به گزارش سایت خبری پرسون، دامون قنبرزاده منتقد سینما نوشت: چند روز بعد هم در پستی جداگانه برایش نوشت که جز خوبی و نیکی از او ندیده است و اینکه «دخترم از بدیها دور باش». گلشیفته فراهانی هم پای این پست کامنت گذاشت، از سهیلی تشکر کرد و برایش نوشت: «ما دختران ایران به این درایت و خردمندی نیازمند بودیم و هستیم.» همین کامنت تبدیل میشود به دستاویزی برای سینهچاکان اصغر فرهادی تا گلشیفته فراهانی را به این عنوان که نمک خورده و نمکدان شکسته و مدام به فرهادی کنایه میزند، به باد انتقاد بگیرند.
کاری به پشتصحنه ندارم. کاری ندارم که بر طبق مستندات موجود و البته حرفهای خودِ فراهانی، او از گروه «دربارهی الی» رانده شد، چون در فیلمی خارجی بازی کرده بود و سازندگان «دربارهی الی» برای در امان ماندن از حوادث بعدی، خودشان را از گلشیفته جدا کردند. به شکلی مشخص او را راندند تا فیلمشان آسیبی نبیند. کاری ندارم اتفاقهای بعدی چه بود. کاری ندارم که منتقدان به این کامنت فراهانی هنوز موضوعی به این سادگی را متوجه نمیشوند که اگر آقای فرهادی گلشیفته را از فیلمش حذف نکرد، به خاطر شجاعت نبود بلکه چون نمیتوانست این کار را بکند؛ گلشیفته شخصیت اصلی بود! ریحانه پارسا نقشی بیهوده در «گشت ارشاد ۳» داشت که بهراحتی حذفشدنی بود. ضمناً دلیل ممنوعیت آنها هم قابل مقایسه نبود... بگذریم.
خلاصه بحثها بالا گرفت. هر کس چیزی گفت. اما این میان چیزی که فراموش شد شخصیت و هویت زنان این سرزمین بود. سعید سهیلی با زیرکی برای ریحانه پارسا پست گذاشت تا احیاناً فیلمش کمی بیشتر دیده شود. سینهچاکان اصغر فرهادی هم گلشیفته فراهانی را سیبل کردند تا فالوور جمع کنند. اما این میان حلقهی مفقوده همان دخترانی بودند که انگار با تمام شهرتشان، دیده نشده بودند و هنوز هم دیده نمیشوند.
کامنت همدلانهی گلشیفته فراهانی، نه فقط از فرهادی بلکه از جامعهای گرفتار عقدهها و تعصبها گلایه میکند. او میداند که همجنسش چه فشارهایی تحمل کرده است. در میان این بلبشو، گلشیفته بهتر از هر کسی ریحانه را میفهمد. نه سعید سهیلی، نه اصغر فرهادی و نه من که این متن را نوشتهام، هیچکداممان به اندازهی ریحانه و گلشیفته درد دختر بودن در این جامعه را درک نخواهیم کرد.
توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.