به گزارش سایت خبری پرسون، روانپزشکان در تمام دنیا یک زبان مشترک دارند (DSM) در آخرین نسخه این کتاب برای تشخیص این اختلال آمده: «از مدار خارج شدن در یکی یا بیشتر از پنج معیار زیر به بیماری اسکیزوفرنیا تعبیر میشود این علائم پنجگانه عبارتند از: توهم بینایی یا شنوایی، هذیان، اختلال در تفکر، رفتارهای حرکتی عجیب و غریب و آخرین مورد که از آن به نام علامت منفی نام میبریم.»دکتر سید فخرالدین آرمن روانپزشک در خصوص تاریخچه بیماری اسکیزوفرنیا به روزنامه ایران میگوید: اختلالی که تحت عنوان اسکیزوفرنیا میشناسیم در گذشته تحت عنوان جنون یا دیوانگی شناخته میشد. کسانی که این مشکل را داشتند از جامعه دور میکردند و مردم از آنها میترسیدند و بروز این اختلال را ناشی از عوامل ماورایی میدانستند و معتقد بودند جسم این افراد توسط شیطان یا ارواح خبیث تسخیر شده چون علت علمی مریضی را نمیدانستند. کلمه اسکیزوفرنیا از دو قسمت تشکیل شده اسکیزو به معنی تجزیه و شکافتن و فرنیا به معنی تفکر و ذهن و در واقع یعنی شکافته شدن ذهن.شاید شما افرادی را دیده باشید که مدام فکر میکنند که بقیه میخواهند به او آسیب بزنند یا دوربین در محل زندگی و کار او کار گذاشتهاند یا کسانی مرتب کنترلش میکنند و همه این موارد باعث میشود تا زندگی طبیعی فرد مختل شود؛ چون مرز بین واقعیت و تخیل در این بیماران از بین میرود. شاید اطرافیان تصور کنند که بیمار رنج میکشد ولی او در دنیای ذهنی خودش زندگی میکند. رفتارهای عجیب و غریب مشهود از ویژگی بارز این افراد است. دکتر آرمن به سؤالهای بیشتر ما در این زمینه پاسخ میدهد ؛
بیشتر افرادی که دچار این بیماری هستند خودشان که قطعاً یا نمیدانند یا نمیپذیرند اطرافیان چه طور باید بفهمند فرد مبتلا به اسکیزوفرنی شده؟
زمانی که بیمارستان بستری میشوند از خود فرد و اطرافیان شرح حال میگیریم در آنجا اطرافیان میگویند مثلاً از یک سال قبل همش میگفت در خانه دوربین کار گذاشتهاند یا میگفت صداهای مختلف میشنیده، کارهای غیرطبیعی انجام میدهد و از همه مهمتر افت عملکرد داشته است یعنی به سر کار نمیرود وقتی این موارد را در کنار هم میگذاریم متوجه میشویم که فرد به این بیماری مبتلا شده است.
چند درصد افراد در جامعه به این مریضی مبتلا میشوند؟
درمورد همهگیرشناسی بیماری اسکیزوفرنیا اگه بخواهیم صحبت کنیم در هر جامعهای بسته به نوع تعریفی که از بیماری دارند و در جوامع مختلف متفاوت است در کتاب های روانشناسی آمده که پنج دهم درصد تا یک درصد افراد جامعه به این مریضی مبتلا میشوند ولی طبعاً در کشورهای پیشرفتهتر احتمال بروز این بیماری کمتر است در کشورهایی که جمعیتشان بیشتر است احتمال بیماری هم بیشتر است. این بیماری محدود به یک جامعه یا یک شرایط جغرافیایی خاص نیست در همه جوامع وجود دارد. اینطور نیست که بگوییم مختص مردم خاورمیانه است یا در کشورهای پیشرفته وجود ندارد.بنا به منابع روانپزشکی شیوع این بیماری در بین زنان و مردان متفاوت است؟ اما در مردها زودتر از زن ها شروع میشود و دلایلش را نیز به مسائل هورمونی ربط میدهند و میگویند در خانمها به خاطر مسائل هورمونی اینکه بیماری زودتر شروع شود احتمال کمتری دارد. بیشترین سن شیوع این بیماری در مردها از 15 تا 25 سالگی در زن ها 25 تا 35 سالگی است شروع بیماری معمولاً تا قبل از ده سالگی یا بعد از 65 سالگی نسبتاً خیلی نادر است و احتمال کمی دارد که فرد در این سنین به این بیماری دچار شود. به خاطر همین به این بیماری نام جنون جوانی را هم دادهاند.
یعنی تا قبل از بستری امکان تشخیص بیماری نیست؟
تا زمانی که خود فرد یا نزدیکانش به روانپزشک مراجعه نکنند و شرح حال ندهند و بررسی نشوند امکان تشخیص بیماری نیست.
چه چیزی باعث این بیماری میشود؟
واقعاً دلیل بیماری را نمیدانیم ولی یک سری شواهد به دست آمده که نشان میدهد یک سری عوامل ارثی در این بیماری نقش دارند. اگر خوب شرح حال بگیریم متوجه میشویم در پدر، مادر یا برادر، خواهرش ردپای این مریضی وجود داشته یعنی برای این بیماری ژن تأثیرگذار است و به نوعی بیماری ژنتیک است، البته از نظر بیوشیمیایی هم میگویند معمولاً در مغز یک سری عناصر شیمیایی کم و زیاد میشود که باعث میشود تا این بیماری خودش را نشان دهد.
با توجه به اینکه گفتید بیماری ژنتیکی است نمیتوان با غربالگری در زمان بارداری متوجه این بیماری شد؟
نه متأسفانه غربالگریها هنوز توان تشخیص این بیماری را در دوران جنینی ندارند.
هر کسی که ژن این بیماری را داشته باشد حتماً به این بیماری یا نوع شدید آن مبتلا میشود؟
نه اصلاً اینطور نیست ممکن است کسی ژن این بیماری را داشته باشد و تا آخر عمرش هم بیماری خود را نشان ندهد بهطور کلی تحقیقات نشان داده که کسانی که ژن این بیماری را دارند در شهرهای پرجمعیت در طبقات فقیرنشین یا مکانهایی که از سطح پایین بهداشت و آموزش برخوردارند ژن بیماری احتمال بروز بیشتری دارد. البته بررسیهایی هم انجام شده که مثلاً بیماری در اواخر زمستان و اوایل بهار بیشتر خودش را نشان میدهد یا در یک پژوهش دیدم که نوشته بود کسانی که مهاجرت کردهاند احتمال بروز این ژن و نمایان شدن بیماری در آنها بیشتر بوده که شاید به خاطر استرس زیادی است که شرایط مهاجرت به فرد تحمیل میکند.
آیا مصرف مواد مخدر در بارز شدن این ژن نقش دارد؟
بله گاهی اوقات استفاده از داروهای روانگردان منجر به اسکیزوفرنی میشود. داروهایی مانند اکستازی، LSD، آمفتامینها و کراک. مشخص است که آمفتامینها میتوانند منجر به علائم بیماریهای روانی شوند اما با توقف مصرف، این علائم نیز برطرف میشوند. مطالعات نشان داده مصرف ماریجوانا، گل، شاهدانه، علف که متأسفانه مصرفش در بین جوان ها شایع تر است باعث نشان دادن بیماری میشود متأسفانه مصرف بیش ازحد این مواد خطرناک که در بین جوانان شایع تر است ابتلا به اسکیزوفرنی را دو برابر میکند.
سیر این بیماری چگونه است و بیمار در آینده چه وضعیتی پیدا میکند؟
اگر کسی از یک سال قبل نشانههایی قبل از شروع مریضی داشته باشد مثل اینکه فرد یکجا مینشیند، صداهای مختلف میشنود یا با کسی حرف نمیزند معمولاً بعد از اولین دوره بیماری این افراد ممکن است بهتر شوند اما معمولاً احتمال عود مریضی وجود دارد. این مریضی مثل مریضیهای خلقی مانند دو قطبی ، افسردگی و... نیست، بیماران اسکیزوفرنی به دنبال هر عود مریضی بیشتر افول میکنند. در این بیماری به دنبال هر عود، احتمال اینکه به حالت اولیه برگردند کمتر است. در فیلم ذهن زیبا که براساس واقعیت بود جان نش نمونهای از این بیماری را به زیبایی به تصویر میکشد. در مطالعاتی که انجام شده آمده در پنج تا ده سال اول بستری تنها نزدیک به شش درصد حالشان خوب شده ولی بیشتر مریضها پیامدشان بد بوده یعنی بعد از یک دوره بستری بیماری عود کرده ، بیشتر از 50 درصد این بیماران حالشان خوب نمیشود چون مدام بستری میشوند و علایمشان هم با هر بستری شدید میشود.
چه اتفاقی میافتد که فرد باید مرتب بستری شود؟
حدود 30 درصد این افراد زندگی بهنجار و خوبی دارند و زندگی 60 درصدشان مناسب نیست. افرادی که حمایت اجتماعی دارند یعنی خانواده مرتب کنترلشان میکند و داروهایشان را میدهد و آنها را به کاردرمانی میفرستد ، بهتر به جامعه و مردم برمیگردند. آنهایی که از حمایت برخوردار نیستند مثلاً پدر و مادر اعتیاد دارند یا رها کردهاند ، احتمال اینکه به خودشان یا به بقیه آسیب بزنند را دارند. به طور کلی در این بیماری حمایت نقش زیادی دارد.
این بیماران، بیماران خشنی هستند؟
اصلاً این بیماران خشن نیستند. این نگاه در جامعه که میگویند این افراد بقیه را میکشند یا خیلی خطرناکند، اشتباه است و واقعاً اینطوری نیست. حقیقت این است که مردم اشتباه فکر میکنند که این افراد به بقیه آسیب میزنند. این افراد بیشتر به خودشان آسیب میزنند و بیشتر خودکشی میکنند تا بخواهند به بقیه آسیب بزنند. میگویند بیست تا سی درصد این افراد احتمال خودکشی موفق دارند.
روند درمان به چه صورت است؟
فرد را در بیمارستان بستری میکنند. در آنجا کار تخصصی روانپزشکی انجام میشود. از لحاظ افکار خودکشی بررسیشان میکنند معمولاً دارو درمانی را شروع میکنند، شوک الکترونیکی میدهند. البته شوک در موارد شدید که دارو جواب نمیدهد استفاده میشود.
وضعیت داروهای این بیماری چطور است؟
در گذشته دارو نبود ولی الان داروهای ضد جنون که به این افراد میدهند وجود دارد و همه تولید داخل کشور هم هست. داروهای گرانی هم نیست، البته برخی روانپزشکان میگویند دارو نیست یا کم است ولی در واقع داروها همه هست و تولید داخل هم هستند و واقعاً هم جواب میگیریم بجز دارو یک سری درمان های حمایتی هم انجام میشود. در برخی بیمارستان ها مراکز بازتوانی داریم که برخی افراد را به آنجا ارجاع میدهیم تا آموزش ببینند یا روان درمانی شوند در واقع مورد رفتار درمانی و گروه درمانی قرار میگیرند تا تعامل با بقیه را یاد بگیرند.
خانوادهها هم آموزش میبینند؟
معمولاً در بیمارستان سعی میکنند خانواده را هم توجیه کنند چگونه اعتماد بین خانواده و مریض به وجود بیاید. خانواده چه طور در برابر توهمات بیمار اظهارنظر نکنند یا او را مورد قضاوت قرار ندهند و اگر شرایطی پیش آمد که نتوانستند مریض را آرام کنند با اورژانس اجتماعی تماس بگیرند که آنها را بستری کنند. به خود مریض هم آموزش میدهند که چه طور از خودش مراقبت کند و با خانواده تعامل داشته باشد. اگر افکار خودکشی داشت سریع به خانواده بگوید یا بهداشت شخصیاش را رعایت کند. در واقع درمان یک بخشیاش دارویی است و بخش زیادی از آن غیردارویی است.
مرز بین توهم و واقعیت در این افراد کجاست؟
در روانپزشکی خیلی مهم است که بیمار را قضاوت نکنیم. برای خود ما هم سخت است. مثلاً اینکه با یک جلسه بگویم کدام حرف بیمار توهم و کدام واقعیت است، کار پیچیدهای است.
این افراد میتوانند ازدواج کنند؟
معمولاً اگر بخواهند ازدواج کنند باید فرد مقابل را در جریان بگذراند و احتمال اینکه بچههای آنها به این بیماری دچار بشوند با توجه به ژنتیک بودن این بیماری حدود چهل تا 50 درصد است و احتمال بیماری در نسل بعد وجود دارد.
اگر در نزدیکانمان این علایم را دیدیم چه طور این فرد را مجاب کنیم به روانپزشک مراجعه کند؟
این افراد خطرناک نیستند پس در مرحله اول به هیچ عنوان نباید فرد را قضاوت کنیم، مستقیم به او نگوییم تو مشکل روانی داری چون خودش نسبت به مشکلش آگاه نیست. ما تنها کاری که میتوانیم انجام بدهیم این است که از کسی که رابطه صمیمی با او دارد بخواهیم قانعش کند تا درمان را شروع کند یا مثلاً همه خانواده برای مشاوره به روانپزشک مراجعه کنند.