطن دوستی در مواجهه با دوده های حاصله از سوختن ثروت ملی و آتش اختلافات به اشک می نشیند!
اگر آغاز سلطنت رضاشاه در پی کودتا علیه احمدشاه ارمغان انگلیسی ها به پدر محمدرضا تلقی کنیم،ناکامی رضا شاه در بهبود شرایط امتیازنامه ی دارسی(۱۹۰۱)دلیلی بود بر واگذاری اختیار تام و تمام برمیادین نفتی ایران به شرکت نفت ایران-انگلیس ، که به معنای واقعی کلمه حاصل چنین امتیازی به یغما رفتن ثروت ملی ایران بود.به عنوان نمونه سود خالص این شرکت در سال ۱۳۲۶برابر بود با ۴۰میلیون پوند که تنها ۷میلیون پوند آن سهم ایران شده بوده ، در کنار چنین اجحافی عدم تامین حداقل های زندگی برای کارگران شرکت نفت زمینه ی اعتصابات کارگری با حمایت حزب توده را فراهم آورد ،اولین بازتاب چنین موضوعی در الغای امتیاز نفت شمال در دولت قوام منجر به طرح اصلاح قرارداد شرکت نفت ایران-انگلیس در مجلس و آغاز زمزمه های طرح ملی شدن نفت توسط نمایندگان جبهه ی ملی به سرکردگی دکتر مصدق شد.
ترور دولتمردان یا سقوط دولت ها درزمان پادشاهی محمدرضا همزمان با آغاز نهضت ملی شدن نفت را شاید بتوان از نشانه های درست بودن تعبیر کسانی دانست که نفت و پرداختن به موضوعات مرتبط با نفت را نحس و حرام می دانستند و همین نحسی و شوم بودن دامان سردار نهضت ملی شدن نفت یعنی دکتر محمد مصدق را هم گرفت.
در۲۹خرداد۱۳۳۰پس از اجرایی شدن قانون ملی شدن نفت،حسین مکی به عنوان سخنگوی هیاتی که تاسیسات نفتی را در اختیار داشتند، نهایی شدن نهضت ملی نفت و دراختیار گرفتن دفاتر مرکزی شرکت نفت ایران-انگلیس را در مراسمی نمادین شبیه به آیین های انتقال قدرت که پرچم ملی برافراشته می شود اعلام کرد،پیرو این پیروزی برخی از شخصیت های سیاسی و تاثیر گذار جهان از جمله جواهر لعل نهرو...این پیروزی را به ملت ایران و مصدق شادباش گفتند.حوادث و اتفاقات بعدی نشان داد که انگلیسی ها و آمریکایی ها خیلی پیشتر از جشن پیروزی مصدق و همراهانش به فکر تلافی افتاده،نقشه ها و برنامه های متنوعی برای پایین کشیدن مصدق از عرصه قدرت داشتند،از تحت فشار قراردادن شاه تا به کار گرفتن مزدوران داخلی و خارجی با هدف برهم زدن نظم و اساس دولت مصدق و صنعت نفت ایران.روزی که شاه با درخواست مصدق در مقوله ی فرماندهی کل قوا مخالفت کرد و مصدق عطای نخست وزیری را به لقایش بخشید و استعفاء داد،انگلیس ها و آمریکایی ها تصور کردند قوام همان نخست وزیری است که می تواند منافع سابق ایشان را در صنعت نفت احیاء کند اما قیام خودجوش ملت در سی ام تیرماه و استعفای قوام و کوتاه آمدن شاه در برابر خواست مصدق این پیام را برای استعمار پیر و همراه همیشگی اش( آمریکا )داشت که برکناری مصدق جز از طریق کودتا ممکن نخواهد بود، لذا از اواسط سال۱۳۳۱آمریکا و انگلیس مقدمات کودتا را در قالب برنامه های متنوعی فراهم کرده پس از یکسال برنامه ریزی ،عملیات کودتا در ساعات پایانی۲۴مرداد با خروج سه گروه گارد سلطنتی از مقر خودشان آغاز شد،سرهنگ نصیری با گارد مسلح به سمت منزل مصدق،دسته ی دوم به سمت منزل اعضاء کابینه مانند فاطمی و..و دسته ی سوم به رهبری تیمسار باتمانقلیچ وسرهنگ آزموده به طرف مخابرات و ستاد ارتش راهی شدند اما پیش از آنکه این گروه ها به مقاصد خویش برسند یکی از افسران وفادار به مصدق ازوابستگان حزب توده عملیات کودتای۲۵مرداد را به کیانوری اعلام می کند،علیرغم کنترل خطوط مخابراتی،کیانوری به جهت ارتباط فامیلی همسرش با همسر مصدق،وی را از اقدامات در شرف انجام مطلع کرده،مصدق بلافاصله ریاحی را مامور خنثی سازی اقدامات نظامی سه گارد اعزامی می کند و بدین سان ۵صبح ۲۵مرداد شکست کودتا اعلام می شود اما این آتش زیر خاکستری بود که برای شعلهور شدن به قطره ای نفت بدبوی نحس نیاز داشت تا ظرف سه روز از۲۵تا۲۸مرداد شعله افروخته ،دودمان دولت مصدق را به آتش بکشد.
۲۷مرداد هندرسون با مصدق ملاقاتی سرنوشت ساز داشت ،وی با طرح این پرسش : آیا شما هنوز نخست وزیر ایران هستید؟تلویحا به سقوط دولت مصدق اشاره میکند تحلیل گران سیاسی باور دارند چنانچه مصدق متوجه ی هشدار نهفته در این طعنه می شد شاید هرگز کودتای۲۸مرداد در تاریخ سیاسی ایران شکل نمی گرفت.
اما مصدق به عوض درک و برداشت درست از فضای دربار و متحدان شاه ،برای نشان دادن اقتدار دولتش ودر پاسخ به گلایه ی هندرسون از تظاهرات ضد آمریکایی برخی شهروندان،دستور داد به هیچ وجه مردم به خیابان ها نیایند واین اولین دامی بود که مصدق در آن گرفتار شد، چراکه وی رسما انجام هرگونه تظاهرات را منع کرده، تیمسار ریاحی نیز نیروهایش را از حالت آماده باش خارج کرده بود.
صبح۲۸مردادماه ۳۰۰تن از اراذل و اوباش تهران به سرکردگی شعبان بی مخ کاری کردند تا بهانه ی دخالت نظامی برای کودتاچیان فراهم شود،گارد سلطنتی ساعت۲بعد از ظهر کامیون های ارتش را به داخل شهر آورده،جمعیت ۳تا۴هزار نفره ی سلطنت طلب همراه با۳۲تانک و کامیون های مملو از نظامیان گارد به سمت منزل مصدق راهی شدند ودر نهایت ساعت ۷عصر زمانی که مصدق با اعضاء کابینه به خانه ی معظمی رفته از آنجا با شریف امامی تماس گرفتند،بازداشت مصدق و برخی همراهانش در باشگاه افسران توسط شریف امامی و باتمانقلیچ برابر بود با سقوط دولت مصدق
تقارن زمانی تنظیم این یادداشت با مباحث برجام سبب شد تا رویدادهای سیاسی حول ملی شدن نفت و سقوط دولت دکتر مصدق را اعم از ایرادات ونقدهای نهان و هویدای برخی فعالان سیاسی آن روزگار در مقولهی به سرانجام رسیدن نهضت ملی نفت خاصه مخالفت های ایشان در هیبت دلسوزان واقعی ملت و کشور ویا مزدوران و گماشتگان استعمار پیر و استکبار قلدر سبب این پرسش شد که آیا در فقره ی برجام هم شاهد چنین مسئله ای هستیم یا که نه جامع رجل سیاسی نظام اعم از اصلاحطلب،اصولگرا،دلواپس و...همه دل در گرو منافع ملی دارند هرچند ممکن است که دوستی برخی ها بی شباهت به دوستی خاله خرسه نبوده ،باری که از دوش ملت بر نداشته بلکه مانع تحقق مسیری می شوند که ممکن است سرانجامش عافیت ملت بوده و رفع درد معیشت و گرفتاری ها.
لذا جهت شناسایی این قِسم رفتارها و پاسخ پرسش های ذهنی ام ،تنها مسیر نزدیک به صواب را در مطالعه و مرور اخبار چند سال گذشته حول محور برجام و رصد و تحلیل نظرات مخالفان و موافقان برجام دیده، بدون هرگونه پیش داوری و قضاوتی شروع کردم به جستجوی مطالب منتشره در رسانه ها با کلیک کردن عبارت برجام،اولین تصویری که بر صفحه ی نمایشگر نقش بست تصویر آتش زدن برجام در مجلس و اشخاصی که گرد گرمای به آتش کشیدن برجام پایکوبی می کردند، در ادامه ی جستجوها به تصاویری رسیدم که تیتر و صدر آن از موافقت با برجام و لزوم حمایت از دولت و تیم دیپلماسی اش برای پیروزی در مذاکرات برجام خبر می داد نکته ی قابل تامل و البته جالبی که در این جستجو نصیبم شد آن بود که تصویر برخی از همان افرادی که لبخند به لب نظاره گر به آتش کشیدن برجام بودند در تصویر موافقان برجام دیده می شد با تکرار چنین صفحاتی ، پند و اندرز پدربزرگم به خاطرم آمد، که پس از سال ها خدمت در ردای سرباز میهن می گفت؛پسرم این سیاست حکم طفل بی سرپرستی دارد که وقت خنده و شیرین زبانی اش هرکه از راه می رسد خودش را صاحب آن دانسته،طالب وی است و به وقت گریه و زاری و گرسنگی هیچ شیرپاک خورده ای نزدیکش نمی آید.
گویی حکایت برجام هم شده حکایت همان طفل بی سرپرست آنجا که منافع شخصی و جناحی در مخالفت و آتش کشیدن برجام است باید در جمع مخالفان گره به ابرو انداخته ضمن گرفتن ژست انقلابی و رگ گردنی از هر اقدامی در نمایان شدن مخالفت کوتاه نیامده آتش زدن برجام که هیچ لازم باشد از در و دیوار سفارت بالا رفته تا جامعه ی بین الملل که تصور کرده فعالان سیاسی ما بدون بصیرت هستند بداند که یک من ماست چقدر کره دارد واگر منفعت در تایید و تشویق مذاکره کنندگان برجام است دم به دقیقه هورا کشیدا،کف زنان و به به چه چه گویان تیم مذاکره کننده را سربازان دیپلماسی ملی دانسته که در میدان سیاست جانفشانی می کنند.
همین طور که خبرها و حواشی برجام و مذاکرات و...را رصد می کردم با دیدن تصویر شعار ((ای آنکه مذاکره شعارت استخر فرح در انتظارت )) نهیب پدربزرگ در گوشم بلند شد و لذا بنا را گذاشتم به دوری از سیاست و رفتم سراغ نوشتن مطالب حقوقی وخاطرات وکیل.