یک سوزن به خودمان، یک جوالدوز به صداوسیما

انتقادات تند و تیز ملت محترم از مدیران صداوسیما در ماجرای "گربه‌های سریال کیانوش عیاری"، بیشتر ناشی از تمایل تاریخی ما به "انتقاد از حکومت" است نه ناشی از آراسته بودن فرهنگ عمومی ما به فضیلت حیواندوستی و حمایت از حیوانات.
تصویر یک سوزن به خودمان، یک جوالدوز به صداوسیما

به گزارش سایت خبری پرسون، جمشید گیل روزنامه‌نگار نوشت: کیانوش عیاری از مدیران صداوسیما انتقاد کرده که چرا خواستار حذف صحنه‌هایی از سریال او شده‌اند که در آن‌ها چند گربه در حیاط خانه یا در خیابان به چشم می‌خورند.

در اینکه انتقاد آقای عیاری از صداوسیما رواست، تردیدی نیست. گربه‌ستیزی مدیری که چنین منعی در کار آورده تا به خیال خودش از طرح مضحک و حیوان‌ستیزانه‌ی نمایندگان مجلس حمایت کند (طرحی که هنوز نه تصویب شده و نه به قانون بدل شده است)، بی‌شباهت به گنجشک‌ستیزی حضرت مائو نیست. نه لزوما از حیث نتایج محتمل، بلکه از حیث حماقت مندرج در تصمیم!

اما واقعه‌ی جالب در واکنش به سخنان جناب عیاری، حمله‌ی ملت محترم به صداوسیما بود. انبوه اظهار نظرهای تند و تیز علیه منع نمایش گربه‌ها در سریال کیانوش عیاری، چنان بود که گویی ما در ایران با مردمی حیواندوست و گربه‌نواز مواجهیم.

قضاوت درباره‌ی میزان حیواندوستی مندرج در فرهنگ ما ایرانیان، بر عهده‌ی حامیان حیوانات است. کسانی که هر روز درگیر حمایت از حیوانات بیچاره‌ای هستند که به ناچار در شهرهای ما انسان‌های متمدن زندگی می‌کنند، به هیچ وجه تایید نمی‌کنند که "فرهنگ حمایت از حیوانات" در جامعه‌ی ایران فراگیر و نهادینه است.

اکثریت ما ایرانیان، در بهترین حالت، به حیوانات بی‌تفاوت هستیم. یعنی اگر آزاری به حیوان بیچاره نرسانیم، کمکی هم به او نمی‌کنیم. ما غالبا با بی‌تفاوتی از کنار گربه‌ای که در گوشه‌ی خیابان افتاده یا سگی که کنار جاده تصادف کرده، عبور می‌کنیم ولی الان معترضیم که چرا صداوسیما چهار تا پلان مربوط به گربه‌ها را از فلان سریال حذف کرده است!

تعداد گربه‌های شهر تهران احتمالا حدود ۴۰۰ هزار قلاده است. در این کلانشهر ۹ میلیون نفر زندگی می‌کنند. اگر در تهران، که تازه پیشرفته‌ترین شهر ایران است، فرهنگ حیواندوستی حاکم بود، هیچ گربه‌ای در این شهر آواره و بیچاره نمی‌ماند. هر گربه‌ای سرپناهی داشت و اکثریت گربه‌ها هم عقیم می‌شدند و اقلیتی از آن‌ها زیر نظر و تحت حمایت نهادهای مرتبط، زاد و ولد می‌کردند.

در واقع اکثر مردم تهران حاضر به تحمل گربه‌ها در فضا و مکان زندگی‌شان نیستند. اگر از آن‌ها بپرسیم چرا در خانه‌ی خودتان مختصرجایی برای یک گربه‌ی بی‌پناه باز نمی‌کنید، چنین جواب‌هایی خواهیم شنید: جای حیوان در خانه نیست؛ خانمم وسواس دارد؛ بچه‌ام به گربه فوبیا دارد؛ فرصت نگهداری از حیوان خانگی را ندارم.

چنین جواب‌هایی قطعا یکسره باطل نیستند، ولی اولا گربه کروکودیل نیست که جایش در خانه نباشد، ثانیا بعید است همه‌ی مردم تهران مبتلا به وسواس و فوبیا یا فارغ از فرصت سر خاراندن و پرداختن به موجود دیگری غیر از "خودشان" باشند.

همچنین اکثر ما ایرانیان حاضر نیستیم وقت و پول و انرژی‌مان را صرف رساندن یک گربه‌ی مریض یا مضروب به فلان بیمارستان‌ دامپزشکی بکنیم. وقتی گربه‌ای محتاج کمک را در گوشه‌ی خیابان می‌بینیم، معمولا فقط دلمان به حالش می‌سوزد و بس!

این بهانه‌ها و بی‌تفاوتی‌‌های توام با بیرحمی را، که در فرهنگ عمومی ما ایرانیان موج می‌زند، حامیان اندک‌شمار گربه‌ها در گوشه‌وکنار ایران، با تمام وجود تجربه کرده‌اند و اگر پای درد دل آن‌ها بنشینیم، در این زمینه آن قدر حکایت دارند که مثنوی هفتاد من کاغذ شود!

تازه حکایت تهران و سایر شهرهای بزرگ و پیشرفته‌ی ایران قابل تحمل‌تر است. در شهرهای کوچک‌تر، حیوان‌آزاری نوعی سرگرمی است. نگارنده همین چند روز قبل با دو نوجوان ساکن یکی از شهرهای غربی ایران حرف می‌زد و آن‌ها می‌گفتند کتک‌زدن گربه‌ها در شهرشان واقعه‌ای کاملا عادی و در حکم نوعی سرگرمی است.

بنابراین، وقتی که حال و روز ما از حیث فرهنگ حیواندوستی چنین اسفبار است، یا دست کم به هیچ وجه قابل تحسین نیست، انتقادات تند و تیز ملت محترم از مدیران صداوسیما در ماجرای "گربه‌های سریال کیانوش عیاری"، بیشتر ناشی از تمایل تاریخی ما به "انتقاد از حکومت" است نه ناشی از آراسته بودن فرهنگ عمومی ما به فضیلت حیواندوستی و حمایت از حیوانات.

با این حال از آینده ناامید نباید بود. فرهنگ حیواندوستی در ایران تدریجا در حال توسعه است. تلاش حامیان حیوانات، دست کم در شهرهای بزرگ، کم‌وبیش در حال جا انداختن ذهنیت و روحیه‌ی مساعد برای کمک به حیوانات است. کمک به حیوانات هم صرفا انداختن تکه‌غذایی پیش روی آن‌ها نیست. بسیاری از گربه‌های شهری، نیازمند امداد پزشکی و تزریق واکسن‌های لازم هستند.

به جای تمسخر بیهوده‌ی صداوسیما، بهتر است هر یک از ما نیم‌نگاهی به محل زندگی خودش بیندازد، بلکه بتواند درد و رنج حیوانی بی‌پناه و بی‌گناه را التیام بخشد.‌ مدیران صداوسیما گوششان به حرف ما مردم بدهکار نیست. لااقل گوش ما مردم به حرف حامیان حیوانات پنبه نباشد.

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

منبع: عصر ایران

380485

سازمان آگهی های پرسون