روایت یک استعفا

پشت پرده ماجرای استعفای مهرداد ارونقی هرچه هست، اما ظواهر امر نشان می‌دهد، مدیریت شفاف آقای معاون خیلی به مذاق وزیر تازه کار اقتصاد خوش نیامده و تصمیم گرفته که او را از سر راه خود بردارد. وزیری که انتصابات پرحاشیه و بدون ضابطه‌اش موجب شده تا در ماه‌های اخیر موجی از انتقادات علیه او به راه بیافتد.
تصویر روایت یک استعفا

به گزارش سایت خبری پرسون، فرشته فریادرس روزنامه‌نگار نوشت: خبر شوک آور بود. تصویر نامه استعفا را که دیدم برایم باورپذیر نبود. خب آمدنش با اصرار دوستان بود، اما رفتنش ظاهرا به خواست خودش. منتقد برخی اقداماتش بودم. اما وقتی تکه های پازل را کنار هم میچیدم؛ تصمیم عجیبی بود. آنهم برای کسی که شیفته کارش بود و میشد این را به راحتی در لابه لای تمامی مصاحبه‌هایش دریافت کرد. به گفته خودش هیچگاه نه تودیع شده و نه معارفه؛ ناراحت کننده و تلخ.

وقتی سالها پله پله نردبان ترقی را طی میکنی، اما حالا که می خواهی به پشت بام آرزوهایت برسی، ناگهان پای رقبا به میان می آید و لگد می زنند به نردبان موفقیتت تا تو را به پایین پرت کنند. با این حال، گویا او یک فرمول خاص برای خودش دارد؛ آنهم اینکه اولویتش گره گشایی از مشکلات کسانی است که به او مراجعه می کنند. راستش اینهمه وقت گذاشتن برای دیگران هم برای خودم عجیب است؛ بگذریم که بعضی ها هم با عینک بدبینی به اقدامات او می نگریستند.

اما کسانی که با او نزدیکترند و گره مشکلاتشان به دست او باز شده یا حتی آنها که کارشان هم پیش نرفته، نظر دیگری دارند. برخی در وصفش می گویند بر عکس کرسی طلبان، او دنیایش را به آرامش وجدان و آخرتش را به خدمتگزاری صادقانه آباد کرده است.

ممکن است از خودتان پرسید از چه کسی حرف می زنم؛ از مهرداد جمال ارونقی معاون سابق گمرک می‌گویم، کسی که طی سالهای اخیر بسیار جریان ساز بوده است. مدیری که با آمدن مهدی کرباسیان از گمرک خداحافظی کرد، اما پس از چند سال دوباره به کارش دعوت شد. اینبار اما مشتاق تر از قبل پیگیر مشکلات ارباب رجوع بود. تا پاسی از شب درب اتاق کارش روی مراجعه کنندگان باز بود و به دغدغه هایشان گوش می داد؛ غریبه و آشنا هم برایش فرقی نمی کرد. کسانی که حتی از راه های دور می آمدند و ساعتها منتظر می ماندند به امید اینکه نامه اشان را پاراف کند تا بلکه گره از مشکلشان باز شود.

حتی کسانی بودند که می گفتند مشکلمان حل نشده، اما او را مدیری بی نظیر می دانیم. گویا او در اتاق شیشه ایش که برای همه قابل رویت بود، تنها به یک چیز فکر می کرد؛ آنهم سرعت بخشی به کار ارباب رجوع. فعالیتش اما در دوران شیوع کرونا چندین برابر شد؛ حالا دیگر خیلی از ایرانی ها او را می شناسند؛ کسی که تا پاسی از شب برای ترخیص واکسن های وارداتی بیدار می ماند و حتی به روایت شاهدان عینی در انتظار واکسن ها در فرودگاه خوابش میبرد، اما تلاش می کرد تا کارها در اسرع وقت انجام شود. بماند که برخی اقدامات او را نمایشی خواندند.

آنچه که می گویم، از زبان من نیست؛ بلکه روایت کسانی است که با او از نزدیک ملاقات داشته اند. همان کسانی که حالا از رفتن او از گمرک و تصمیم عجیب و غریب آقای وزیر به شدت ناراحت و گله مندند. مدیری که برای دیدن او نیاز نبود هفت خوان را رد کنی و دسترسی به او آسان بود. یا برعکس خیلی از مدیرانی که به صندلی هایشان سنجاق شده اند، او همیشه پای کار بود. از پشت پرده ها می گفت و از کسی ابایی نداشت. کمتر ملاحظه این مدیر و آن مدیر را می کرد؛ حرفش را می زد، اما با ادله. او بارها تذکر گرفته وحتی بعضا تهدید شده بود. با این حال به دنبال شفاف سازی بود و به کسی هم باج نمی داد. برخی او را یک مدیر جسور وبی پروا می نامیدند. کسی که جسارت گفتن خیلی چیزها را داشت وباعث میشد اصحاب رسانه جذب او شوند.

آقای وزیر در بوته نقد

در این نوشتار قصد دارم صدای کسانی باشم، که می خواهند حرفهایشان را به گوش بالادستی ها برسانند، اما تریبونی ندارند. برخی با گلایه از کنار زدن ارونقی از بدنه دولت و عرصه مدیریت می گویند، چرا باید یک مدیر با همه توان، تخصص و کارآمدیش با تصمیم وزیری که تازه بر صندلی وزارت تکیه زده و خودش هم به خیلی از مسائل این حوزه اشراف کامل ندارد، به راحتی کنار گذاشته شود؟

برخی هم اقدام وزیر اقتصاد، را ناپخته و عجولانه می دانند که ضربه سنگینی به بازیگران عرصه تجارت کشور وارد کرده است. وزیری که منافع و مصالح سیاسی، حزبی و جناحی را بر مصالح نظام، تولید و صنعت کشور ترجیح داده و رای به استعفای یک مدیر کاربلد می دهد. برخی هم برای ما نوشتند که با این اقدام وزیر، درب ها بسته شده و دوباره «همان آش است وهمان کاسه!»

یکی دیگر از منتقدین، تصمیم وزیر اقتصاد را نخبه کشی می داند و می‌گوید: راکفلر سرمایه دار معروف آمریکایی گفته است: «حاضرم تمام سرمایه ام را بدهم، اما کسی نحوه رفتار با سرمایه انسانی را به من یاد دهد.» او می گوید: «ارونقی از جمله مدیرانی بود که با تسلط و اشراف کامل به حوزه کاریش، مسائل را تا رسیدن به حصول نتیجه پیگیری می کرد، اما جای تاسف دارد که دولت مدعی شایسته سالاری، افراد نارکارآمد را جایگزین شایستگان می کند. او در خلال روایتهایش، ارونقی را برند گمرک ایران می داند، که توانسته جلوی لابی گری ها و امضاهای طلایی را بگیرد.»

یکی دیگر می گوید که «استعفای ارونقی زیاد متعجبمان نکرد، چراکه به حاشیه راندن نیروهای کاربلد، امری عادی و سیستماتیک در کشور شده است.»

برخی هم برام برایمان اینگونه نوشتند، که ارونقی واقعا ارتش یک نفره ای بود، که با رفتنش نشان داد که هر روز این حقله بر افراد کارآمد تنگتر می شود؛ جمله اش پایانی اش خیلی تلخ بود: «پس باید از این کشور رفت.» یکی دیگر می گوید: «وزیر با کنار زدن ارونقی بزرگترین اشتباه دوران وزارتش را انجام داد. ما هیچ گاه تلاش های شبانه روزی این معاون جوان را برای ترخیص به موقع واکسن های وارداتی آنهم در بدترین شرایط اقتصادی و تحریمی فراموش نمی کنیم. شرایطی که هر پنج دقیقه اش مساوی بود با مرگ یک انسان!»

برخی هم می گفتند که ارونقی تنها مدیری بوده که در تمامی این سالهاست توانسته به خوبی از کیان گمرک دفاع کند و با گزارشات به موقع و مصاحبه با اصحاب رسانه، چهره مخدوش شده از گمرک را که در این سالها در اذهان عموم شکل گرفته بود، ترمیم کند. یکی هم جور دیگری به ماجرا پرداخت و عنوان کرد که دونفر سر جای خودشان بودند: «یکی برانکو و دیگری ارونقی.»

بسیاری از اهالی صنعت، تولید، تجارت نیز رفتن ارونقی از بدنه گمرک را اشتباه استراتژیک وزیر اقتصاد ارزیابی کردند، که به ضرر تجارت و صنعت کشور است. به نوشته یکی از آنها، «همه درختان برای رشد به آب و همه انسانها برای زندگی به هوا احتیاج دارند، اما شرکت ها برای زنده ماندن و پیشرفت به مدیرانی مثل ارونقی احتیاج دارند.»

برخی هم او را اینگونه وصف کردند که در دورانی که مسوولیت معاونت فنی گمرک را عهده دار بوده، علیرغم شرایط دشوار اقتصادی وتحریم، با ایجاد تعامل و هماهنگی بین صادرکنندگان، واردکنندگان و گمرک، فضا را به درستی و به نفع مردم و منافع ملی کشور مدیریت کرده است. بعضی ها هم عنوان کردند که رئیس جمهور حتی پیشنهاد معاون وزیری را به ارونقی داده است؛ حال چرا خاندوزی با کنار رفتن ارونقی موافقت کرده است، واقعا هم جای تعجب دارد وهم سوال.!

در این میان برخی هم معتقدند که ارونقی را تحت فشار گذاشته‌اند و او ناخواسته تن به استعفا داده است.

پشت پرده ماجرای استعفای ارونقی هرچه هست، اما ظواهر امر نشان می دهد، مدیریت شفاف آقای معاون خیلی به مذاق وزیر تازه کار اقتصاد خوش نیامده و تصمیم گرفته که او را از سر راه خود بردارد. وزیری که انتصابات پرحاشیه و بدون ضابطه اش موجب شده تا در ماه های اخیر موجی از انتقادات علیه او در فضای رسانه یی و مجازی به راه بیافتد.

البته به نظر می رسد، برخی وزرا این سخن رئیس جمهور که گفته بود: «بانیان وضع موجود را تغییر دهید» را دستاویزی قرار دادند، تا با کنار زدن مدیران دولت قبل آنهم با سطوح بالای توانمندی، دوستان و نزدیکان خود را به کار گمارند. هرچند این نوع اقدامات موجی از اعتراضات را به همراه داشت،که به نوعی هزینه تراشی برای دولت رئیسی بود.

حرف پایانی

با همه اینها، وقتی تمامی این روایت‌ها و گفته‌ها را با خودم مرور می‌کنم، یک سوال بزرگ در ذهنم شکل می‌گیرد، و آن اینکه چطور ارکان بالادستی نظام، به وزرا و یا مدیران میانی اجازه می‌دهند، به این راحتی افراد توانمند را از سیستم کنار بزنند؛ همان سرمایه‌های انسانی ارزشمندی که ثروت اصلی هر کشوری به شمار می‌روند. همان کسانی که اینجا رشد می‌کنند و به بالندگی می رسند، اما با ندانم کاری برخی‌ها، ترک وطن می‌کنند و در جایی خیلی دورتر از اینجا برای دیگر کشورها خدمت می‌کنند؛ حال آنکه این مردمند که باید تاوان این نوع اقدامات نسجیده را یپردازند.

آنچه در پایان این گزارش می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که مساله فقط ارونقی نیست؛ چراکه ما ارونقی‌های زیادی را کنار زدیم و این یک زنگ خطر برای آینده کشور است. چراکه خیلی از نااهلان با بهره جستن از این وضعیت، همه چیز را به نفع خودشان مصادره کردند، تا میز قدرت و مدیریتشان بزرگتر شود؛ پس باید مراقب این خطر بزرگ بود!

توجه: مطلب مندرج صرفا دیدگاه نویسنده است و رسانه پرسون در قبال آن هیچ موضعی ندارد.

منبع: راه امروز

379307