به گزارش سایت خبری پرسون، نبی اله عشقی ثانی تحلیلگر مسائل اجتماعی در یادداشتی نوشت: فاصله بین نسلها موضوعی بسیار مهم است که در همه دورانها همیشه بهعنوان چالشی فراروی انسانها بوده است و خواهد بود. هر قدر میزان تغییرات وتحولات اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژی بیشتر میشود، سبک زندگی خانوادگی و نوع سلوک اعضای آن با یکدیگر دچار تغییر میشود، در نتیجه فاصله بین نسلها بیشتر به چشم میخورد و آشکارتر میشود. فاصله بین نسلها از منظری مفید است و اگر بهدرستی مدیریت شود و از جنبه مثبت با آن نگاه شود، برای تکامل و رشد زندگی ضروری است و میتواند سازنده باشد و آیندهای بهتر را نوید دهد.
در زمانی نه چندان دور فاصله سنی پدر و مادر با فرزندان حدود 20 سال بود با ورود فرزندان به تحصیلات دانشگاهی، تاخیر در یافتن شغل وکسب درآمد، بالا رفتن سن ازدواج و تشکیل خانواده، فرزندان به ناچار سالهای بیشتری را در کنار خانواده پدری و همراه با والدین خود زندگی میکنند، بهطوریکه در سالهای اخیر فرزندان با حدود سی، چهل سال اختلاف سن با والدین خود در یک خانه به سر میبرند و متأسفانه چون فاقد درآمد کافی هستند وابسته به پدر و مادر خود هستند. در حالی که انتظارات والدین از فرزندان خود با خواستههای فرزندان بسیار متفاوت است این تفاوتها در لباس پوشیدن، غذا خوردن (پدر و مادرها غذاهای سنتی و ایرانی را ترجیح میدهند و فرزندان طرفدار غذاهای فست فودی و جدید هستند) والدین به اخبار توجه دارند و فیلم نگاه میکنند و زودتر میخوابند وصبح زود بیدار میشوند و فرزندان تا بیش از نیمههای شب بیدار میمانند.
با تلویزیون و دنیای مجازی سرگرم هستند صبحها اگر سرکار یا دانشگاه نروند خیلی دیر بیدار میشوند. تفریحات آنان نیز متفاوت است. همه اینها باعث اختلاف نظر بین والدین و فرزندان میشود. اگر طرفین دارای توانایی کنار آمدن با تفاوتها نباشند، امکان درگیری لفظی و غیره هم مطرح است بعضا والدین از روی دلسوزی و ناخواسته فرزند خود را سرزنش میکنند که چرا کاری پیدا نمیکند؟ چرا زودتر نمیخوابد؟ چرا به فکر آیندهاش نیست؟ چرا ازدواج نمیکند؟ و مثال میزنند که خودشان در جوانی چگونه زندگی میکردند، حتی از والدین خود هم مراقبت میکردند و عصای دست آنان بودند، باز میگویند، فلانی را ببین که چقدر زرنگ است و البته این حرفها رابطه میان آنها را بدتر میکند و باعث میشود تفاوت بین خواستههای دو نسل خیلی بیشتر نمایان شود. از سوی دیگر غرور فرزند جریحهدار میشود و محیط زندگی را متشنج میکند.
یا باعث قهر فرزند و جدایی غیر برنامهریزی شده فرزند از خانواده میشود. این نوع کشمکشها واستمرار الزامی زندگی فرزند با خانواده پدری از منظری دیگر هم چالشبرانگیز است زیرا در برخی از مواقع ممکن است مساله بروز آسیبهای اجتماعی هم بهوجود آید که خود پیامدهای منفی دیگری بههمراه دارد. در اینجا ضرورت آموزش مهارتهای زندگی مطرح میشود. از مسئولان فرهنگی کشور در هر سطح وجایگاهی که هستند انتظار میرود با استفاده از اساتید محترم وکارشناسان مسائل اجتماعی به این واقعیت بسیار مهم که بیشتر مردم وخانوادهها با آن مواجه هستند توجه کنند وبرای سامان دادن به آن و آموزش همگانی شیوههای مدیریت فاصله بین نسلها اقدامات لازم را به عمل آورند.
منبع: روزنامه آرمان ملی